در گفتگو با دکتر معارف بررسی شد؛
عزاداری در سیرۀ اهل بیت (ع)
عزاداری در سیرهی اهل بیت (ع) و این عزاداریهایی که الان بین ما مرسوم و متداول است در سیرهی اهل بیت چقدر ریشهی تاریخی دارد؟
عزاداری بر امام حسین (ع) یکی از مناسک پرسابقه در طول تاریخ است که در ماه محرم و صفر به اوج خود میرسد. این پرسش پیشروی ما قرار میگیرد که اینگونه عزاداری بر سیدالشهداء به شکل امروزی در سیره اهل بیت علیهمالسلام ریشه داشته است. ائمه اطهار چه ویژگیها و مولفههایی را برای عزاداریهای شیعیان خود بیان میکنند. «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» در این باره با دکتر مجید معارف، عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفتگویی اختصاصی داشته است. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
عزاداری در سیرهی اهل بیت(ع) و این عزاداریهایی که الان بین ما مرسوم و متداول است در سیرهی اهل بیت چقدر ریشهی تاریخی دارد؟ ما امروزه در جوامع اسلامی و گروههای شیعی میبینیم که به شکلهای مختلفی عزاداری میشود. عزاداریها گاهی در مجالس است و در آن مجلس یک سخنران، سخنرانی میکند، یک مداحی اشعار و مرثیههایی میسراید و مردم توجه میکنند؛ استماع میکنند؛ در باب قیام عاشورا و فلسفهی حرکت امام حسین(ع) مطالبی میآموزند و سپس هم ذکر مصیبت میشود و طبعاً حاضران گریه میکنند، متأثر میشوند و اشکها جاری میشود. این یک بخش و شکلی از عزاداریهای امروزی ما است. گاهی اوقات این عزاداریها تجلی و جلوهی اجتماعی پیدا میکنند بدینصورت که دستهجاتی راه میافتند و طی طریق میکنند و در طول مسیر زنجیرزنی و سینهزنی میکنند، احیاناً به مدلهای مختلفی ممکن است حرکتهایی داشته باشیم، تصاویری به نمایش درمیآید و نمادهایی از حرکت عظیم عاشورا به نمایش گذاشته میشود. طبعاً اگر ما بخواهیم این نوع عزاداری را در سیرهی اهل بیت ریشهیابی کنیم، مطابق اسناد و مدارک تاریخی آن را خدمتتان ارائه خواهم کرد.
در دورانی که ائمهی اطهار(ع) میزیستند، به این دلیل که دوران حیات آنها مقارن با حکومتهای اموی و عباسی بوده طبعاً حرکتهای اجتماعی مثل امروز که گروهی از شیعیان مخلص راه میافتند و از نقطهای به نقطهای میروند و در طول مسیر سینهزنی و زنجیرزنی میکنند و یک نفر اشعاری میخواند و بقیه جواب میدهند، واضح است که این بخش از فرهنگ و آئین عاشورایی امکان برگزاری نداشت و خلفای جور چنین مجال و فرصتی به ائمه و دوستان آنها نمیدادند که بخواهند تظاهرات اجتماعی داشته باشند؛ ولی انعقاد بزرگداشت مجالس امام حسین(ع) و اینکه شعراء اشعار خود را قرائت کنند، مستمعین با شنیدن مصائب اهل بیت(ع) به یاد واقعهی کربلا متأثر شوند و گریه کنند، این نوع عزاداری حتماً ریشهی تاریخی دارد و شواهد بسیار مهمی بر آن وجود دارد. شاید در این موضوع مهمترین سؤالی که مطرح میشود این است که فلسفهی عزاداری و تشکیل مجالس حزن و اندوه و ذکر مصائب اهل بیت چیست؟
اگر ما مقداری فلسفهی موضوع را بررسی کنیم، بهتر میتوانیم به سیرهی ائمه(ع) در این زمینه دست پیدا کنیم. بهنظر من جدای از ظلم بزرگی که نسبت به اهل بیت در حادثهی کربلا صورت پذیرفت و به شهادت امام حسین(ع)، فرزندان، نزدیکان، اصحاب و یاران ایشان درحد ۷۲ نفر در صحرای کربلا منجر شد و اینکه این خونهای به ناحق ریخته قصاص را ایجاب میکند؛ زیرا قرآن میفرماید: هر خونی که به مظلومیت ریخته شود، یک نفر باید بهعنوان ولیدم آن خون را پیگیری و قصاص کند. جدای از این مسأله که موجب میشود حادثهی کربلا زنده باشد و برای تعقیب خون قاتلان آن و کسانی که به فعل آن قاتلان راضی بودند، جدای از این موضوع مسألهی بزرگداشت واقعهی کربلا در سیرهی اهل بیت(ع) در درجهی اول مقداری از آن به ارادهی بنی امیه برمیگردد و به دنبال بنیامیه، بنیعباس که به صورت جدّی اراده کرده بودند که بعد از واقعهی کربلا اصل واقعه را در اذهان مردم یا کاملاً به فراموشی بسپارند یا آن را به شکلی تحریف کنند که اگر کسی واقعهی کربلا را بشنود متأثر نشود.
