28 سال با مجمع جهانی اهل بیت(ع)؛
مجمع جهانی اهل بیت(ع): همه باید مذاهب شیعه را پوشش دهند
در تمام دنیا هیچ راهنمایی را بهتر از اهل بیت(ع) پیدا نمی کنیم. راه اهل بیت(ع) راهی است که وقتی در آن قدم بگذاریم، فقط به شیعه خدمت نکرده ایم، فقط به اسلام خدمت نکرده ایم، بلکه به انسانیت و عدالت هم خدمت کرده ایم.
دهم دی ماه، سالگرد تأسیس مجمع جهانی اهل بیت(ع) است. بیست و هشت سال پیش، پس از آنکه جمعی از نخبگان شیعه جهان از رهبر معظم انقلاب اسلامی درخواست کردند که سازمانی برای حمایت فکری و فرهنگی از پیروان اهل بیت(ع) تأسیس شود، این نهاد بزرگ بینالمللی در 10 دی 1369 بنیان نهاده شد.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر «سید ابوالحسن نواب» دبیر شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و از اولین فعالان تأسیس و سپس مدیران آن بوده است.
ایشان چندی پیش به همراه حجتالاسلام والمسلمین دکتر «علیرضا ایمانی مقدم» عضو هیئت علمی و حجتالاسلام والمسلمین «جعفر فخرآذر» مسئول امور فرهنگی دانشگاه ادیان و مذاهب، از دفتر مرکزی خبرگزاری ابنا در قم بازدید نمود. آقای نواب پس از این بازدید، در گفتگوی مفصل و صریحی با سردبیر این رسانه شیعیان جهان شرکت کرد.
اکنون به بهانه بیست و هشتمین سالگرد تأسیس مجمع، متن کامل این مصاحبه خواندنی به خوانندگان ابنا تقدیم میشود؛ گفتگویی که در آن علاوه بر مجمع، درباره دیگر فعالیتهای آقای نواب – از جمله “دانشگاه ادیان و مذاهب” و “مدرسه اسلامی هنر” – نیز سخن به میان آمده و به دوران طلبگی ایشان در “مدرسه علمیه حقانی” هم گریزی زده شده است.
برای این که مصاحبه ما بازگو کردن صحبتهای تکراری نباشد، اجازه دهید که مقداری چالشی آن را شروع کنیم. شما از سابقین مجمع جهانی اهل بیت(ع) بوده اید و اکنون هم دبیر شورای عالی آن هستید. می دانیم که مجمع جهانی اهل بیت(ع) باید “تمام شیعیان” را تحت پوشش خود داشته باشد؛ نه فقط شیعیان اثنیعشری را. در دستورات رهبر معظم انقلاب در اوائل تأسیس مجمع هم هست که فرمودند شما باید همه فرقههای شیعه با همه طوایف و گرایشها را زیر چتر خود بگیرید. اما در عمل می بینیم که مثلاً در شش اجلاس گذشته مجمع عمومی، حتی “زیدی ها” که نسبت به بقیه فِرَق شیعه به ما نزدیکتر هستند (چه از جهت انقلابی، چه از جهت عقیدتی) هم حضور نداشتند. چرا این طور بوده؟ و چه باید کرد که آن رهنمود آقا و اهداف مؤسسین مجمع در این زمینه محقق شود؟
ـــ بسم الله الرحمن الرحیم. من هم با شما همنوا هستم. بله، همه اقلیتهای شیعه ـ اعم از زیدیها، اسماعیلیها، علویون، بکتاشیها و پیروان همه فِرَق شیعه ــ باید زیر پوشش مجمع باشند و مجمع باید با آنها ارتباط داشته باشد. بعضیها بهانه نبودن امکانات میآورند. به خاطر همین کمبود امکانات هم بود که مثلاً “مجمع جهانی بیداری اسلامی” بخشی از کار فِرَق شیعه را بر عهده گرفت. به نظر من، این کار باید به مجمع جهانی اهل بیت(ع) برگردد.
