• 1
  • 0
  • 679

رئیس بنیاد علوم وحیانی اسراء در گفتگو با مهر:

مکتب فقهی امام صادق (عليه السلام) مبتنی بر جریان اصیل وحی است

مکتب فقهی امام صادق (عليه السلام) مبتنی بر جریان اصیل وحی است

یکی از امتیازاتی که در عصر امام صادق علیه السلام وجود داشت و بایستی آن را نمونه و الگوی عصر روزگار خودمان محسوب کنیم این بود که حضرت از فرصت طلایی که برایشان پیش آمد کمال استفاده را کردند.


امروز ۲۵ شوال سالروز شهادت جانسوز ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است. نقش امام جعفر صادق (علیه السلام) در گسترش اسلام و مکتب پربار تشیع استثنایی است و از این جهت ایشان به عنوان رئیس مذهب جعفری معرفی شده است. گرچه هر کدام از امامان جایگاه خاص خودشان را دارند اما امام صادق علیه السلام از ویژگی خاصی برخوردار هستند. همچنان جوامع اسلامی و شیعی از دریای علم و معرفت و اخلاق و فضیلت و باورهای استثنایی آن حضرت بهره‌مند هستند. به مناسبت سالروز شهادت مؤسس مذهب جعفری حضرت امام صادق (علیه السلام) با حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی رئیس بنیاد علوم وحیانی اسرا به گفتگو نشستیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

نقش حضرت امام صادق (علیه السلام) در گسترش فقه اسلامی و خصوصاً فقیه شیعی چه بود؟

در خصوص نقش آن حضرت در باب گسترش فقه امامیه و شیعه بایستی دانست که در دوران امام فرصت استثنایی پیش آمد. دو جریان انحرافی اموی و عباسی با هم به نزاع سیاسی و قدرت پرداخته‌بودند. امام علیه السلام حداکثر استفاده را داشته و به توسعه‌ی علوم و معارفی که از قرآن و سنت رسول گرامی اسلام پرداختند. از سوی دیگر به بسط و گسترش علوم اسلامی پرداختند و همه‌ی شاخه‌های علوم اسلامی را در باب توحید و معارف؛ در باب مباحث علوم عقلی و بیانی که ناظر به هستی شناسی جهان شناسی، انسان‌شناسی و نظایر آن و چه به مسائلی که به فقه به معنای عام که شامل فقه اجتماعی، فقه اقتصادی، فرق تربیتی و اخلاقی و نظایر آن است به صورت مبسوط پرداختند. در آن روزگار چون اهل تسنن حاکمیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن روزگار را داشتند به جهت وسعتی که در بُعد فقه در آن زمان برای اهل تسنن وجود داشت طبیعی بود که امام علیه السلام در مصاف این افرادی که به عنوان فقه اهل تسنن، علوم اسلامی را منتشر می‌کردند به صحنه آمدند و شاگردانی خاص و استثنایی همانند ابان‌بن تغلب و زراره بن اعین و بکر و دیگر شخصیت‌های ممتازی که هر کدام از آنها در حوزه‌ی علوم اسلامی و فقه مؤثر بودند را مورد تعلیم و تربیت قرار دادند.

بنابراین نقش امام علیه السلام در تفکر امامیه و شیعه خصوصاً جریان فقه یک نقش استثنایی بود. تا قبل از امام صادق علیه السلام کسی فکر نمی‌کرد که مکتب تشیع که از آن به رافضی یاد می‌کردند، ابعاد مختلف فکری و معرفتی داشته باشند گرچه از مولا علی بن ابی طالب (علیه السلام) که دریای علم و کمال و فضائل الهی نبوی بوده است مباحثی را در حوزه‌ی مسائل جهان‌شناسی و کلام و معارف الهی همگان شنیدند که در نهج‌البلاغه آن حضرت، نشانه‌های بسیار عظیم و والایی از آن آیات بینات است که در سخنان مولا علی بن ابیطالب وجود دارد. اما به لحاظ مسائل فقهی که ناظر به احکام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی و تربیتی و نظایر آن است جامعه چنان اطلاعی نداشت. اما در زمان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) این زمینه پیدا شد و این دو امام بزرگوار مبتنی بر سنت رسول مکرم اسلام و آنچه که از آیات الهی یادگار داشتند به بسط و گسترش و تبیین و تفسیر این معارف پرداختند.نشانه‌ها و علائمی را از اصول برای جامعه‌ی اسلامی و شیعی معرفی کردند که مبتنی بر آنها قواعدی به اصول دیگر اضافه شده و فقه امامیه از زمان امام باقر (علیه السلام) آغاز شد و همگان فهمیدند که این مکتب، سنتی نیست که بر اساس اندیشه‌های بشری ساخته باشد بلکه کاملاً مبتنی بر وحی و آنچه که از سنت رسول گرامی اسلام و آیات الهی رسیده است می‌باشد. لذا در مناظره‌ها و گفتگوها و احتجاج ها وقتی امام صادق علیه السلام از فقه نبوی و علوی و وحیانی سخن می‌گفتند نه تنها دیگران شاگردی می‌کردند بلکه از این گونه مناظره‌ها تعجب می‌کردند که چگونه این نحوه‌ی از استدلال و برهان مبتنی بر منابع وحیانی کتاب و سنت به این مکتب رسیده است.

