يادداشت دكتر نصيري در پي ارسال نامه شيعيان خوجه به حضرت آيت الله العظمي سبحاني؛
تذکار چند نکته در باره نامه «فدراسیون جهانی شیعيان اثنی عشری خوجه» و نگرانی از آسیب های جریان «اصلاح تشیع»
تشکیک در حیات امام عصر (عليه السلام) یکی از بنیادی ترین و پویاترین باور تشیع را فرو می پاشد و تسلسل امامت و ولایت از حضرت امیر (عليه السلام) تا امام حسن عسکری (عليه السلام) و در یک کلمه هویت باوری «اثنی عشر خلیفه» را در هم می شکند.
چنان که پیداست نقد مواردی که در نامه «فدراسیون جهانی شیعيان اثنی عشری خوجه» و نگرانی از آسیب های جریان «اصلاح تشیع» بازتاب یافته است، مباحث بسیار مفصلی را می طلبد، اما به اختصار تذکار چند نکته در این باره را مفید می دانم:
نکته اول؛
به گواهی تاریخ بسیاری از انحرافات فکری برون دینی و درون دینی از میان عالمان و اندیشمندانِ حتی معتقد به آن دین و مذهب پدید آمده است که گفته اند «الماس را فقط الماس می برد»! از این جهت همه عالمان خُرد و کلان حوزه باید توجه داشته و به هوش باشند که علم و تضلع آنان نسبت به آموزه های دینی سلاح شکننده ای را در اختیار آنان قرار می دهد که می تواند در خدمت دین یا در جهت خیانت و زیان به دین بکار برده شود.
پیداست اگر ما امثال علامه سید محمد حسین فضل الله، آیت الله آصف محسنی، استاد سید کمال حیدری و استاد بهبودی را افرادی فاقد نیت سوء بدانیم که البته اثبات وجود نیت سوء آن در باره عموم آنان بسیار دشوار است، با این حال نمی توان انکار کرد که بخشی از اندیشه ها و نگاشته های آنان زمینه صدمه خوردن باورهای تشیع را فراهم کرده است. پیداست خداوند در قیامت از همه ما خواهد پرسید که چرا سخنی گفتید که دین مردم در معرض آسیب قرار گرفت؟!
نکته دوم؛
با صرف نظر از شبهاتی همچون بی اعتباری دعای توسل، زیارت عاشوراء و زیارت جامعه، عموم شبهات پایه باوری شیعه را نشانه گرفته و در هم می شکند؛ زیرا برای هر اهل تحقیقی آشکار است که عصمت پیامبر و اهل بیت (عليهم السلام) جزو ارکان باوری شیعه محسوب می گردد که اگر فرو ریزد، دیگر تفاوتی میان حضرت امیر (عليه السلام) و سایر خلفاء و میان امام صادق (عليه السلام) و سایر مدعیان دین شناخت امثال ابوحنیفه باقی نمی ماند!
نیز تشکیک در حیات امام عصر (عليه السلام) یکی از بنیادی ترین و پویاترین باور تشیع را فرو می پاشد و تسلسل امامت و ولایت از حضرت امیر (عليه السلام) تا امام حسن عسکری (عليه السلام) و در یک کلمه هویت باوری «اثنی عشر خلیفه» را در هم می شکند. زیرا باور به عدم تولد و عدم حیات امام عصر (عليه السلام) حتی با فرض استمرار امامت اهل بیت تا امام حسن عسکری (عليه السلام)، به معنای قطع حلقه امامت پس از ایشان است. در این صورت باید پرسیده شود که امام عصر در دوران ظهور خود از صلب کدام پدر و دامن کدام مادر تولد خواهد یافت؟! اگر آن پدر امام باشد که دیگر دوازده امام به عنوان پایه باوری شیعه معنا نخواهد داشت و باید به عدد سیزده امام تن داد! و اگر از پدری غیر امام متولد شود، باز مولفه باوری «اثنی عشر امام» فرو می ریزد؛ زیرا مفهوم آن وساطت فردی غیر امام در تسلسل دوازده امام است.
