حجتالاسلام والمسلمین لکزایی:
صلح حدیبیه؛ برقرارکننده امنیت برای مسلمانان
با اشاره به صلح حدیبیه و جایگاه آن در صدر اسلام بیان کرد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با صلح حدیبیه امنیت را برقرار میکند و این کار برخلاف تصور عمومی است که حتماً باید امنیت را از طریق جنگ برقرار ساخت. ایشان تصمیم گرفتند برای عمره به مکه مشرف شوند، اما اتفاقاتی رخ داد که در نهایت به صلح انجامید و پس از صلح حدیبیه است که نگرانیهای دیگر قبایل از پیوستن به اسلام هم برطرف میشود و سوره فتح، سورهای است که فتح مبین را بر این صلح نهاده است.
جلسه پنجاه و نهم از نشستهای «حکمرانی در قرآن»، امروز ۲۵ فروردینماه به صورت مجازی و با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
موضوع بحث، کشف الگوی حکمرانی نبوی در عرصه امنیت است. آنچه امروز بدان میپردازیم، مباحثی است که در سوره مبارکه فتح مطرح شده است. این سوره در سال ششم هجری نازل شد؛ یعنی پس از آنکه مسلمین با رهبری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به نیت انجام عمره به مکه مشرف شدند و البته با ممانعت مشرکین مواجه شدند و چیزی که رخ داد، صلح حدیبیه است که در این سوره از این صلح با نام فتح مبین یاد شده است. در ابتدا باید بحث را در زمینه خودش مطرح کنیم و باید از فضایی که وجود داشت و این سوره در آن فضا نازل شد، اطلاعاتی به دست دهیم. در مورد سوره احزاب، بیان شد که مشرکین و متحدین آنها به سراغ حکومت نوپای مدینه آمدند و تصمیم داشتند که با همکاری برخی از همپیمانان خود در مدینه و اطراف مدینه، یعنی یهود بنیقریظه و جمعی از بنینضیر پرونده اسلام را ببندند.
آیه شریفهای که در سوره احزاب آمده بود، آیه «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ» بود و در اواسط سوره نیز فرمود: «وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا». یعنی آنجا سیاست قاطع و مسلم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که از سوی خدا ابلاغ شد، این بود که علیرغم عدم توازن قدرت که میان شما و مشرکین است، اجازه ندارید که از مشرکین و کافرین و یهودیان و … اطاعت کنید. آن صبر و استقامت نتیجه داد و با نصرت الهی که شامل حال شد، آن ائتلاف فروپاشید و احزاب متفرق شدند و مشرکین هم به مکه بازگشتند و پس از آن، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند تمام شد و از این پس مشرکین نیستند که به سراغ ما میآیند، بلکه ما به سراغ آنها میرویم.
اولین اتفاق این است که در سال ششم هجری یعنی سال پس از جنگ احزاب، مسلمانانی که در احزاب خندق کنده بودند که در امان باشند، دیدند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اعلام کرد میخواهیم برای حج به مکه برویم. یعنی بحث محرمانه نیست و در این شرایط به سمت مکه میروند و جزو مسلمات بود که مشرکین دشمن مسلمانان هستند و اینها کسانی هستند که میخواستند پرونده اسلام را ببندند و مسلمین پشت خندقها سنگر داشتند. در این شرایط، حضرت(صلی الله علیه و آله) اعلام کرد جمعیتی که برای مناسک حج به مکه رفتند، حدود هزار نفر بودند و این نسبت به جمعیت مشرکین قابل توجه نبود، اما چیزی که در فضای مدینه پیچید، این بود که این جمعیت بازنمیگردد و اینها یک شمشیر در غلاف دارند که زائر بیت الله در آن روز مجاز بود با خود بردارد و اساس وضعیت این کاروران به صورت نظامی نبود، بلکه یک کاروان زیارتی بود.
بنابراین میگفتند برگشتی در کار این کاروان نیست. حال ببینید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و یارانشان با چه قدرت و تحلیل و اعتمادی به خدا این اقدام را انجام دادند و این خطر را به جان خریدند. اینها رفتند و مشرکین هم مطلع شدند که اینها نزدیک مکه شدند. خالد بن ولید مأمور شد مانع شود، ولو که به جنگ بکشد. خبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید و حضرت فرمودند آیا کسی هست که ما را از مسیری ببرد که با این کاروان برخورد نکنیم؟ مسیر منحرف شد و به حدیبیه رسیدند که دور از محلی بود که سپاه خالد بودند. آنجا بودند که بحث رفت و آمدها شروع شد و حضرت(صلی الله علیه و آله) کسانی را فرستاد تا خواستهشان را به مشکرین بگویند که اعمال حج مخصوص اهالی مکه نیست و ما نیز برای زیارت آمدهایم.