امام علیه السلام در مصاف این افرادی که به عنوان فقه اهل تسنن، علوم اسلامی را منتشر می‌کردند به صحنه آمدند و شاگردانی خاص و استثنایی همانند ابان‌بن تغلب و زراره بن اعین و بکر و دیگر شخصیت‌های ممتازی که هر کدام از آنها در حوزه‌ی علوم اسلامی و فقه مؤثر بودند را مورد تعلیم و تربیت قرار دادند

احتجاج ها به عنوان ویژگی مکتب فقهی امام صادق علیه السلام بایستی که مد نظر باشد. دیگران اگر مکاتبی داشتند مثل مکتب شافعی یا حنبلی یا حنفی بر اساس نگرش‌های شخصی یا گروهی شکل می‌گرفته است اما امام علیه السلام آنچه را که به عنوان مکتب جعفری بنیان نهاده است مبتنی بر جریان اصیل وحی است که در کتاب و سنت رسول گرامی اسلام متجلی شده است. این مکتب را نباید در کنار سایر مکاتب قرار داد و گفت که اگر ما مکتب مالکی و حنفی و شافعی و حنبلی داریم، مکتب دیگری به نام مکتب شیعی داریم. آنها ساخته‌ی انسان‌هایی هستند که در فضای علمی پرورش یافته‌اند اما همواره مکاتبی بشری‌اند و از امثال آنها فراوان تولید می‌شود ولی دستگاه قدرت بیش از این اجازه نداد و به همین چهار امام اهل سنت اکتفا شد. اما دستگاه مکتب جعفری دستگاهی است که از جایگاه وحی نشأت می‌گیرد و منبع مکتب جعفری را وحی الهی تأمین می‌کند و هرگز از جایگاه بشری حتی خود امام صادق علیه السلام هم نیست، بلکه سخنی الهی‌ست که در قالب بیان فقهی و نظایر آن ارائه شده است.

امام علیه السلام هم در گسترش مسائل فقهی و هم در گسترش مسائل عقلی که نگرش‌های اصولی دین را تأمین می‌کند دین را به دو بخش اصول دین و فروع دین تقسیم می‌کنند. اصول دین را مبتنی بر براهین و ادله‌ی عقلی می‌داند و این‌ها را در مباحث کلامی دنبال می‌کنند و مسائلی که به فروع دین برمی‌گردد را در قالب‌های نقلی و سمعی ارائه می‌کنند که علم شریف فقه عهده‌دار اینها هست، اما امام علیه السلام آنچه را که برای جامعه‌ی بشری از علم و آگاهی و معرفت و شناخت لازم است را در قالب‌های برهان بیان فرموده‌است.