نکته سوم؛
همان گونه که از لابلای متن مذکور بدست می آید، محور اصلی تشکیک در عموم موارد تزلزل اعتبار روایات و لزوم تکیه به قرآن است. همان نکته ای که قرآنیون عامه بر آن تاکید دارند و مدتی است در گرایش قرآنیون شیعه به صورت های مختلف ظهور و بروز پیدا می کند.
با صرف نظر از علل و خاستگاه تفکر قرآنیون در عامه، باید اذعان کرد که بخش عمده ظهور تفکر قرآنیون در شیعه، تقسیم رباعی روایات در سده هشتم توسط سید بن طاوس یا شاگرد ایشان علامه حلی است که متاسفانه پس از آنان تا کنون مبنای تعامل با همه روایات قرار گرفته است. بدون تردید قصد آن دو بزرگوار سامان دادن به میراث روایی شیعه بود، اما از آن جا که در تقسیم آنان هیچ اعتنایی به سایر مولفه های اعتبار سنجی روایات همچون منبع و متن روایات انجام نگرفت، عملاً بیش از دو سوم روایات شیعه از درجه اعتبار خارج شد.
مرحوم استاد بهبودی در مصاحبه مفصل خود در کیهان فرهنگی اقدام خود در انتشار کتبی با عنوان «صحیح الکافی» را مستند به همین تقسیم کرد و مدعی شد پیش از او فرزند شهید ثانی در کتاب منتقی الجمان همین تعامل با روایات را به تصویر کشیده است.
از این جهت لازم است که عالمان تاثیر گذار کنونی شیعه رسماً مخالفت خود را با تقسیم رباعی احادیث اعلام کرده و بر اساس روشی جدید و تعریفی جدید از روایت صحیح، از اعتبار روایات شیعه دفاع کنند. این ناچیز به عنوان طلبه ای کوچک در کتاب «نظریه تصحیح» گامی خُرد در این باره برداشته است.
با اثبات اعتبار روایات کتب اربعه به ویژه روایات کتاب کافی شریف و بالاخص روایات اعتقادی آن، بسیاری از شبهاتی از این دست نظیر گستره علوم اهل بیت (عليهم السلام) نسبت به امور غیبی، عصمت آنان و ولایت تکوینی حل می شود؛ زیرا امکان وقوعی این دست از باورهای شیعه به استناد آیات قرآن و ادله عقل قابل اثبات است و دفاع از وقوع و تحقق خارجی آنها نیز با کمک روایات معتبر قابل اثبات خواهد بود. تاکید می کنم که خصوصاً باید برای اعتبار کافی شریف اقدامی اساسی و بنیادین انجام گیرد.
وقتی مقامات اهل بیت (عليهم السلام) از رهگذر روایات معتبر اثبات شود، دیگر دفاع از متن و محتوای زیارت جامعه کبیره چندان دشوار نخواهد بود؛ زیرا آن چه در جامعه کبیره آمده است همان است که با زبان و با تعبیری دیگر در روایات بازتاب یافته است. سایر شبهات نظیر عدم اعتبار دعای توسل یا زیارت عاشورا و … چندان اهمیتی ندارد که نگران فروپاشی پایه های باوری تشیع باشیم.
علی نصیری
قم/ صبح صادق روز جمعه
بیست و نهم آبان ماه 1400
سلام
یادداشت جناب آقای نصیری، از همان ابتدا، دست به دامان “مصادره به مطلوب” شده است.
فرمودند: ” پیداست خداوند در قیامت از همه ما خواهد پرسید که چرا سخنی گفتید که دین مردم در معرض آسیب قرار گرفت؟!”
در حالی که مساله اصلی این است که اگر آن نواندیشان، فلان موضوع منتسب به دین را اصیل می پنداشتند که آن را بدون اصالت یاد نمی کردند. به عبارت دیگر، موضوع الف را جزو دین نمی دانند که متعرض آن شدند و اتفاقا باور دارند که خداوند خواهد پرسید که موضوع الف که اصالت نداشته را چرا بخشی از دین دانستید!