ترجمه سه گفتار شیعی از دائرة المعارف اسلام ترکی دیانت آنکارا
آنچه در پى مىآيد، سه گفتار از دايرةالمعارف اسلام ديانت، چاپ آنكارا ذيل سه مدخل مهم است كه با حديث شيعه امامى ارتباط مىيابد: كتب اربعه، كافى، كلينى كه در سالهاى اخير انتشار يافته است. عاملى كه ما را به درج اين مقاله برانگيخت، ضرورت آشنايى جامعه فرهيخته ايرانى با ديدگاههاى محقّقان معاصر كشور تركيه […]
آنچه در پى مىآيد، سه گفتار از دايرةالمعارف اسلام ديانت، چاپ آنكارا ذيل سه مدخل مهم است كه با حديث شيعه امامى ارتباط مىيابد: كتب اربعه، كافى، كلينى كه در سالهاى اخير انتشار يافته است.
عاملى كه ما را به درج اين مقاله برانگيخت، ضرورت آشنايى جامعه فرهيخته ايرانى با ديدگاههاى محقّقان معاصر كشور تركيه است كه كمتر در نشريات تخصّصى بازتاب يافته است. اين فتح باب كه در سفينه انجام مىشود، به لطف استاد حسين متّقى كتابشناس و نسخهشناس و پژوهشگر است كه عنايت ايشان را سپاس مىگوييم.
بديهى است كه درج اين گفتارها به معنى تأييد كامل محتواى آنها نيست؛ بلكه صرفاً به عنوان دريچهاى براى آشنايى با اين گروه از ديدگاههاست.
گفتار اول – كتب اربعه
چهار كتاب اساسى حديثى شيعه اماميّه pp4_6Torkiye Diyanet Vakfi Islam Ansiklopedias )Ankara,3002(: Vol.72,
نگارش: الياس اوزوم)ILIAS USUM(
الكافى، [كلينى] كتاب من لايحضره الفقيهِ شيخ صدوق، تهذيب الأحكام و الاستبصار ابوجعفر طوسى، كتابهاى چهارگانهاى هستند كه [بخش اساسى] مجموعه احاديث شيعه را تشكيل مىدهند. نخستين اين كتابها در اوائل سده 4ه/10م و باقى آنها در دوره خاندانى شيعى، به نام آل بويه، در درون دولت عبّاسى، تأليف شده است. اين آثار در آغاز دوره سلطه سياسى بويهىها مشهور گرديد. به احتمال زياد، از حدود سده 6ه/12م، كتب اربعه (و يا تنها الاربعه) نام گرفتهاند؛ اين تعبير، به احتمال قوى، جايگزينى براى كتب ستّه، انديشيده شده است كه پيشتر از سوى محدّثان اهل سنّت گردآورى شده بود.
احاديث كتب اربعه كه سنّت حضرت پيامبر[صلى الله عليه وآله] و نيز قول، فعل و تقرير دوازده امام [عليهم السلام] است، بنا به نظر علماى شيعه در سدههاى نخستين برگزيده و نوشته شده است. روند نگارش حديث از دوران حضرت على [عليه السلام] آغاز شده و در زمان زينالعابدين [عليه السلام] محمّدباقر [عليه السلام] و بهويژه جعفرالصادق [عليه السلام] گسترش يافته است. مجموعههاى حديثى كه بخش مهمّى از آنها از سخنان امامان [عليهم السلام] تشكيل يافته، از سوى بسيارى از عالمان نگارش يافته است. تا زمان وفات يازدهمين امام، يعنى [امام] حسن العسكرى [عليه السلام]260ه/874م از چند هزار مجموعههاى روايى شناخته شده شيعى كه هر يك “اصل” ناميده مىشد، 400 اصل يا اصول اربعمائة، پذيرفته شده بود. برخى شمار تأليفات را بسيار بيش از آن دانسته و 400 اصل را تنها شامل كتابهاى تأليف شده توسّط شاگردان جعفرالصادق [عليه السلام] قلمداد كردهاند. برخى نيز كتابهاى دوران امامان [عليهم السلام] را كه تمام روايات را در برمىگرفته، بيش از 6600 كتاب ذكر كردهاند؛ امّا منابع، صرفاً نام گردآورانِ احاديث مذكور را ذكر كردهاند. (نك: دائرة المعارف اسلام ديانت، ج 15، ص 39 – 38)
1. نخستين اثر از كتب اربعه شيعه اماميّه، كتاب الكافى (= الكافى فى علم الدين)، تأليف ابوجعفر محمّدبن يعقوب كلينى رازى (متوفى 329ه/941م) است. كلينى سطح علمىاش هر چه هست، باشد، به هرحال، هركس به خاطر روايات مأثوره از رسول اكرم [صلى الله عليه وآله] و امامان [عليهم السلام] علاقهمند است صاحب يك اثر ماندگار در همه علوم دينى منتسب به آنان باشد و كلينى هم با اين نيّت، اين اثر را آماده كرده و به كتاب الكافى موسوم ساخته است. (كلينى، ج 1، ص 8) با اين حال، برخى علماى شيعى (براى نمونه نك: خوانسارى، روضات الجنّات، ج 6، ص 116)، پس از پايان رسيدن تلاش كلينى در اين موضوع، آن را [از طريق نوّاب] به پيش امام غائب مهدى المنتظر [عليه السلام] برده و ايشان نيز در حالىكه كتاب را پسنديده فرموده كه: «[الكافى كافٍ لشيعتنا = اين اثر] بر شيعيان ما كافى است»، و به همين دليل خوانده شدن اين اثر با نام الكافى را آشكارتر كرده است. اين اثر، از دو قسمت تشكيل يافته است كه بخش نخست آن با نام الأصول من الكافى و درباره موضوعاتِ اعتقادى، و بخش دوم نيز كه با نام الفروع منالكافى خوانده مىشود، مربوط به موضوعات فقهى است.
