حضور امام رضا علیه السلام در ایران، زمینههای بسط و گسترش معارف اسلامی شد
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به نقل از پایگاه خبری تحلیلی قدس، حضور امام رضا(علیه السلام) در خراسان قدیم و ایران امروز هر چند به اجبار مامون عباسی صورت پذیرفت، اما این حضور زمینههای بسط و گسترش معارف اسلام ناب را در این خطه کهن فراهم ساخت. ورود امام رضا(علیه السلام) به ایران و عبور از شهرهای مختلف و اقامت در مرو و همچنین خاکسپاری در مشهد کنونی، برکات متعددی برای ایران و جهان فراهم ساخت و همچنان نام و حضور حضرت زمینه تحکیم باورها و پیوند قلوب شیفتگان با امام رئوف است.
در گفتوگویی قدس آنلاین با حجتالاسلام محمدباقر پورامینی، عضو هیئت علمی و مدیر گروه کلام پژوهشگاه به گوشهای از پرسشهای جاری در زمینه شیوه ورود با برکت امام رضا(علیه السلام) به ایران پرداختیم که در ادامه میخوانید.
طبق آنچه در تاریخ آمده آیا امام رضا(علیه السلام) قبل از سفر به ایران، به مسافرتهای خاصی هم رفته بودند؟
از حضرت رضا(علیه السلام) بهجز سفر به مکه و مناطق حجاز و همچنین عراق، سفر دیگری وجود ندارد که در تاریخ ذکر شده باشد البته مستوفی مدعی است که «علیبنموسیالرضا متواری به قزوین آمد و در سرای داوودبنعیسی عازبی نزول کرد و او را پسری دوساله آنجا متوفی شد.» رافعی هم به حضور مخفیانۀ امام در خانۀ داوودبنسلیمان غازی اشاره میکند. نویسندۀ کتاب ضیافه الاخوان نیز سال حضور امام را در قزوین، ۱۹۳قمری میداند که حضرت در منزل داوودبنسلیمان اقامت گزیدند. بهاحتمال این مسافرت در سال ۱۹۳ق، مقارن با مرگ رشید صورت گرفته است. البته ممکن است این ادعا محل تردید عدهای باشد و گزارش و روایت تاریخیِ همسو با آن نیز وجود ندارد. سفر حضرت به ایران، فقط به دعوت مأمون بود که با استقبال بیمانند مردم از حضور شکوهمند امام در شهرهای بین مسیر همراه بود؛ اما قزوین از شهرهای محل عبور امام نبود و این نوع حضور با «متواریآمدن» تناسبی ندارد.
این سفر به چه دلیلی بود؟ آیا امام رضا(علیه السلام) با میل و رغبت راهی این سفر شدند؟
این نکته را باید خاطرنشان ساخت که امام(علیه السلام) این سفر را با میل و رضایت خود انجام ندادند بلکه بهنوعی، با اکراه و اجبارِ مأمون عباسی صورت گرفت. از هروی نقل کردهاند که گفت: «بهخدا سوگند که رضا(علیه السلام) از سرِ میل و رغبت، این امر را نپذیرفت.» حسنبنمحمد قمی، دانشمند قرن چهارم مینویسد: «امامعلیبنموسیالرضا(علیه السلام) را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود.» ابنجوزی حنبلی از عالمان قرن ششم نیز بر سفر جبری امام اینگونه اشاره میکند: «همان مأمون دستور بیرونآوردن ایشان را از مدینه صادر کرد».
مأمون در آغاز، امام را به مرکز خلافت دعوت کرد که حضرت نپذیرفت؛ اما با فرستادن نامههای متعدد بر دعوت خود پای فشرد و سرانجام مأمورانی را برای آوردن و همراهی امام، به مدینه فرستاد و ایشان را به مرو آورد. مورخان نیز بر احضار امام ازسوی مأمون تصریح دارند. مسعودی نوشته است: «به سال دویستم مأمون، رجاءبنضحاک و یاسرِ خادم را پیش علیبنموسیبنجعفربنمحمدبنعلیبنحسینبنعلیالرضا(علیه السلام) فرستاد که او را بیاورند».
ذکر این نکته ضروری است که امامرضا(علیه السلام) نیز ناخرسندی خود را از انجامدادن این سفر کتمان نکرد. مخول سجستانی میگوید: وقتیکه امام برای وداع با پیامبر(صلی الله علیه و آله) در کنار حرم جد خود ایستاد چندینبار وداع کرد سپس بهسوی قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بازگشت و با صدای بلند گریست. نزد امام رفتم و پس از سلام، سفر ایشان را تهنیت گفتم. امام فرمودند: «مرا بنگر. از کنار جدم دور میشوم و در غربت جان میسپارم و در کنار هارون دفن میشوم.» بیشک، این نوع خداحافظی و سخنگفتن، عادینبودن و اجباریبودن این سفر را روایت میکند.