یعنی مانع پوشش دادن یا نزدیک شدن مجمع به بقیه فرقه های شیعه، فقط کمبود منابع مالی بوده است؟
ـــ هم مشکلات مالی بوده و هم اختلاف سلیقهها. همچنین شاید آن انگیزه خاص برای این کار وجود نداشته است. ولی من معتقد هستم که ما اگر کار مستمری روی همه شیعهها بکنیم جواب میگیریم. حتی اگر روی اسماعیلیها اگر کار بکنیم و ارتباط را برقرار کنیم جواب میگیریم. مجمع باید همه را زیر پوشش ببرد و هیچ چارهای هم ندارد.
خدا رحمت کنند حاج آقای «میری» مسؤول فقید “کمیته علویون” را. من هر وقت ایشان را میدیدم به او میگفتم که این کمیته باید “کمیته اقلیّتهای تشیع” باشد، نه فقط علوی ها. همیشه این اعتراض را داشتم.
البته باید توجه داشته باشید که امکانات مالی همه نهادهای فرهنگی ما به صورت کلی ضعیف است؛ در حالی که تنها یک مؤسسه بخش خصوصی در ترکیه یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار برای هزینه ساخت مدارسی در آسیای میانه هزینه کرده است. رقبای ما، سعودی ها، اماراتی ها، ترک ها و… رقمهای هنگفتی برای کارشان هزینه میکنند و با آنچه ما انجام می دهیم قابل مقایسه نیستند.
با “علوی ها” یا “دروز” یا برخی دیگر از فرقه های جدا شده از امامیه و تشیع اثنیعشری که صحبت می کنیم و می پرسیم چرا عقاید شما به این شکل شد؟ میگویند “ما از اصل و اساس، دوازده امامی هستیم اما تحت فشار دشمنان بودیم و امکانات هم نداشتیم، ما را طرد کردند و فرار کردیم به کوهستان ها یا منزوی شدیم. در نتیجه با مراکز علمی ارتباط نداشتیم و کم کم عقاید و احکام ما تغییر پیدا کرد و از تشیع اثنیعشری دور شد”. همچنین درباره برخی از اسماعیلیها یا آقاخانی ها گفته می شود که بیدین هستند. آیا وقت آن نرسیده که مجمع به طرف آنها برود؟
ـــ «النَّاسُ أعدَاءُ مَا جَهِلوا»؛ مردم چون چیزی را بلد نیستند با آن دشمنی میکنند. من هم معتقدم که اگر این فرقه ها را بیاوریم پای کار و مخالفان آنها را هم با آنها یک جا جمع کنیم، بسیاری از این تفکرات درباره این فرقهها از بین می رود.
ما در دانشگاه ادیان و مذاهب، در این مورد کارهای عملی انجام می دهیم. مثلاً ما کتابی درباره شناخت اسماعیلیه چاپ کردیم. آنها از ما تشکر کردند و گفتند ما در مقابل آن چکار کنیم؟ من گفتم شما هم کتاب “منشور عقاید امامیه” اثر آیت الله جعفر سبحانی را چاپ کنید…
عجب! این کار شما بود؟ چون من در منابع اسماعیلیه جستجو میکردم، به سایت همین آقاخانیها مراجعه کردم؛ و دیدم یک کتاب از آیت الله سبحانی درباره تشیع را به زبان انگلیسی ترجمه کرده اند و در منابع خود برای مراجعان بارگذاری نمودهاند. خیلی تعجب کردم.