2. دومين اثر از كتب اربعه شيعه اماميّه، كتاب من لايحضره الفقيه، تأليف ابوجعفر محمّدبن علىبن بابويه قمى مشهور به «شيخ صدوق» و «ابن بابويه» (متوفى 381ه / 991م) است. اثرى كه از سوى او گزينش يافته اختصاراً با نام الفقيه نيز ياد مىشود. بر اساس آنچه مؤلّف در مقدّمه آن مىنويسد، زمانىكه شيخ صدوق در بلخ (روستاى ايلاق) بوده است، با شرفالدين ابوعبداللَّه مشهور به «نعمه»، از نسل پيامبر [صلى الله عليه وآله] ملاقات مىكند و وى از صدوق مىخواهد كه اثرى مانند كتاب من لايحضره الطبيب، تأليفِ محمّدبن زكريّاى رازى كه خواننده را از پزشك مستغنى مىكند، بنگارد، تا خواننده را براى دسترسى به موضوعات فقهى راهنمايى نموده و از مراجعه به فقيه مستغنى نمايد.
بر اين اساس، شيخ صدوق هم با تأليفِ كتاب من لايحضره الفقيه به آن درخواست پاسخ مثبت داده است. شيخ در نگارش اين اثر از آثار حريزبن ابىعبداللَّه سجستانى، عبيداللَّه بن على حلبى، علىبن مهزيار اهوازى و حسينبن سعيد استفاده كرده و همچنين از كتاب نوادر الأحكام اثر محمّدبن احمدبن يحيى، كتاب الرحمة اثر سعدبن عبداللَّه، الجامع اثر محمّدبن حسنبن وليد، النوادر نوشته محمّدبن ابى عمير و الرسالة پدرش علىبن حسين قمّى بهره برده است.
بنابر توضيحات و تعليقات مصحّح و ناشر الفقيه، حسن الخرسان، مؤلّف از كتاب الصلاة سجستانى، كتابى از حلبى در مورد فقه، سى و سه اثر از اهوازى و حدود سى اثر از حسينبن سعد استفاده كرده است. تفاوتهاى مهمّى در زمينه شمارگان روايتهايى وجود دارد كه در مورد تاريخ نگارش آنها اطلاعى در دست نيست؛ مثلاً تعداد روايتهايى كه در جمعبندى حسن صدر نشان داده شده 9044 حديث است (نك: صدر، تأسيس الشيعة، ص 288) و اين درحالى است كه حسن الخرسان تعداد آنها را 5963 حديث نقل مىكند. (نك: ابن بابويه، من لايحضره الفقيه، مقدّمه ناشر، ج 1، ص «د»). [ترديدى نيست كه] اين تفاوت، نتيجه درآميختن روايتهاى موجود در كتاب است با فتاوايى كه مؤلّف در چارچوب احاديث داده است.
چاپ چهار جلدى كتاب من لايحضره الفقيه در 566 باب، امروزه بيشتر مورد استفاده قرار مىگيرد. اين بابها بر اساس سلسله موضوعى ترتيب يافته است. به نظر عالمانِ حديثِ شيعى، از زاويه اعتبار و جايگاه، الفقيه پس از الكافى در دومين رتبه قرار دارد و مؤلّف آن اذعان دارد كه به جهت حجم گسترده آن، سلسله سندى روايات را به صورت كامل نياورده است؛ لذا حجّيت و اعتبار بيشتر روايتهاى جمعآورى شده در آن، مختصّ خود شيخ صدوق و خداى اوست.
نوشتههاى شيخ صدوق عمدتاً با به كارگيرى عبارتهايى همچون: «[امام] جعفرالصادق [عليه السلام] گفته است …» و يا اينكه «امام رضا [عليه السلام] گفته است …»، [آغاز مىشود] و به اين ترتيب، ابتدا نام امام معصوم را مىبرد و بعضاً پيش از نام امام، اسامى يك يا دو راوى را نيز ذكر كرده و سپس احاديث را نقل مىكند. حديثشناسان شيعى، دو نوع حديث را معرّفى نمودهاند كه نخستين آن «مُرسل» و دومين آن «مُسند» است؛ بيشتر احاديث اين اثر، از نوع دوم و «مُسند» است.
گفتنى است كه ناشر كتاب من لايحضره الفقيه، حسن الخرسان از مجموع 5963 حديث الفقيه، 2050 مورد آن را «مُرسل» و باقى آنها را «مُسند» قيد كرده است. باز بنا به نظر حسن الخرسان، عالمانِ شيعى، احاديثِ «مرسل» را به اندازه احاديث مُسند معتبر دانستهاند. برخى عالمان، با در نظر گرفتن دقّت شيخ صدوق در ضبط روايات و گستردگى آگاهى وى نسبت به صحّت راويان، اين اثر را نسبت به سه كتاب ديگر (از كتب اربعه)، اعتبار بيشترى به آن دادهاند.