آیا امامرضا(علیه السلام) با اهلبیت(علیهم السلام) و فرزند خود به خراسان آمد؟
مأمون، امامرضا(علیه السلام) و جمعی ازبزرگان آل ابیطالب را بهاجبار از مدینه فراخواند و سرانجام، جمعی از علویان آن حضرت را همراهی کردند. البته این موضوع بهمعنای همراهی خاندان نزدیک امام نیست؛ بلکه متون روایی ما از نیامدن خانواده و فرزند امام گزارش میدهد. امامرضا(علیه السلام) به حسنبنعلی وشاء فرمودند: «زمانیکه میخواستم از مدینه خارج شوم، خانوادۀ خود را جمع کردم و از آنان خواستم که برای من گریه کنند تا صدای آنان را بشنوم. سپس گفتم: انی لا ارجع الی عیالی ابدا؛ (من دیگر هرگز بهمیان خانوادهام برنخواهم گشت)». در روایتی دیگر، امام به این نکته اشاره میفرمایند که ۱۲هزار دینار نیز در میان آنها تقسیم کردم و میدانستم که دیگر نزد آنها برنخواهم گشت.
امام سپس دست فرزندشان، ابوجعفر(علیه السلام) را گرفت و او را کنار قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) آورد. دست فرزند را روی دیوار قبر گذاشت و او را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سپرد. ابوجعفر(علیه السلام) گفت: «ای پدر، بهخداوند سوگند تو بهسوی خداوند میروی.» سپس حضرت رضا(علیه السلام) به تمام وکلایشان توصیه فرمود که مطیع ابوجعفر باشند و با او مخالفت نکنند و امامت او را نزد اصحاب ثقۀ خود تصریح فرمود. سپس گفت: «بعد از وفاتم، او امام شماست».
متون روایی ما از چگونگی وداع امام با قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و همچنین سفر به مکه و وداع ایشان با حرم الهی دو گزارش کردهاند. در گزارش اول، این نکته از زبان امیهبنعلی بیان شده است: در سالی که امامرضا(علیه السلام) حج بهجای آورد و سپس به خراسان رفت، من در مکه همراه امام بودم و امامجواد(علیه السلام) نیز همراهشانبود. امام با خانۀ کعبه وداع کرد. وقتی طوافش تمام شد، بهطرف مقام ابراهیم(علیه السلام) رفت و آنجا نماز گزارد. موفق غلام حضرت، امامجواد(علیه السلام) را بر دوش خود طواف داد. امامجواد(علیه السلام) بهطرف حِجر اسماعیل رفت. در آنجا نشست و مدتی طول کشید. موفق به ایشان گفت: «جانم به فدایتباد، برخیز.» ایشان فرمود: «برنمیخیزم تا وقتیکه خدا بخواهد» درحالیکه در چهرهاش غم نمایان شد. موفق خدمت امامرضا(علیه السلام) آمد و گفت: «جانم به فدایتباد، جواد(علیه السلام) در حِجر نشسته و برنمیخیزد.» امامرضا(علیه السلام) بهطرف امامجواد(علیه السلام) آمد و فرمود: «برخیز، ای حبیب من.» امامجواد(علیه السلام) فرمود: «چگونه برخیزم، در حالیکه شما با کعبه چنان وداع میکنید که گویا هرگز بهسویش باز نمیگردید؟» امامرضا(علیه السلام) برای بار دوم فرمود: «برخیز، ای حبیب من.» امامجواد(علیه السلام) برخاست.
در گزارش دوم، مخول سجستانی بیان میکند: هنگامیکه قاصد مأمون به مدینه آمد که حضرت رضا(علیه السلام) را به خراسان ببرد، من در مدینه بودم. حضرت به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و میخواست با جدش وداع کند. در هنگام وداع، بلند گریه میکرد. چند بار قبر را ترک کرد و دوباره برگشت. خدمت ایشان رسیدم و سلام کردم. ایشان جواب سلام مرا داد. من ایشان را دلداری دادم. فرمودند: «مرا واگذار. من اینک از جوار جدم بیرون میروم و در زمین غربت، دور از اهلبیت خود از دنیا میروم و در کنار هارون دفن میشوم.»