ـــ بله؛ آنها گفتند ما برای شما چه کار کنیم تا کار شما جبران شود؟ من به آنها پیشنهاد کردم: “تشکر شما از ما این است که شما نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و کتاب منشور عقاید امامیه را ترجمه و با آرم اسماعیلیه چاپ کنید”. آنها این سه تا کار را کردند. حضرت آیت الله سبحانی اعتراضاتی نسبت به برخی برنامه های دانشگاه ادیان داشتند. من این سه تا کتاب را برداشتم و رفتم خدمت ایشان و عرض کردم که؛ ما کار ادیان را برای این میکنیم که ارتباطات برقرار بشود و الان این نتیجه کار ما در بین اسماعیلیه آقاخانی است. گفتند: حالا چرا کتاب من را انتخاب کردید؟ گفتم: برای این که کسی دیگر مجموعه تشیع را مانند شما ننوشته بود و شما ابتدا کردید و «الفضل لمن سبق». آیت الله سبحانی خیلی خوشحال شدند و ما را تشویق کردند و نظرشان هم نسبت به دانشگاه عوض شد.
گذشته از اسماعیلیه آقاخانی، “بُهره ها” و “اسماعیلیان مستعلوی” هند هم هستند. سال 1396 داعی مطلق بُهره های مستعلوی به ایران آمد و با دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) هم دیدار و گفتگو کرد. در دیدار، یکی از کتب تألیف خودش را به آقای اختری هدیه داد که در رابطه با وضو و نماز بود، در حالی که در بین ما معروف است که اسماعیلی ها اهل نماز و عبادت نیستند!
ـــ بله؛ این ارتباطات بسیاری از سوء تفاهم ها را حل میکند. اما حیف که امکانات نداریم. حیف که امکانات در مجمع خیلی محدود است و ما شرمندهایم! اگر امکانات کافی وجود داشت، مدیران مجمع، هم کفایتش را دارند؛ هم لیاقتش را دارند؛ و هم اهل ریخت و پاش نیستند و بودجه را با قناعت و درست خرج میکنند.
البته من یک اختلاف نظر اصولی هم با برخی آقایان مجمع دارم و همیشه هم آن را گفته ام. من میگویم مجمع نمیتواند با این بودجه محدود همه کشورها را و همه کارهای شیعه را زیر پوشش قرار دهد. مجمع باید خودش را یا به شکل “جغرافیایی” محدود کند یا به شکل “موضوعی”. یعنی یا جغرافیایی بیاید به پنج شش کشور بزرگ شیعی برسد یا به پنج شش موضوع در همه جهان تشیع. مثلاً این پنج تا موضوع را انتخاب کند: مبلغین، کتاب، مجله، فناوری اطلاعات و خبرگزاری؛ سپس به جای اینکه بودجه محدود خود را در صد کار پخش کند و همه ناقص بماند، چند سال همه امکانات را به این پنج کار اختصاص دهد. وقتی اینها کامل شد، برود سراغ پنج کار دیگر. البته برای انتخاب آن پنج موضوع، باید بنشینیم و بحث کارشناسی کنیم و مواردی که نام بردم مثال بود. صد تا کار لازم در جهان تشیع وجود دارد، اما ما این پنج تا را الان انجام میدهیم؛ بعد که ان شاءالله پوشش این پنج تا کامل شد و به نتیجه رسیدند میرویم سراغ مسئله ششم، هفتم، هشتم و…
اما غیر از این دو راهی که فرمودید، شاید یک راه سومی هم وجود داشته باشد؛ اینکه ما تصدیگری را کمتر بکنیم و بیشتر به “برونسپاری” کارها روی بیاوریم.
ـــ ستاد، ستاد، ستاد! مجمع جهانی اهل بیت(ع) ستاد است؛ صف نیست. معاونت بینالملل ما، معاونت فرهنگی ما، اینها باید ستادی بشوند. مثلاً ما هیچ کارشناسی نباید در مجمع استخدام کنیم. الان قریب 40 سال از تأسیس جمهوری اسلامی گذشته و ما حداقل دویست سیصد سفیر سابق داریم که در خانه خود نشستهاند. آنها بازنشسته هستند ولی علائقشان به تشیع وجود دارد. اینها را میشود دعوت کرد و از آنها نظرخواهی کارشناسانه کرد. همینطور چقدر رایزن بازنشسته داریم و… بهرحال باید کارها را فازبندی کرد و نباید مثل الآن، اینهمه کار را برداشت تا با این امکانات محدود، ناقص بمانند.