در كتابخانههاى گوناگون، نسخههاى خطى پرشمارى از آن گزارش شده است. (نك: بروكلمان، تاريخ ادبيات عرب، ج 1، ص 200) اين اثر چاپهاى متعدّدى دارد. برخى چاپهاى آن، عبارتاند از: لكنهو 1300 ه، 1306 – 1307ه، تبريز 1334ه، تهران 1374ه، نجف 1377ه، بيروت 1401ه / 1981م، كه البتّه مورد اخير در چهار جلد [به صورت تصحيحى] منتشر شده است. به جهت اعتبار، جايگاه و اهميّت خاصّ آن در شيعه، از زمان نگارش اين اثر تاكنون، شروح، حواشى و تعليقات بسيارى بر آن نگاشته شده است.
3. سومين اثر از كتب اربعه شيعه اماميّه، تهذيب الأحكام تأليف ابوجعفر محمّدبن حسن طوسى (متوفى 460ه / 1067م) است كه از او به عنوان «شيخالطائفه» نيز ياد مىشود. نام كامل اثر، تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة است. بنابر آنچه در مقدّمه كتاب آمده است، مؤلّف كتابى به نام المقنعة (الرسالة المقنعة) را كه استاد خويش، شيخ مفيد [ابوعبداللَّه محمّدبن محمّدبن نعمان عكبرى حارثى (متوفى 413ه)] تأليف كرده بود، اساس قرار داده و روايات مربوط به موضوعات آن را برگزيده و تلاش خويش را به عنوان شرح آن، طرحريزى كرده است.
مؤلّف، جداگانه برخى روايتهايى را كه در ميان كتب شيعى به چشم مىخورد و به نظر مخالفان (سنّىها) استثمار شده و سبب ترك مذهب از سوى برخى كسان شده، براى از بين بردن اين تضادها در تأليف خويش عنوان مىكند.1 (نك: طوسى، تهذيب الأحكام، مقدّمه ناشر، ج 1، ص 3 – 2) طوسى ابتدا مسائلى را كه مرتبط با موضوعات فقهى موجود در المقنعة است به دست داده، سپس احاديث مخالف و نيز احاديث موافق با مذهب خويش را نقل كرده، در نهايت، بر اساس ملاكهاى مشخصّى مرجّحات را بيان داشته و كاركردن موضوعى را روش هدفمند خويش قرار داده است؛ هر چند اين اثر را به ترتيب موضوعى از كتاب طهارت كه نخستين قسمت آن است شروع نموده و به جهت خوف از پايان نيافتن اثر، در قسمتهاى ديگر كتاب، تنها با ذكر روايتهاى شيعى آن را به پايان رسانده است. (نك: همان، مقدّمه ناشر، ج 1، ص 47 – 46).
گفتنى است چاپى كه امروزه بهطور گسترده مورد استفاده قرار مىگيرد، چاپ 10 جلدى است كه در سال 1401ه / 1981م در بيروت منتشر شده است. مجموع ابواب تهذيب الأحكام، 393 باب و شمارگان احاديث اين اثر هم 13590 روايت است. مؤلّف كه احاديث را با سند كوتاهى مىآورد، پس از اتمام آن، پيوستى به نام مشيخة تهذيب الأحكام در آن گنجانده و در آن سلسله سند راويانى را كه در اين اثر از آنها روايت نقل مىكند، ثبت نموده است.
حسن الخرسان، [مصحّح و] ناشر تهذيب الأحكام، با استفاده از منابع شيعى، شرحى بر اين «پيوست» نگاشته است. ناگفته نماند كه اين پيوست و شرح آن در آخرين جلد چاپى (ج10) كه از آن سخن رفت (چاپ بيروت) قرار گرفته است. از كتاب تهذيب الأحكام نسخههاى خطّى پرشمارى گزارش شده است. (نك: بروكلمان، ذيل تاريخ ادبيات عرب، ج 1، ص 707) اين اثر داراى چاپهاى متعدّدى است؛ از جمله: تهران، 2 ج در 1317 – 1316ه، نجف، 4 ج در 1377 – 1382ه و چاپ 10 جلدى آن كه سال 1401ه / 1981م در بيروت منتشر شده است. بر اين اثر و اسنادش [= مشيخه] شروح و حواشى و تعليقات پرشمارى نوشته شده است. (نك: طوسى، تهذيب الأحكام، مقدّمه ناشر، ج 1، ص 47؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 6، ص 53 – 51)
4. چهارمين اثر از كتب اربعه شيعه اماميّه، الاستبصار تأليفِ ديگر ابوجعفر محمّدبن حسن طوسى است. نام كامل آن الاستبصار فى ما اختلف من الأخبار است. بر پايه ويژگى كامل آن در جايگاهِ مختصر تهذيب الأحكام، از لحاظ ترتيبى هم وابسته به آن است. اين كتاب بر اساس بخشهاى موضوعى فقهى «عبادات» و «معاملات» جدا شده است. هر كتاب در شمارگان مختلف به بابهايى كه روايات را در برمىگيرد، تقسيم شده است. بنابر شمارش مؤلّف، اين اثر داراى 926 باب، مشتمل بر 5511 حديث است. (نك: مشيخة الاستبصار، ج 4، ص 343) [در تفاوتى ناچيز،] شمارگان ابواب كتاب در برخى منابع 915 و 930 باب؛ شمارگان و احاديث هم 5531 و 5558 ذكر شده است.