از یاران و همسفران حضرت بگویید. اصحابی که امامرضا(علیه السلام) را در سفر به خراسان همراهی کردند، چه کسانی بودند؟
در میان همراهان امام از مدینه، اصحاب برجسته و صاحبنامی وجود نداشت البته از شخصی با نام «جوانی» یاد میکنند که با حضرت رضا(علیه السلام) خویشاوندی داشت و همراه ایشان بهسمت خراسان رفت. جوانی منسوب به دهی در نزدیکی مدینه به نام الجوانیه است که دربارۀ نام اصلی او چند نقل وجود دارد. برخی جوانی را ابوالمسیح عبداللهبنمروان میدانند لکن گروهی در نقد این نظر مدعیاند که ابوالمسیح ممکن نیست با امام نسبت خویشی داشته باشد. گروه اخیر معتقدند که جوانی همان حسنبنمحمدبنعبداللهبن الحسنبنعلیبنالحسین(علیه السلام) است.
مسیر حرکت امام(علیه السلام) چگونه بود و ایشان در چه روزی به مرو رسید؟
بهدستور مأمون، مسیر حرکت کاروان امام از راه بصره و اهواز و فارس بود. یعقوبی مینویسد: «آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.» خطیب بغدادی نیز به دستور مأمون در انتخاب مسیر اشاره میکند که مدینه، بصره، اهواز، فارس، نیشابور و مرو بود. حتی امام را در مسیر فارس به نیشابور به انتخاب راه «بست» ملزم کرد تا راه جبال را نپیماید. البته از هروی چنین نقل است: «او را به کوفه بردند و از آنجا از راه بصره به مرو رفت.» البته این نکته را باید اضافه کرد که قرارگرفتن کوفه در مسیر حجاز و بصره بعید بهنظر میرسد.
بههرحال مأمون این مسیر را با این هدف انتخاب کرد که حضرت رضا(علیه السلام) از مراکز تجمع شیعیان مثل شهر کوفه، عبور نکنند. رجاءبنابیضحاک که ازطرف مأمون، مأموریت آوردن امامرضا(علیه السلام) را داشت، نقل کرده است که امام به هر شهری که قدم میگذاشت، مردم آن شهر بهسوی ایشان میآمدند و درخصوص مسائل دینی خود از حضرت میپرسیدند و حضرت نیز پاسخ آنان را میداد. همچنین برای آنان احادیث بسیاری از پدر و پدرانشان، از علی(علیه السلام) و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل میکردند. دراینبین مهمترین گزارش حضور امام(علیه السلام) در نیشابور است و حضرت پس از ترک این شهر در توس، از قریههای سناباد عبور کرد. سناباد آن زمان مشهد فعلی است. بعد به سرخس رفت و سرانجام پس از تحمل حدود چهار ماه سفر و گذر از مناطق مختلف، در نیمۀ اول سال ۲۰۱قمری وارد مرو مرکز حکومت مأمون شد.
آیا نشانهها یا اماکنی در ایران وجود دارد که نشاندهندۀ حضور حضرت در ایران باشد؟
علاقۀ ویژۀ شیعی در میان مردم ایران بهگونهای بود که اصرار داشتند آثار بهجایمانده از مسیر حضرت در شهرها و مناطقی محل حضور و استقرار ایشان حفظ شود. بهاستناد منابع و تواریخ معتبر، امامرضا(علیه السلام) ازطریق بصره، وارد سوقالاهواز شد. شهر اهواز در آغاز سوقالاهواز نام داشت و آنجا را بهاختصار اهواز میگفتند. نقل است امامرضا(علیه السلام) از بصره بهسوی اهواز حرکت کرد و راه کنونی بصره به اهواز، بر اساس نقشههای جدید امروزی، از بصره به العشار، با عبور از شطالعرب و از آنجا بهسمت تنومه، یمین، جاسم، شلمچه، مندوان، حسینیه، آهو، حمید، عبادیه و اهواز منتهی میشود. البته منابع از جزئیات مسیر حرکت امام و منزلگاههایی که حضرت در آن توقف فرمودهاند، هیچ گزارشی ندادهاند و بهسختی میتوان مکان دقیق منزلگاههای قدیمی را پس از گذشت بیش از دوازده قرن از هجرت علیبنموسیالرضا(ع)، با توجه به تحولات و دگرگونیهای جغرافیای طبیعی و سیاسی و اجتماعی مناطق یادشده تعیین کرد.