در احادیثی که از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌شود بیشتر روی موضوعات فقهی تمرکز می‌شود آیا موضوعاتی نظیر تفسیر آیات قرآن و دیگر مباحث نیز نقل شده است؟

بیانات امام صادق علیه السلام گرچه بیشتر روی موضوعات فقهی متمرکز شده است اما این به جهت بسطی است که در این فضا و در روزگار امام صادق علیه السلام در این علم بوده است. بنابراین گسترش مباحث فقهی به این معنا نیست که حضرت تنها به این حوزه توجه داشته‌اند و به ابعاد دیگر توجه نداشته‌اند. بلکه بسته به نیاز جامعه از یک سو و مطالبه‌ای که جامعه از امام علیه السلام داشتند از سوی دیگر این توجه متفاوت بوده است. البته به صورت طبیعی رشته‌های سنگینی همانند هستی‌شناسی، جهان‌شناسی و نگرش‌های عقلی در تعداد افراد کمی وجود دارد و نوع کسانی که خدمت حضرت مشرف می‌شدند و کسب علم و معرفت می‌کردند کسانی بودند که بیشتر به مباحث اجتماعی و اخلاقی و تربیتی توجه داشتند تا مباحث هستی شناسی. لذا افرادی همانند هشام بن سالم که امام صادق علیه السلام بدین منظور آنها را تربیت می‌کرد یا شخصیتی همانند مؤمن الطاق که از شاگردان حضرت در مباحث کلامی بوده‌اند، رشد ویژه‌ای داشتند.

رویکرد امام صادق (علیه السلام) در مواجهه با فرقه‌های نوظهور در اسلام چه بود؟ چه سیاستی در برخورد با آنها داشتند؟

یکی از اموری که باید همواره مدنظر داشت، ظهور فرقه‌ها است. این فرقه‌ها از زمان خود پیامبر گرامی اسلام تا زمان علی بن ابیطالب و سایر ائمه علیهم السلام بوده‌اند. همچنین امروزه ده‌ها فرقه در باب مهدویت ظهور پیدا کرده است. این فرقه‌ها بر این اساس شکل پیدا می‌کند که اولاً داعیه داران دروغین و فریب دهندگان جامعه همواره در مسیری بودند که انسان‌ها را بفریبند و سیاست‌بازان و فریبکاران همواره منشأ وجود فرقه‌های این چنینی بودند. همانند آنچه که در بهائیت یا در وهابیت اتفاق افتاد و البته با قدرت استکباری و استعماری با ثروت و نظایر آن‌ها هم تشدید شد و اینگونه جامعه‌ی اسلامی را در هاله‌هایی از حیرت و نگرانی قرار داده است. از سوی دیگر مساله جهل عمومی مردم است. مردم باید چنین باوری داشته باشند که دین خودشان را ملعبه دست دنیا مداران، فریبکاران و سطحی نگران قرار ندهند. ما اگر شب و روز تبلیغ کنیم که جامعه‌ی اسلامی دینشان را مواظب باشند، فرقه‌های نوظهور منحرف به مثابه علف هرزهایی هستند که در کنار این گل و بوته‌ها می‌روید، که اگر اینها از زمین کنده نشوند چه بسا از خود آن گل و گیاه رشد بیشتری پیدا کرده و آن گل و گیاه را خفه کرده و از بین می‌برند. واقعاً فرقه‌های نوظهور همواره وجود داشتند اما ما بایستی که امروز بر اساس قدرت اسلامی و جهانی که داریم تلاش کنیم که انحرافاتی که دامنگیر جامعه بشری شده است را از بشریت دور کنیم.

جامعه‌ی اسلامی ایرانی ما نیز که بسیار جامعه‌ی شریف و عزیزی‌ست، عشق و ارادت به قرآن و اهل بیت در وجودشان موج می‌زند. اتفاقاً این احساسات و عواطف فراوان هم باعث می‌شود که طعمه دیگران شده و فریب دیگران را در این باب بخورند. امام علیه السلام در روزگار خودشان با پرورش نیروهای مستعد و آماده در مقابل نحله‌ها و فرقه‌ها قرار می‌گرفتند. حتی به دانشمندانی که می‌خواستند از جایگاه اسلام و قرآن و نظایر آن فتوا بدهند با قاطعیت تمام می‌گفتند: «شما چه طور به خودتان جرأت می‌دهید که از اسلام و خدا بگویید در حالی که حتی یک ورق هم از اسلام و حقایق دینی، قرآن، وحی خبر ندارید» حضرت با آنها با این لحن سخن می‌گفتند تا از انحرافاتی که ممکن است از ناحیه‌ی آنها برای جامعه‌ی اسلامی اتفاق بیافتد جلوگیری کنند. یکی از جریان‌های زشت و خبیث و آلوده‌ای که در عصر امام علیه السلام بود، جریان غالیان بودند. همان‌هایی که غلو می‌کردند و معاذالله ائمه علیهم السلام را در جایگاه خدای عالم می‌نشاندند. حضرت آنها را در حد کافران و فاسقان معرفی کردند و شیعیان را از آنها برحذر می‌داشتند که از این گروه‌ها و جریانات تبعیت کنند یا با آنها نشست و برخاست داشته باشند. به هر حال وجود مقدس حضرت امام صادق علیه السلام همواره در خدمت دین و جامعه‌ی اسلامی و ملت اسلام بودند و دیگران را از انحرافات سیاسی روزگار خودشان به شدت پرهیز داده و صادق بودن را در میدان عمل و همراهی با مردم و ملت به درستی انجام دادند و طمع‌هایی که دیگران داشتند را با قدرت و صلابت به کنار زدند.