اين اثر به لحاظ تاريخ تأليف آن، آخرين كتاب از كتب اربعه، و نسبت به موضوعات مهمّ فقهى در شيعه از اهميّت خاصّى برخوردار است. مؤلّف در اين اثر فقط به رديف كردن روايتها بسنده نكرده، بلكه براى رفع اختلافها و معضلات بين آنها، سعى وافى نموده است. در پايان اثر، از آنجاكه سلسله اسانيد احاديث متّصل نيستند، مؤلّف شبيه كارى را كه در اثر پيشين (تهذيب الأحكام) نموده بود، انجام داده و فصلى را در زمينه «اسناد احاديث»[ با عنوان مشيخة] قرار داده است. در اين بخش، وى سلسله سندى خود را تا امامان معصوم [عليهم السلام] بيان داشته و راويانى را خود در اين اثر، از آنها نقل مىكند، معرّفى نموده است و كسانى كه نامبرده شده است، سلسله روايتهايشان را به مانند مشيخه تهذيب الأحكام به حضرت پيامبر [صلى الله عليه وآله]يا دوازده امام [عليهم السلام] مىرساند. (نك: مشيخة الاستبصار، ج 4، ص 343 – 303).
الاستبصار نيز در كتابخانههاى گوناگون داراى دستنويسهايى است (نك: بروكلمان، تاريخ ادبيات عرب، ج 1، ص 512 و همو، ذيل تاريخ ادبيات عرب، ج 1، ص 707). اين اثر نخستين بار در لكنهو هند به چاپ رسيده است (1307ه / 1889م) و سپس چند سال بعد در سال (1317ه) در تهران منتشر گرديده است. اين اثر بعدها در نجف (1376 – 1375ه) و سپس در بيروت سال (1390ه) انتشار يافته است. تصحيح علمى اثر، از سوى حسن الخرسان تحقق يافته و در سالهاى 1390 و 1395ه در تهران منتشر گرديده است. بر الاستبصار نيز شروح، حواشى و تعليقات بسيارى نگاشته شده است. (نك: آقابزرگ طهرانى، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 6، ص 17 – 19 و ج 13، ص 87 – 83)
شيعه كه سنّت را بعد از قرآن كريم، دومين منبع [استنباط احكام] مىداند، بر اين اساس علاوه بر علم حديث، كتب اربعه را در موضوعاتى همچون: «تفسير»، «فقه» و «كلام» نيز به عنوان منبع مراجعه خود در آن، قرار داده و مورد استفاده قرار مىدهد.
كتاب الوافى اثر فيض كاشانى كه از منابع مهمّ شيعى محسوب مىشود (3 ج، قم، 1403ه / 1984م)، عبارت است از تكرار [مجموعه] احاديث كتب اربعه [در يك اثر و به مانند اوست] كتاب وسائل الشيعة (20 ج، بيروت، 1412ه / 1991م) كه از سوى حرّ عاملى نگارش يافته است. سپس بحارالأنوار (110 ج، بيروت، 1403ه / 1918م) كه به دست محمّدباقر مجلسى در گستره قابل توجّهى [110 ج،] با استفاده از كتب اربعه، تأليف يافته است.
در فرهنگ شيعى، مؤلّفان تفاسير روايى يا مفسّرانى كه در تفسير خود به روايات جايگاه خاصّى مىدهند، «آيات مرتبط با اعتقاد» را با اصول كافى، «آيات الاحكام» را با فروع كافى به همراه احاديثى كه در سه كتاب ديگر از كتب اربعه، آمده است، در تفسير خويش به كار مىگيرند. متكلّمان شيعى نيز به ويژه به روايتهايى كه در اصول كافى ذكر شده، اهميّت خاصّى دادهاند. (به عنوان نمونه نك: فيض كاشانى، علم اليقين، قم 1385ه، ج1، ص 192، 547 و 549؛ ج 2، ص 858، 923 و 992)
تنها عالمان منسوب به مسلك «اخبارى» همه روايتهاى موجود در كتب اربعه را صحيح دانستهاند. [بر اساس اين نظريّه، وجود] تضاد ميان [برخى] روايات، دليل بر آن نيست كه اين روايات از سخنان امامان معصوم [عليهم السلام] نمىباشد؛ بلكه آنان لزوم «تقيه» را علّت تفاوت گفتارى پيش كشيدهاند. [در مقابل اين ديدگاه، مكتب «اصولى» قرار دارد كه] در آثار مربوط به «اصول فقه»، در جاهاى مربوط [به تفصيل] به اين موضوع پرداخته و ضمن تأييد وجود برخى احاديث غير صحيح در ميان آثارِ روايى گزينش شده از سوى مؤلّفان، [با نگرشى تنقيدى] از سوى عالمان اصولى، در مقدّمه آثار خود اين مسائل را روشن ساختهاند (نك: خوئى، ج 1، ص 30 – 25)؛ علاوه بر آن، لزوم ارزيابى علمى روايات [مندرج در آثار روايى شيعى] در چهار چوب معيارهاى مشخّص و پذيرفته شده، شرح داده شده است.
منابع
1. ابن بابويه. من لايحضره الفقيه. (نشر، سيّد حسن الموسوى الخرسان)، بيروت: 1401 ق.
2. بروكلمان. تاريخ ادبيات عرب.
3. -. ذيل تاريخ ادبيات عرب.
4. تهرانى، آقابزرگ. الذريعة إلى تصانيف الشيعة. بيروت، 1403 ق.
5. خوانسارى. روضات الجنات. قم: نشر، اسداللَّه اسماعيليان.
6. خوئى، ابوالقاسم. معجم رجال الحديث. بيروت، 1409 ق.
7. طوسى، ابوجعفر. تهذيب الأحكام. (نشر، سيّد حسن الموسوي الخرسان)، بيروت: 1401ه.