در ایران مکانهای خاصی بهعنوان یادبود حضور امامرضا(علیه السلام) مشخص شده که محل آمدوشد و تبرک دوستداران حضرت است. این مکانها عبارتاند از: ۱. مسجد امامرضا(علیه السلام) در اهواز، از قدیمیترین نقاطی است که در ایران، به نام امامرضا(علیه السلام) وجود دارد؛ ۲. دو نقطۀ منسوب به امامرضا(علیه السلام) در شهر شوشتر است که یکی از آنها کمی دورتر از پل شاهعلی و لشکر است و دیگری، در شرق شوشتر نزدیک رودخانۀ شطیط؛ ۳. چند بقعۀ دیگر در شوشتر با نام شاخراسون و امام ضامن و بُقعۀ امامرضا(علیه السلام) وجود دارد؛ ۴. در شرق دزفول نیز قدمگاهی موجود است؛ ۵. در شهر ارجان که در قدیم شهرِ آبادی بود، محلی با نام قدمگاه یا مسجد امامرضا(علیه السلام) است که گفتهاند حضرت در حرکت خود به خراسان در اینجا نماز خواندهاند؛ ۶. مسجد قدمگاه امامرضا(علیه السلام) در ابرقو، مشهور به مسجد بیرون هم از اماکنی است که آثاری از آن بهجای مانده است؛ ۷. در یزد هم چندین قدمگاه وجود دارد که ازجملۀ آنها قدمگاه خرانق (مشهدک) و قدمگاه دهشیر در فراشاه است؛ ۸. در محلۀ دارالشفای یزد، مسجدی به نام مسجد فُرط یا پتک وجود دارد که بسیار کهن و قدیمی است. داستان بنای این مسجد به زمان خروج ابومسلم خراسانی برمیگردد. گفتهاند که وقتی امامرضا(علیه السلام) در سفر بهسوی خراسان، به یزد آمدند، در این مسجد نماز گزاردند. اکنون نیز یکی از حجرههای مسجد به نام صومعۀ امامرضا(علیه السلام) شناخته میشود؛ ۹. بهجز مکانها و قدمگاههای یادشده، میتوان از قدمگاهها و بُقعههای موجود در نایین و نطنز و دامغان نیز یاد کرد. گزارش کردهاند که در محلی به نام آهوان، چند آهو نیز به حضرت پناه بردند.
آیا امامرضا(علیه السلام) در مسیر سفر به خراسان، وارد قم نیز شدند؟
بنا بر نقلی امام(علیه السلام) درطول سفرشان از شهر قم نیز گذشته و در آنجا توقفی کردند. سیدعبدالکریمبنطاووس نوشته است: «وقتیکه آن حضرت را از مدینه بهسوی خراسان بردند، در راه امام به بصره تشریف آوردند و از آنجا، از راه اهواز به بغداد و از آنجا به قم تشریف بردند و راه ایشان به کوفه نیفتاد. چون به حوالی قم رسیدند، اهل قم از آن جناب استقبال کردند و در مهمانکردن آن حضرت، میان خود مناقشه و منازعه کردند. حضرت فرمودند که شتر من از جانب خداوند عالمیان مأمور است: به هر خانه که آن را امر کردهاند، خواهد خوابید. پس شتر آمد به در خانۀ مردی رسید و خوابید و صاحب آن خانه شب در خواب دیده بود که فردا امامرضا(علیه السلام) مهمان او خواهد بود و اندک روزی که گذشت، بهجای آن خانه، عمارت بسیار خوبی ساختند و امروز مدرسۀ مشهوری است.»
مدرسه علمیه رضویه قم واقع در خیابان آذر را مردم یادگار محل اقامت امامرضا(علیه السلام) در قم میدانند. افندی نیز به حضور امامرضا(علیه السلام) در قم اشاره کرده و مینویسد: در قم چشمهای است که گفته میشود علیبنموسیالرضا(علیه السلام) از آب آن نوشیدهاند. البته موضوع ورود امام به قم محل تردید است زیرا مأمون به رجاءبنضحاک نوشته بود که در مسیر حرکت امام، «راه کوفه و قم را در پیش نگیر». گفتنی است این دستور خلیفه نیز بر دور نگهداشتن امام از شهرهای شیعهنشین استوار بود. این ورود شکوهمند به گونهای اثر گذار بود که بر خلاف خواست مامون عباسی، مردم همه مناطق مسیر حرکت امام رضا(علیه السلام) از برکت حضور حضرت بهره مند شدند و آثار آن نیز همچنان جاری است.
ثبت دیدگاه شما