این الگویی بود که در “دانشگاه ادیان و مذاهب” در پیش گرفتید؟
ـــ بله؛ مثال خوبی است. دانشگاه ادیان در روز اول، یک خانه هفتاد متری اجاره ای بود در بلوار امین(ص) قم. سپس یک ساختمان دویست متری در کوچه ارگ. از کم شروع شد، ولی هیچوقت متوقف نشد. ساختمان دو طبقه بود، سه طبقه کردیم و یک کمی اضافهاش کردیم. بعد آمدیم پشت دانشگاه صدوق یک ساختمان دیگر خریدیم. بعد هم آمدیم پردیسان و ساختمان فعلی دانشگاه را ساختیم. الان هم میخواهیم این را بفروشیم و یک ساختمان بزرگتری در بیست و سه هکتار زمین بسازیم چون برای حجم کارها و دانشجویان ما کوچک است. بعد دیگر نمیدانم حیات ما ادامه دارد یا نه؟ اگر زنده بودیم و آن هم کوچک بود، باز هم توسعهاش میدهیم. یعنی کار باید بتدریج بزرگ بشود.
حالا که بحث به طرف دانشگاه ادیان و مذاهب رفت، کمی هم درباره آن صحبت کنیم. لطفاً بفرمایید که اصلاً هدف از تأسیس این دانشگاه چه بود؟
ـــ من حدود 600 سفر خارجی رفته ام! یکی از پرسفرترین آخوندهای ایران هستم. البته بیادعاترین هم هستم نسبت به تعداد سفرها. نه راجع به سفرهایم پُز میدهم؛ نه میآیم هی مصاحبه بکنم؛ و نه با بلیت First Class میروم؛ نه هتل شبی صد دلار و پانصد دلار می روم، بلکه در یک جای طلبگی، هر جا باشد، اقامت می کنم.
پس قبل از ادامه بحث، همین را توضیح دهید؛ تا برای خوانندگان شائبه نشود…
ـــ مثلاً سال 1371 که معاون بین الملل “سازمان تبلیغات اسلامی” بودم رفته بودیم به کشور فیلیپین. نماینده ایران بعداً برایم تعریف کرد که زندگی در فیلیپین برای من و خانمم خیلی سخت بود و به دلیل کمبود امکانات، خیلی به ما سخت میگذشت تا تو آمدی به ما سر بزنی! کلاً خودم و زن و بچه ام همه حواسمان به این بود که تو چه کار میکنی؟ با خودمان می گفتیم ما اینقدر در این کشور داریم گرما میخوریم و با امکانات پایین زندگی می کنیم، اینها خودشان حالا چه کار می کنند؟ هتل درجه چند می روند؟ چند صد دلار سوغاتی می خرند؟ و… اما شما وقتی نزد ما آمدی و وقت خواب شد، گفتی من همین جا توی خانه شما طبقه بالا میخوابم و هتل لازم نیست! گفتیم طبقه بالا کف آن فقط پارکت است و ما هیچی نداریم، شما گفتی یک ملافه هم ندارید؟! گفتیم چرا، گفتی همان ملافه را به من بدهید. شما ملافه را گرفتی و عبای خود را هم تا کردی و گذاشتی زیر سر به عنوان بالش و خوابیدی! میگفت این خواب شما در آن شب، تمام مشکلات ما را حل کرد. به زن و بچه گفتم بابا اینها خودشان مثل ما هستند، همین طور زندگی میکنند. منظور اینکه در سفرهایی که میروم، هزینهای برای کسی نمیتراشم؛ حق مأموریت هم نمیگیرم. از هیچ نهادی حق مأموریت نگرفته ام. خرج تراشی هم برای کسی نمیکنم و اکثر پولی که به عنوان تنخواه سفر به ما می دهند را برمیگردانم. بنابراین هم “مجمع جهانی اهل بیت(ع)”، هم “سازمان فرهنگ و ارتباطات”، هم “جامعة المصطفی(ص)”، در ماموریت هایی که باید افرادی را به خارج بفرستند علاقمند هستند که من از طرف آنها بروم سفر! چون خرجی برایشان ندارم.