برای مشرکین قبول این مسئله سخت بود و هرچه بررسی میکردند، این قدرت را به صورت یکپارچه نمیدیدند که به جنگ وارد شوند. به هر حال یک قدت منسجمی وجود نداشت که بخواهند با اینها جنگ کنند، اما گروههایی علاقهمند به درگیری بودند. لذا برای جنگ تلاش شد، اما دستورات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مانع جنگ شد و از طرفی هم بازگشت نماینده پیامبر(صلی الله علیه و آله) که برای مذاکره رفته بود، طول کشید و شایع شد که نماینده را کشتهاند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیعتی را ترتیب دادند تا مسلمین بیعت کنند که اگر جنگ شد، وارد عمل شوند و این همان بیعت رضوان است و اخبارش به گوش مشرکین رسید و آنها دچار ترس شدند. در نهایت معاهده صلح حدیبیه امضا شد که برای ۱۰ سال صلح باشد.
یکی از مفاد این بود که طوایف آزاد هستند که با هرکسی پیمان دوستی امضا کنند. یعنی در صلح حدیبیه اسلام به رسمیت شناخته شد و قرار شد مسلمین به همپیمان مشرکین حملهای نداشته باشند و برعکس که بعداً از این ناحیه این پیماننامه نقض شد. مسئله اینکه از این چیزی که به نام صلح حدیبیه یاد میشود، خدا به نام فتح مبین یاد میکند. البته در آن زمان برخی از مسلمین ناراحت شدند.
در اینجا حضرت(صلی الله علیه و آله) با صلح امنیت را برقرار میکند. حضرت به سمت دشمنان میروند تا در آنجا عمره را انجام دهند و با ممانعت مشرکین مواجه میشوند و صلحی امضا میشود، اما امنیتی را برای مسلمین به ارمغان میآورد و نشاندهنده قدرت مسلمین است و پس از صلح حدیبیه است که نگرانیهای دیگر قبایل از پیوستن به اسلام برطرف میشود. پس سوره فتح، سورهای است که فتح مبین را بر یک صلح نهاده است که امنیت مسلمین و دولت اسلامی را ارتقا میدهد و موجب قدرت مسلمین میشود.
از ابتدا تا آیه ۷ سه بحث را به ترتیب مطرح میکند؛ پس از اینکه صلح حدیبیه به عنوان فتح مبین یاد میشود، میگوید چهار نعمت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) دادیم و سپس نعمتهایی را مطرح میکند که به مومنین داده شده و بعد به مشرکین و منافقین اشاره میکند. لذا در اینجا اشاره میکند که فتح مبین هدیه خدا است و این زمانی است که برخی مسلمین ناراحت بودند.
همچنین در اینجا به مسئله ذنب اشاره شده و این در حالی است که در مورد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، گناه معنا ندارد. اما ذنب به معنای گناه نیست، بلکه ذنب پیامد هر چیز است. کارهای ما پیامدهای خواسته و ناخواستهای دارد. برای نمونه در ماجرای بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، این دعوت که رخ داد، برخی مسلمان شدند و برخی بر شرک خود تعصب ورزیدند. حتی در جنگهایی نظیر بدر و احد که پیش آمد، افرادی خویشاوند بودند که در برابر هم قرار گرفتند. لذا اتفاقاتی افتاد که خوشایند پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمین نبود و اینها دوست داشتند باهم باشند و یک مجموعه باشند. این صلح حدیبیه یک زمینهای را فراهم کرد که مسلمین به ارتباط با اقوام خود امیدوار شوند. نکته دیگر در مورد کلمه «لِیَغفِر» است که ما اینها را تبدیل به اصطلاحات ثانویه کردهایم و غفران را برای جایی میدانیم که کسی گناهی کند و مجازات نشود، اما در معنای لغوی اینطور نیست.
لذا این بخش از آیه بدین معنا است که صلح، زمینهای را برای این فراهم کرد تا پیامدهایی که پس از بعثت رخ داده بود و باعث شده جنگهایی دربگیرد و مسلمین از مکه دور شوند از بین رفت و این لطف خدا بود. صلح حدیبیه یک نعمت بود و پیامدهای آن نیز نعمات دیگر که در آیات ابتدایی سوره فتح بدانها اشاره کرده است.
منبع: ایکنا
ثبت دیدگاه شما