8. -. مشيخة (تهذيب الأحكام: ج 10، ص 4).
9. -. الاستبصار. (نشر، سيّد حسن الموسوى الخرسان)، بيروت: 1401 ق.
10. -. الفهرست (نشر، م. صادق آل بحرالعلوم)، بيروت: 1403 ق.
11. حرّ عاملى. وسائل الشيعه. بيروت، 1412 ق.
12. حسن الصدر. تأسيس الشيعة. بيروت، 1401 ق.
13. م. جمال صوفو اوغلو hadis tenkidi yonunden el-kafi uzerine bir inceleme= احاديث كتاب الكافى از بُعد تنقيدى، يك بررسى و تحقيق (پايان نامه استاديارى، 1982م)، دانشگاه آنكارا، دانشكده الهيّات.
14. [محسن امين عاملى]. أعيان الشيعة.
15. ادهم روحى فغلالى،Imamiyye Siasi = شيعه اماميه. استانبول، 1984 م.
16. وحيد اختر.Early Shi`ite Imamiyyah Thinkers = نخستين انديشمندان شيعه اماميّه. دهلىنو، 1988 م.
17. اتان كُهلبِرگ. الأصول الأربعمائة [در نشريه] مطالعات اورشليم در عربى و اسلام = Studies in Arabic and IslamJerusalem(اورشليم = بيتالمقدس)، ش 10، 1987 م، ص 166 – 128.
18. سيّد ثامر هاشم حبيب العميدى، “تاريخ الحديث و علومه”: [در نشريه] تراثنا (قم)، س 12، [1417 ه،] ش 47 – 48، ص 223 – 236.
19. م، ياشار كاندمير، “حديث”، دائرةالمعارف اسلام ديانت: ج 15، ص 38 – 40.
20. فيض كاشانى. علم اليقين. قم، 1385 ش.
21. -. كتاب الوافى. قم، 1403 ق.
22. كلينى. الكافى. (نشر، علىاكبر الغفارى)، بيروت: 1401 ق.
23. مجلسى، محمّد باقر. بحارالانوار. بيروت، 1403 ق.
گفتار دوم – الكلينى
چهار كتاب اساسى حديثى شيعه اماميّه2
نگارش: مصطفى اؤز)Mustafa Oz
به احتمال زياد در سالهاى 265ه / 879م در روستايى به نام «كُلين»، واقع در بين رى و قم، در خانوادهاى اهل علم و دانش پا به عرصه گيتى نهاد. پدرش «يعقوب بن اسحاق» بود كه در رى اقامت داشت و از عالمان ممتاز رى بود. درباره كلينى بايد گفت كه وى علوم مقدّماتى را در موطن خود آغاز نمود. با توجّه به اينكه اشخاصى كه روايات اماميه را نقل مىنمايد، علماى طراز اول قم بودهاند، مىتوان گفت كه وى مدّتى طولانى در قم به تحصيل پرداخته است. با توجّه به اينكه دايى وى مشهور به «علّان»، از علماى برجسته رى بوده است، از او و ساير دانشمندان آن خطّه استفاده برده و از آنها نقل روايت مىكند.
ديدگاهها و روايتهاى عالم بزرگ نيشابور، «فضل بن شاذان» را كه خود بسيار به او اعتماد دارد، از محمّدبن اسماعيل نيشابورى سماع نمود. همچنانكه بيان گرديد، در رأس محدّثان و مشايخ كلينى، علان و نيشابورى قرار دارند كه تعداد آنان به 36 نفر مىرسند؛ محدّثانى مبرّز و متشخّص همچون: ابوعلى احمدبن ادريسبن احمد اشعرى قمّى، ابوجعفر احمدبن محمّدبن عيسى اشعرى قمّى، سعدبن عبداللَّهبن ابىخلف اشعرى قمّى و علىبن حسين سعدآبادى قرار دارند كه از امتيازات خاصّ دوره وى مىباشد.
به احتمال زياد، در اوائل سده 4ه/10م، كلينى براى دانشافزايى، به بغداد رفته و در كرانه غربى دجله واقع در دروازه كوفه در محلّه درب السلسلة سكونت گزيد. علاوه بر آن، كلينى كه با نسبت «سلسلى» نيز از او ياد مىشود، مجالس علمىاش جايگاه توجّه اشخاص بسيارى گرديد. وى در زمان خليفه عباسى – مقتدر باللَّه – رياست علمى فرقه اماميّه را به خود اختصاص داد.
كلينى شاگردان بسيارى را در زمينه حديث و روايت پرورش داد. در بين شاگردان وى مىتوان به كسانى همچون: ابوعبداللَّه احمدبن ابراهيم مشهور به ابن ابى رافع السيمرى، احمدبن احمد الكاتب كوفى، احمدبن علىبن سعيد كوفى، احمدبن محمّدبن على كوفى، ابوغالب احمدبن محمّد رازى، ابوالقاسم جعفربن محمّد، علىبن احمدبن موسى دقّاق، ابوعيسى محمّدبن احمد سنانى، اشاره نمود. (براى اطلاعات بيشتر در رابطه با مشايخ و شاگردانش نك: مقدّمه حسين على محفوظ در الأصول من الكافى، ج 1، ص 20 – 14؛ قيس آل قيس، ج 3، ص 81 – 78)
كلينى به جهتِ فعاليتهاى علمىاش در زمان خود، به عنوان شيخ شيعه و چهره شاخص و مورد اعتماد علماى شيعه اماميه در سدههاى بعد توصيف گرديده است. (نك: عاملى، اعيان الشيعة، ج 9، ص 99) تاريخ وفات كلينى در منابع، سال 328ه /940م يا 329ه /941م ذكر شده است؛ البتّه احمدبن على نجاشى كه به زمان حيات او بسيار نزديك است، تاريخ وفات وى را، ماه شعبان سال 329ه / مى 941م (طوسى، الرجال، ص292) ثبت نموده كه به نظر مىرسد به واقع نزديكتر باشد. پيكرش سمت غربى قبرستان بابالكوفه به خاك سپرده شد. امروزه مزارش در سمتِ شرقى دجله، كنار پل قديمى، مشهور به «جسر مأمون» قرار دارد و پس از قرنها اين ويژگى را داراست كه زيارتگاهى معادل قبر امامان [عليهم السلام] را به خود اختصاص داده است.