و در این سفرها، ایده تأسیس دانشگاه ادیان و مذاهب شکل گرفت؟
ـــ در این 600 سفر، توانستم دنیا را ببینم. وقتی دنیا را دیدم، متوجه شدم که شناخت خوبی از مذهب تشیع در جهان وجود ندارد. البته در این سه دهه اخیر خیلی در این زمینه کار شده و الحمد لله الان خیلی فرق کرده است؛ اما هنوز هم علیرغم تصور من و شما، تشیع را در اکثر نقاط جهان نمیشناسند. در این سفرها چندین مورد عجیب هم برای ما پیش آمد که بسیار ناراحت کننده بود.
ابـنـا: ممکن است که نمونه ای از آنها را بیان کنید؟
ـــ مثلاً بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رفته بودیم به کشور “اتیوپی”. اتیوپی زیر سلطه شوروی و باصطلاح از کشورهای بلوک شرق بود. وقتی ما رفتیم، هنوز مجسمه «لنین» در آنجا وجود داشت. بعد از فروپاشی شوروی و افول کمونیسم، مردم مسلمان اتیوپی آزاد شده بودند. یک نماز جماعت عظیمی میخواندند که بعد از نماز جماعت مسجد الحرام و مسجد النبی(ص) من چنین نماز جماعتی در دنیا ندیده بودم. وقتی مؤذن الله اکبر میگفت، حدود صدهزار جوان به طرف یک بیابان برای نماز حرکت می کردند. به بیابانی در بیرون شهر می رفتند چون در داخل شهر جایی برای نماز نبود! بیابانی را صاف کرده بودند برای این کار. صدهزار جوان، با یک شور عجیبی نماز میخواندند. یک امام جماعت عارف مسلکی هم داشتند که مناعت طبع خیلی زیادی هم داشت. ما را دعوت کرد و به منزل آن شیخ رفتیم. از ما پرسید: مذهب شما چیست؟ گفتیم: شیعه جعفری. گفت: آیا کتابی، منبعی، فقهی، چیزی هم دارید یا فقط یک مذهب اسمی هستید؟! این سؤال آنقدر عجیب و سنگین بود که آقایی که همراه من بود سرش درد گرفت! من به آن آقا دلداری دادم و گفتم: همانطور که شما چیزی از مسلک و مرام این شیخ نمی دانید، او هم از شما چیزی بلد نیست.
ابـنـا: پاسخ آن شیخ را چه دادید؟!
ـــ خوشبختانه همانجا یک دوره “تفسیر المیزان” از خانه یکی از کارمندان ایرانی پیدا کردیم و به او دادیم. بعد از آن هم کتب دیگری برایش فرستادیم که بفهمد ما کی هستیم و شیعه چیست.
از این نمونه ها زیاد است. آنقدر شناخت از اسلام و تشیع کم بود که در یکی از روزنامه های آلمان نوشته بودند “از کارگرهای ترک استفاده نکنید؛ زیرا آنها مسلمان هستند و وقتی به دستشویی می روند با آب خودشان را میشویند و زیر ناخنهای آنها کثافات میرود و میکروب منتقل میکنند!” یعنی شناخت از اسلام و مسلمانان در جهان، در این حد بود.