با بیانی که در شناخت امام و تحلیل و وجود شناسی امام در ابتدای سخن ارائه شده است مشخص شد که جایگاه علم امام یک جایگاه شخصی نیست که امام این مسائل را از کتابی یا کتابخانه‌ای یا استادی یا تحت تربیت افرادی به چنین جایگاه و بارگاه علمی راه یافته باشند لذا هرگز احدی در مصاف با امام علیه السلام قرار نمی‌گیرد. قدرت علمی امام علیه السلام همانند خورشید است و افراد در مقابل او همانند شمع هستند که حتی همین شمع هم نور خودش را از شمس می‌گیرد. ظرفیت‌های انسان‌ها محدودند اما آن نفسی که می‌تواند ظرف این معارف باشد ظرف نفس الهیه قدسی‌ست. خدای عالم آن را از یک بسط و گستردگی برخوردار می‌کند که بتواند این گونه معارف و علوم را داشته باشد. لذا او عالم اولین و آخرین است. جناب مالک بن انس که از شاگردان مکتب امام صادق است گرچه خود به عنوان فقیه مدینه شناخته شده بود و یکی از ائمه اهل تسنن است اما به عظمت و والایی و علم و آگاهی آن حضرت اعتراف می‌کند و می‌گوید احدی به وزن این شخصیت علمی وجود ندارد. با توجه به شخصیت امامت در اندیشه‌ی مکتب تشیع روشن می‌شود که همانطور که در زیارت جامعه آمده است ائمه مخازن اسرار الهی و مامن علم خدا و ظرف معارف الهی هستند.

مرحوم شیخ عزیزالله عطاردی مجموعه‌ی مسند امام صادق علیه السلام را در بیست و دو مجلد به چاپ رساندند که فرمایشات امام صادق علیه السلام در این مسند گرد هم آمده است

چرا با وجود احادیث زیاد از امام صادق (علیه السلام) سخنان آن حضرت در کتابی مثل نهج‌البلاغه جمع‌آوری نشده است؟

مرحوم شیخ عزیزالله عطاردی مجموعه‌ی مسند امام صادق علیه السلام را در بیست و دو مجلد به چاپ رساندند که فرمایشات امام صادق علیه السلام در این مسند گرد هم آمده است. گرچه در هر دوره‌ای از دوران حیات مکتب تشیع، عالمان و فرزانگان به این امر پرداختند و آثار ارزشمندی را حول شخصیت امام صادق علیه السلام ارائه نمودند اما این در روزگار ما و در نظام اسلامی الحمدالله منتشر شد و در سال ۱۳۸۴ این کتاب به بازار آمد. ایشان از علما و فرزانگان استان خراسان و شهرستان قوچان بودند و این خدمت عظیم ایشان در پیشگاه اهل بیت خصوصاً امام صادق علیه السلام هرگز بدون اجر نخواهد ماند.

عامل پیروزی حضرت امام صادق (علیه السلام) در مناظرات با دیگر ادیان از نظر فقهی و علمی چه بوده است؟

اگر به عظمت علمی آن حضرت توجه کنیم ملاحظه می‌کنیم که مناظراتی که در حقیقت از آن امام علیه السلام به یادگار مانده است نه از باب این است که یک امام با شخصی ولو هر چه عالم باشد به مناظره بپردازند چون مناظره وقتی ست که دو نظر در مقابل هم باشند و بخواهند یک تقابلی ایجاد بشود اما یک نظری که آسمانی و وحیانی ست و ریشه در وحی الهی دارد نمی‌تواند در برابر و مصاف با نظر بشری که از اندوخته‌های انسانی بهره‌مند است قرار بگیرد بنابراین این تعابیر را ما نمی‌توانیم برای یک امام که شاخص امامت الهیه را دارد، قرار بدهیم.