با توجّه به اينكه كلينى در مقطع زمانى غيبت صغرى مىزيسته است، پذيرفته شدن كلينى در بنيه اماميّه به عنوان تنها منبع اخبار مأثوره از امامان [عليهم السلام] كه بيانگر مبانى نظرى و عملى شيعه است، در قبال كلام، فقه، و ساير علوم متكى به خِرد، جبهه فكرى مخالفى پديد آورده بود.
وضعيت موجود در كنار برخى دلائل ديگر به اعتقاد علماى اماميه، به طولانى نشدن غيبتِ دوازدهمين امام [عليه السلام]، ظهور او در زمانى نزديك و حلّ مشكلات مختلف موجود جامعه شيعى به دست او، متكى است. در چنين وضعيتى، كلينى با پيروى از يك متد اخبارى – سلفى، مجموعههاى حديثى معروف به اصول اربعمائه را – كه از امامان [عليهم السلام] و در رأس آنان [امام] جعفر صادق [عليه السلام] نقل شده است – با ديگر روايتهاى رسيده از امامان [عليهم السلام]، جمع كرده و مجموعه روايى بزرگى به وجود آورده است. جايگاه بخارى در مجموعههاى روايى اهل سنّت را كلينى نيز به همان اندازه در ميان كتب روايى اماميّه داراست.
كلينى به مكتب حديثى قم منسوب بود كه آنان مخالف هر نوع اجتهاد، استدلال و تفكّر مبتنى بر خِرد محسوب مىشدند. در مقابل آنان، نوبختيان قرار داشتند كه به رشد متدهاى عقلى در كلام شيعى با گرايش معتزلى روى آورده بودند. كلينى به مخالفتهاى شديدى با آنان پرداخت و براى محافظت از كيان اماميه در برابر ديگر مذاهب، طرفدار كاوش و تبيين عقلى نبوده است. از اينرو، همه تلاشهاى وى در چارچوب گردآورى، ضبط و محافظت از اخبار و احاديث منقول از امامان [عليهم السلام] خلاصه مىشود. گرچه فهميدن ديدگاههاى عقلى و نقلى (الهيّات) او از روى اخبار مضبوط در اثرش ممكن دانسته شود. وقتى نقلهاى متضاد با يكديگر مورد توجّه و بررسى قرار گيرد، مشكل بودن اين مسئله، در بالاترين حدّ آشكار مىگردد. با اينكه بخش فروع كتاب كافى طبق ابواب فقهى تنظيم شده، در عين حال كلينى مخالفت خود را با بخشى از اصول فقه كه مبتنى بر پايههاى عقلى است، بروز داده است.
آثارش: مشهورترين اثر كلينى كه به روزگار ما رسيده الكافى فى علم الدين (= كتاب الكافى) است؛ كه طىّ بيست يا سى سال به انجام رسانده است. اين اثر مشتمل بر سى و پنج كتاب مربوط به اصول و فروع، تشكل يافته است. اين مجموعه كه داراى 199.16 حديث مىباشد و در حقيقت شهرت كلينى را فراهم آورده است، مهمترين تلاش علمى اوست.
نسخههاى خطى الكافى و نيز شروح، اختصارات و تعليقات آن در كتابخانههاى مختلف به وفور يافت مىشود (قيس آل قيس، ج 3، ص 93 – 85). بخش اصول آن در شيراز (1278ه)، تبريز (1281ه)، تهران (1311ه و 1374ه) و در لكنهو – هند (1302ه / 1885م) متنشر شده است. بخش فروع كافى ابتدا در سال 1315ه در تهران، در سال 1302ه/ 1885م در لكهنو به چاپ رسيده است. بخش پايانى كافى «الروضة» نيز در تهران سال 1303ه و لكهنو در سال 1302ه / 1885م نشر يافته است. تمام بخشهاى سهگانه كافى شامل اصول، فروع و روضه با تصحيح علىاكبر غفارى در هشت جلد در سالهاى 1387 – 1375، 1381 و 1398 در تهران و در سال 1401ه / 1980م در بيروت افست گرديده است. آثار ديگر كلينى كه نام آنها در منابع ذكر شده است، عبارتاند از: كتاب تفسير الرؤيا (= كتاب تعبير الرؤيا)؛ كتاب الرجال (در موضوع رجال حديثى شيعى)؛ كتاب الردّ على القرامطة؛ كتاب الرسائل (= رسائل الائمة، اثرى است كه نامههاى امامان [عليهم السلام] را دربر مىگيرد)؛ كتاب ما قيل فى الائمة من الشعر. (براى اين آثار نك: طوسى، الفهرست، ص 165؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 99)
منابع
1. كلينى، الاصول من الكافى (نشر، على اكبر الغفارى)، بيروت، 1401ه، مقدّمه حسين على محفوظ [بر الأصول من الكافى ] :،ج 1، ص 42 – 8.