ابـنـا: یعنی هدف شما مثلاً از آموزش مسیحیت و یهودیت و ادیان غیر ابراهیمی و شرقی در دانشگاه ادیان و مذاهب، این است که فتح بابی برای معرفی اسلام و تشیع در جهان باشد؟
ـــ بله؛ ما دیدیم راه اینکه دیگران ما را بدرستی بشناسند این است که ما هم دیگران را بشناسیم. لذا در بیانیه مأموریتمان نوشتیم که “هدف از تشکیل دانشگاه ادیان و مذاهب، معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزههای اهل بیت(ع) است”. در این بیانیه مأموریت، بر مواردی مانند معرفی عالمانه اسلام، گفتگو بین ادیان برای رفع آلام بشری، تقویت صلح و معنویت در جهان و… تأکید شده است؛ اما هدف اصلی، معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزههای اهل بیت(ع) است.
اما انتقاداتی هم به دانشگاه ادیان و مذاهب وجود دارد. مثلاً اینکه شما آموزه های ادیان مختلف را مطرح میکنید اما نقد آنها را مطرح نمیکنید و این ممکن است موجب انحراف بچه مسلمان های دانشجو شود.
ـــ ما از وزارت علوم، مجوز رشته “مطالعات تطبیقی مسیحیت” را گرفته ایم. اصلاً از همین عنوان تطبیقی معلوم است که بحث ما، نقد و تطبیق و مقایسه است. مثال بارز دیگر برای رد آن انتقاد، موضوع “مهدویت و فرجام شناسی” است که می دانید در همه ادیان مطرح است. شما اگر مجلات مؤسسه آینده روشن و پژوهشکده مهدویت را تورق کنید می بینید که بسیاری از مطالب این مجلات را اساتید دانشگاه ادیان نوشته اند؛ ضمن اینکه انتشارات این دانشگاه کتب متعددی در ارتباط با مهدویت و رفع شبهات در این خصوص منتشر کرده است.
گذشته از اینها، جامعه ما با دو پدیده خطرناک روبرو است: یکی “وهابیت و سلفیگری” و دیگری “عرفانهای نوپدید و کاذب”. دانشگاه ادیان و مذاهب در هر دو زمینه مبارزه مفصلی را شروع کرده است. نسبت به وهابیت حساسیت زیادی داریم و در تمام رشتهها مسائل مرتبط با آن نقد و بحث می شود. ضمن آنکه اساتید ما در برنامههای مختلف در بیرون از دانشگاه به سوالات و شبهات در این خصوص پاسخ می دهند. وهابیها بین ده تا بیست میلیون بیشتر نیستند اما به پشتوانه دلارهای نفتی صدایشان را بسیار بلند کردهاند ولی ما با بضاعت مالی اندک خود، اما با پشتوانه عظیم مکتب اهل بیت(ع) با آنها مقابله می کنیم.
ضمن اینکه 90 درصد اعضای هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب را اساتید روحانی تشکیل میدهند که در حوزه های علمیه درس خوانده اند.
انتقاداتی هم درباره محتوای برخی پایان نامه های دانشگاه شما شده بود.
ـــ ما غیر قابل انتقاد نیستیم. دانشگاه ادیان و مذاهب، دانشگاه جدیدی به حساب میآید. علاوه بر انگیزه اصلی تأسیس و بیانیه مأموریت دانشگاه که به آنها اشاره کردم، این دانشگاه بر اساس نیازهای زمان و ارتباطاتی که برای گفتگو میان ادیان و مذاهب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد شد تأسیس شده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران با همه ادیان و مذاهب شناخته شده شامل گروههای مسیحی، بودایی، هندو، مکتب شینتو در ژاپن و یهودی وارد گفتگو شد و فقدان یک مرکز علمی که پشتوانه این گفتگو باشد احساس شد؛ لذا دانشگاه ادیان و مذاهب برای پر کردن این خلأ به وجود آمد. در این بین، ممکن است اشکالاتی هم وجود داشته باشد. اما بیش از نود درصد پایان نامه های دانشگاه ادیان و مذاهب، یا بررسی و ردّ و پاسخ به ادیان و مذاهب دیگر است؛ یا تطبیق و مقارنه آنها با تشیع. اینکه در بین بیش از هزار پایان نامه، چند مورد باشد که به مذاق برخی از اساتید خوش نیاید، امری طبیعی است.