چه بزرگانی از اهل سنت شاگرد امام صادق (علیه السلام) بودند؟ چه عاملی باعث شد که این وحدت رویه در فقه شیعی و اهل سنت در زمان حضرت ایجاد شود؟

شاگردان امام علیه السلام از همه‌ی مکاتب بشری بودند. حتی یهودی و مسیحی هم بودند و از عالم اسلام فرقه‌های مختلف اهل تسنن بودند و البته شاگردان خاص و ویژه‌ای که در حوزه‌ی مکتب امام صادق علیه السلام تربیت شدند و مبتنی بر مبانی شیعی رشد کردند گفته شده است که چهار هزار نفر در حوزه‌ی امام صادق علیه السلام شاگردی کردند. ولی بایستی دانست که این‌ها در یک سطح نبودند از یک طبقه و قشر نبودند بلکه از اصناف مختلف از طبقات مختلف و جایگاه‌های گوناگونی بودند. البته برجسته‌ترین آنها شاگردان مکتب خود آن حضرت هستند که در چارچوب مکتب تشیع رشد یافتند.

امتیازات جریان فکری و مکتب امام صادق علیه السلام چه چیزهایی است؟

یکی از امتیازاتی که در عصر امام صادق علیه السلام وجود داشت و بایستی آن را نمونه و الگوی عصر روزگار خودمان محسوب کنیم این بود که حضرت از فرصت طلایی که برایشان پیش آمد کمال استفاده را کرده و فرصت سوزی نکردند. یکی از امتیازاتی که در اندیشه و جریان فکری مکتب امام صادق علیه السلام وجود دارد ژرف‌اندیشی و عمیق شدن در لایه‌های عمیق و زیرین دین است. بعضی‌ها به سطحی گرایی و ظاهرگرایی خود را مشغول کردند و متأسفانه از همین سطحی‌نگری و ظاهرگرایی هم انحراف و تحریف ایجاد شده است. امروزه هم کسانی که با یک سطح از ظواهر علم و دین آشنا هستند، اظهار نظراتی می‌کنند که هرگز با اصول و مبانی سازگار نیست. امروز اظهار نظرهایی که از برخی از اشخاص حتی کسانی که به هر حال جایگاه اجتماعی قابل توجهی هم دارند ارائه می‌شود و به عنوان اسلام و به عنوان مکتب تشیع و به عنوان کسی که از علوم اهل بیت خبر می‌دهد ارائه می‌شود که به هیچ وجه با اصول و ارزش‌های تنیده شده با معارف اسلامی سازگاری ندارد و این به جهت آن است که از عمق و از اندیشه ژرفی که امام علیه السلام برای جامعه‌ی علمی حوزوی و دانشگاهی ترسیم کرده است، برخوردار نیستند.

جا دارد که آن ژرف‌نگری و بنیان نهادن اصول و قواعدی که امام علیه السلام در مسائل کلامی، مسائل فلسفی، مسائل انسان‌شناسی، تفسیر، معارف و فقه عطا فرموده‌اند را کارشناسان ما توجه کنند و خود را به اصطلاح عالم دینی فرض نکنند و از جایگاه عالم دینی اظهارنظر نکنند که این موجب انحراف، تحریف، تشتت و حیرت در جامعه‌ی اسلامی می‌شود یکی از امتیازات بالا و ارزشمند امام صادق ژرف‌نگری و عمیق شدن در لایه‌های اصیل و ریشه دار کردن دین و استوار و محکم کردن بنیان‌های دین است. رشد علمی که در زمان امام صادق اتفاق افتاد بسیار ویژه بود و جایگاه خاصی پیدا کرد که ما بعد از هزار و چهارصد سال هم اکنون هم بر سر آن سفره نشسته‌ایم. اگر حوزه‌های ما خودشان را تابع آن مکتب و آن حوزه می‌دانند بایستی از این ویژگی‌ها و از این خصلت‌ها و امتیازات و شاخص‌هایی که امام علیه السلام برای حوزه‌های علمیه ترسیم فرمودند استفاده کنند.

ثبت دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

16 − 15 =