2. النجاشى، احمد بن على. الرجال. تهران، ص 292.
3. الطوسى، ابوجعفر. الفهرست (نشر م. صادق آل بحرالعلوم)، بيروت 1403ه/ 1983م، ص 166 – 165.
4. [ابوجعفر الطوسى] الرجال (نشر م. صادق آل بحرالعلوم)، قم 1411ه، ص 496 – 495.
5. سمعانى. الانساب. ج 10، ص 463.
6. ابن شهرآشوب. معالم العلماء (نشر م. صادق آل بحرالعلوم). بيروت: (دار الأضواء): ص99.
7. ابن حجر. لسان الميزان. ج5، ص433.
8. ابن عصفور البحرانى. لؤلؤة البحرين (نشر، م صادق آل بحرالعلوم)، بيروت، 1406ه/1986م، ص 394 – 384.
9. بروكلمان. تاريخ ادبيات عرب.(Gal)، ج 1، ص 200 – 199 و ذيل بروكلمان: ج 1، ص 320.
10. تبريزى، ريحانة الادب. تبريز، (چاپخانه شفق): ج 3، ص 879.
11. تهرانى، آقابزرگ. الذريعة إلى تصانيف الشيعة. بيروت 1403ه / 1983م، ج 3، ص 184؛ ج 4، ص 208؛ ج 6، ص 184179؛ ج 8، ص 79؛ ج 10، ص 103، 218 و 239؛ ج 13، ص 100 – 96.
12. خوانسارى. روضات الجنات (نشر اسداللَّه اسماعيليان)، قم، ج 6، ص 120 – 108.
13. شوشترى. مجالس المؤمنين. تهران، 1365 ش، ج1، صص453-452.
14. عبدالعزيز آ. ساچدينا Islamic Messianism، نيويورك 1981م: ص 33 – 32.
15. [محسن امين عاملى]. أعيان الشيعة. ج 9، ص 99.
16. عبدالرسول الغفار. بين الكلينى و خصومه. بيروت 1415ه/ 1995م.
17. قيس آل قيس. الايرانيون. ج 3، ص 95 – 74
18. و. مادلونگ، “الكلينى”: دائرةالمعارف اسلام EI2 (انگليسى): ج 5، ص 363 – 362.
گفتار سوم – [الكافى]
چهار كتاب اساسى حديثى شيعه اماميّه3
نگارش: م. جمال صوفو اوغلو)M. Cemal Sofuoglu(
نخستين و مهمترين [كتاب] از چهار كتاب حديثى معتبر از ديدگاه شيعه است. (نك: كتب اربعه) مؤلّف در مقدمه الكافى – كه نام كامل آن الكافى فى علم الدين است – دلائل نگارش اثر خويش را بيان حضرت پيامبر [صلى الله عليه وآله]، به همراه كتاب خداوند (قرآن كريم)، علىبن ابىطالب [و عترت] به عنوان وصىّ امّت خود، اطاعت از امام به عنوان وظيفه مسلمانان، فراگيرى آموزههاى دينى از امامان راستين [عليهم السلام] و سرانجام، تأمين زندگى مطابق و هماهنگ با اوامر خداوند و سنّتهاى نبوى [صلى الله عليه وآله]، برشمرده است.
كتاب كافى – كه در طىّ 20 (يا 30) سال نگارش يافته – مشتمل بر حدود شانزده هزار حديث است. اين اثر در دو بخش (جلد) تنظيم گرديده؛ بخش نخست در موضوع مباحث نظرى، عقائد و كلام با عنوان اصول كافى، در هشت باب با عناوين: كتاب العقل و الجهل، كتاب فضل العلم، كتاب التوحيد، كتاب الحجّة، كتاب الإيمان و الكفر، كتاب الدعاء، كتاب فضل القرآن و كتاب العشرة (المعاشرة) تقسيمبندى شده است؛ و بخش دوم اثر در موضوع مباحث عملى، عبادات و معاملات با عنوان فروع كافى، در شش باب تنظيم گرديده است. واپسين قسمتِ فروع كافى، كتاب الروضة ناميده مىشود كه در آن نامههاى منسوب به پيامبر [صلى الله عليه وآله] و امامان [عليهم السلام] و گفتارهاى آنان و موضوعات گوناگون و متنوّع آمده است. اين بخش از سوى برخى كسان، سومين بخش كتاب الكافى دانسته شده است. (نك: اختر، نخستين انديشمندان شيعه اماميّه، ص 13)
كلينى در اثرى كه نگاشته، مشخّص نكرده كه از چه متد و شيوهاى پيروى كرده و دانسته نيست كه قبول و ثبت احاديث كافى مبتنى بر چه شروط و معيارهايى بوده است. همچنين وى از برخى راويان، با اينكه در كتب رجالى شيعه قدح شدهاند، نقل حديث مىكند و بر خلاف تصريح خود مبنى بر لزوم سنجيدن صحّت روايات با قرآن كريم، و در تنافى با اين نظر، اينگونه به نظر مىرسد كه او به راويانى شيعى اعتنا مىكند كه از خود، روايت جعل مىكنند؛ در صورتىكه احاديث آنها در ديگر مجموعههاى روايى، جايگاهى ندارد. در برخى بخشها احاديث موجود با عناوين موضوعات، تناسبى ندارد و حتّى فتاوى امامان [عليهم السلام] را هم در ضمن احاديث [نبوى صلى الله عليه وآله] جا داده است. بيشتر روايتهاى كتاب كافى عبارت است از سخنان جعفر صادق و ديگر امامان معصوم [عليهم السلام] با اينكه سلسله سند آنها به حضرت پيامبر [صلى الله عليه وآله] مىرسد، در عين حال ساختگى بودن بسيارى از اين روايتها مشخّص و روشن است.4