شما “مدرسه اسلامی هنر” و نیز “دانشکده هنر دانشگاه ادیان و مذاهب” را هم راه اندازی کردید؛ در حالی که معمولاً حوزویان به طرف هنر نمی روند…
ـــ بله؛ یکی از بزرگان فرموده بود که “حوزه دو تا مقوله سخت داشت؛ یکی هنر، یکی ادیان، که همه میترسیدند طرف آنها بروند، اما آقای نواب رفت و مسئولیت هر دو را به عهده گرفت و خوب هم از پس آنها برآمد”.
ابـنـا: هنر اسلامی یکی از مسائل بسیار مهم اما مهجور است. به دلیل همین اهمیت، ما چند سال است که ما در مجمع، “سایت جامع هنر اسلامی” را راه اندازی کرده ایم. اصلاً حوزه های علمیه، خاستگاه هنرهایی مانند ادبیات، شعر، خوشنویسی و کتابسازی بوده اند. انگیزه شما از ورود به این مقوله چه بود؟
ـــ همانطور که میدانید آینده از آنِ هنر است؛ آینده از آنِ رسانه است؛ آینده از آنِ ارتباطات است. الان موبایل شما علاوه بر اینکه تلفن شماست، تلویزیون شما؛ رادیوی شما؛ خبرگزاری شما؛ روزنامه شما؛ و پیامرسان شما هم هست. بنابراین شما به عنوان حوزه و روحانیت نمی توانید از این موبایل و افزونه های آن غافل شوید، زیرا در آن صورت از دنیا و زمانه خود غافل خواهید بود. هنر هم همین است.
امام راحل(ره) فرمودند: “هنر دمیدن روح تعهد در انسانهاست”. مقام معظم رهبری هم فرمودند: “هر چیزی که به هنر گره نخورد ماندگار نیست”. هنر یک هدیه الهی است؛ اما ما متأسفانه آن را خوب نشناخته ایم و بخوبی به کار نگرفته ایم. در جریان اجلاس فقه هنر که مسؤولین مدرسه اسلامی هنر به حضور رهبری شرفیاب شده بودند، آقا فرمودند که این کار (یعنی تأسیس مدرسه اسلامی هنر) بیست سال دیر شروع شده؛ و حالا که شروع کردید دیگر با قوت پیگیری کنید. کمتر میشود که آقا به یک بخش خصوصی وقت بدهند ولی به مدیران مدرسه اسلامی هنر وقت دادند. اگر کار تبلیغی حوزه به هنر گره نخورد، موفق نخواهد بود. برای شما مثالی بزنم که از آقای قرائتی یاد گرفتم. ایشان میگفت در خانه یک عالم دینی در یکی از شهرها هر شب بعد از نماز مغرب بحث علمی برقرار بود و علماء جمع می شدند و درباره مسائل کم اثر مباحثه میکردند؛ ولی همزمان در کنار همان خانه، عده ای از جوانان مشغول قماربازی بودند! آیا قرار است که ما در حوزه علمیه اینطوری بشویم و برویم داخل خودمان پژوهشهای علمی انجام دهیم و حوزهداری کنیم؟ یا اینکه برای ارشاد مردم فعالیت کنیم؟ قرآن می فرماید که فلسفه تأسیس حوزه، ارشاد مردم است. آیه نَفْر (آیه 122 سوره توبه) دلیل تشکیل حوزه علمیه را بیان فرموده است: ﴿فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَةٍ مِّنهُم طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابد و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهد؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند﴾. پس اگر حوزه علمیه داریم، باید برای آگاهی دادن و تعلیم مردم اقدام کند. برای این آگاهی دادن هم باید پیام خود را مزیّن به هنر کند تا ماندگار شود و روح تدین و تعهد را در کالبد جامعه بدمد.
ثبت دیدگاه شما