• 1
  • 0
  • 364

گزارشات لحظه به لحظه از شهادت امام علی علیه السلام

گزارشات لحظه به لحظه از شهادت امام علی علیه السلام

در شب نوزدهم، مولا حال عجيب و غير توصيفي داشت. براي دلجويي بيشتر از دختر کوچکش، آخرين افطار خود را در منزل دخترش ام کلثوم قرار مي‌دهد. سر سفرة افطاري که غذاي موجود در آن دو قرص نان جو و مقداري شير و نمک است، مي‌نشيند. رو مي‌کند به دخترش و مي‌فرمايد: دخترم! تاکنون نشده که پدرت با دو خورشت افطار کند. دخترم! شير را بردار! من با همان نان و نمک افطار مي‌کنم.


بيش از سه لقمه ميل نمي‌کند و وقتي با پرسش دخترش رو به رو مي‌شود که پدر! مگر روزه‌دار نبودي! چرا غذا کم ميل فرمودي؟ پاسخ مي‌دهد که دوست دارم خدايم را با شکم گرسنه ملاقات کنم.
در شب نوزدهم، مولا آرام و قرار نداشت؛ هر لحظه بيرون مي‌رفت، به آسمان نگاه مي‌کرد و مي‌گفت: به من دروغ گفته نشده و من نيز دروغ نمي‌گويم. اين شب همان شب وصال است. اين همان شبي است که حبيبم رسول خدا صلي الله عليه و آله به من وعده داده است
لحظه به لحظه بر اشتياق مولا افزوده مي‌شد و عرضه مي‌داشت: «خدايا! پيامبرت به من وعده داد که به سوي خودت مرا دريافت مي‌کني، هنگامي که درخواست کنم. خدايا! و من ‌‌[اکنون] مشتاق آمدن به سوي تو هستم.»
هيجان و اشتياق به شهادت و ملاقات الهي حضرت آن قدر زياد بود که خود مي‌فرمايد: هر کاري کردم راز مطلب را بفهمم نفهميدم؛ «مَا زِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَکنُونِ هَذَا الْاَمْرِ وَ اَبَي اللَّهُ اِلَّا اَخْفَاهُ؛ پيوسته از سرّ و باطن اين امر تفحص و جستجو کردم، ولي خدا ابا کرد، جز اينکه آن را پنهان کرد.»
آري، مولا در آن شب حال عجيبي داشت.

نویسنده: سید محمد حسین حسینی

مطالعه متن کامل مقاله

منبع: امامت

ثبت دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

پانزده + 3 =