بر كتاب الكافى شروح و حاشيههاى بسيارى نوشته شده است. در اين ميان، اختصارهايى نيز انجام گرفته است. شرحهايى همچون: الرواشح السماوية فى شرح أحاديث الإمامية (تهران 1311 و 1315ه، بمبئى 1312ه) از محمّدباقر [مير] داماد حسينى؛ شرح أصول الكافى (تهران 1366 ش) از صدرالدين شيرازى؛ الوافى (مجلّدات 1 – 2، تهران 1314 – 1310ه و مجلّدات 1 – 3، 1324 – 1322ه؛ قم 1403ه / 1984م) از فيض كاشانى؛ الشافى فى شرح اصول الكافى (1 – 2، نجف) از عبدالحسين مظفّر؛ شرح الكافى (1266 و 1281ه) از ابوالفضل محمّدبن صالح المازندرانى؛ الشافى [فى شرح الكافى] (لكنهو 1301 – 1303) به عربى و الصافى [فى شرح الكافى] به فارسى (هر دو شرح با هم، 1308ه) از خليلبن غازى القزوينى؛ مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول (تهران 1321ه) از محمّدباقر المجلسى و الدرّ المنظوم من كلام المعصوم (نك: قيس آل قيس، ج 3، ص 90 – 89) از علىبن محمّد بن حسن بن زين الدين الشهيد العاملى را از ميان آنها مىتوان ذكر كرد (براى ديگر شروح، حاشيهها و اختصارات و برگزيدهها نك: سزگين، تاريخ نگارشهاى عربى، >Gas< ج 1، ص 540 – 542؛ قيس آل قيس، ج 3، ص 86 – 93).
الكافى همراه با ترجمه فارسى نيز نشر يافته است. (تبريز 1281، 1307، 1311، 1377 و 1392ه؛ لكنهو 1302ه) اين اثر همچنين با تحقيق و تصحيح علىاكبر غفارى و سيّد محمّد حسنالرضوى منتشر شده است. (مجلّدات 1 – 8، تهران 1378 – 1375ه، 1381ه / 1961م، 1398ه / 1978م، 1401ه / 1980م، 1362 ش / 1984م) علىرضا برازش با تلاش خود به نام المعجم المفهرس لألفاظ الأصول من الكافى نمايه اثر را حاضر كرده است. (1408ه / 1988م) سيّد ثامر هاشم حبيب العميدى در كتاب خود با نام دفاع عن الكافى (قم 1415ه) نقدهايى را كه متوجّه الكافى بود، در آن پاسخ داده است. ديگر اينكه هاشم معروف الحسنى اثرى با نام دراسات فى الكافى للكلينى و الصحيح للبخارى نگاشته است. (نك: كتابشناسى) م. جمال صوفو اوغلو نيز روى احاديث كتاب الكافى از بُعد تنقيدى، يك بررسى و تحقيق به عنوان پايان نامه استاديارى، نگاشته است. (1982م، دانشگاه آنكارا، دانشكده الهيّات)
منابع
1. كلينى. الكافى. (نشر، على اكبر الغفارى)، بيروت 1401ه؛ و نيز بنگريد: مقدّمه حسين على محفوظ: ج 1، ص 42 – 8.
2. ابن بابويه. رسالة الاعتقادات الامامية = مبانى اعتقادى شيعه اماميّه، (ترجمه ادهم روحى فغلالى)، آنكارا 1978م، ص 100، 110 – 109.
3. تهرانى، آقابزرگ. الذريعة إلى تصانيف الشيعة. بيروت، 1398ه، ج 6، ص 179 – 184.
4. سزگين، تاريخ نگارشهاى عربى )Gas(، ج 1، ص 542 – 540.
5. طبرسى، ابومنصور. الاحتجاج. نجف، 1966 م، ج 1، ص 196 و ج 2، ص 110.
6. هاشم معروف الحسنى. دراسات فى الكافى للكلينى و الصحيح للبخارى. بيروت، 1388ه/ 1968م، ص 131 – 123، 194 – 184، 204 – 202، 217 – 213 و نيز بنگريد به راهنما (انديكس).
7. م. ابوزهره. الامام الصادق. قاهره، (دارالفكر العربى)، ص 438 – 429.
8. م. جمال صوفو اوغلو. Si`nin hadis anlayisi = فهم حديث شيعه، (پايان نامه دكترى، 1977م)، دانشگاه آنكارا، دانشكده الهيات، ص 129.
9. -. Hadis Tenkidi Yonuuden el_Kafi Uerine Bir Inceleme= احاديث كتاب الكافى از بُعد تنقيدى: يك بررسى و تحقيق (پاياننامه استاديارى، 1982م)، دانشگاه آنكارا، دانشكده الهيّات، ص 38 – 36، 63 – 56، 97 – 93 و 99.
10. قيس آل قيس. الايرانيون. ج 3، ص 93 – 82.
11. س. وحيد اختر. Early Shiite Imamiyyah Thinkers = نخستين انديشمندان شيعه اماميه، دهلىنو، 1988 م، ص 20 – 9.
ثبت دیدگاه شما