در دورانی که ائمهی اطهار(ع) میزیستند، به این دلیل که دوران حیات آنها مقارن با حکومتهای اموی و عباسی بوده طبعاً حرکتهای اجتماعی مثل امروز که گروهی از شیعیان مخلص راه میافتند و از نقطهای به نقطهای میروند و در طول مسیر سینهزنی و زنجیرزنی میکنند، وجود نداشت.
این مطلب را از کجا میتوانیم درک کنیم؟ زینب کبری(س) در شام در خطابهای که در مجلس یزید ایراد میکند جملاتی را ایراد میکند که از ارادهی بنی امیه پرده برمیدارد. آنجا که خطاب به یزید میگوید: فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا؛ ای یزید تلاش و تمام مکر و حیلهی خودت را بهکار ببر، هرکاری از دستت برمیآید انجام بده، سوگند به خدا تو نمیتوانی ذکر ما را محو کنی و یاد ما را به فراموشی بکشانی چنانکه تو نمیتوانی وحی الهی را که در خاندان ما نازل شد، بمیرانی. گویا نیت سوء یزید در نهایت این بود که بساط وحی الهی بر پیامبر اسلام را به نابودی بکشاند که حضرت زینب با قَسمی که به پروردگار عالم میخورد، میفرماید: ای یزید هرکاری میخواهی بکن؛ ولی بدان که در این زمینه موفق نمیشوی.
این روایت، انسان را یاد این آیهی شریفه از قرآن میاندازد که «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» معلوم میشود که در اینجا جنگ ارادهها است. ارادههایی در کار است که بعد از واقعهی عاشورا اصل واقعه به فراموشی کشیده شود یا مثلاً در حد قیام یک شورشی خارجی تحریف شود چنانکه افرادی بودند در همان دوره که منتقد بودند، علیه حکومت یزید و در راه مبارزه با بنی امیه هم کشته شدند؛ مثل عبدالله بن زبیر. امروز چه یادی از عبدالله بن زبیر میشود؟ چه کسی نسبت به سرنوشت عبدالله بن زبیر متأثر میشود؟ معلوم است که پاسخ، هیچکس است. برای بنی امیه خیلی مهم بود که اگر بتوانند شهادت امام حسین(ع) و قیام او را هم یک چنین تفسیر و تعبیری مانند عبدالله بن زبیر از آن ارائه کنند که البته موفق نشدند. طلایهدار یاد امام حسین و توضیحدهندهی فلسفهی قیام او، حضرت زینب(س) و حضرت امام سجاد(ع) و امامان در دورههای بعدی هستند. خلاصه اینکه در سیرهی ائمهی اطهار(ع) چهار راهبرد تعریف میشود و سعی میشود که از طریق شیعیان خود این راهبردها را اجرایی کنند.
• شاعرانی را تشویق کردند که مدیحهسرایی کنند مخصوصاً درمورد امام حسین و یارانش مدیحهسرایی کنند.
• اینکه همین شاعران را تشویق به نقطهی مقابل مدیحهسرایی؛ یعنی مرثیهسرایی کردند. مصادیق مرثیهسرایی بسیار متعددتر و فراوانتر است.
• مجالس ذکر مصائب اهل بیت همراه با گریه و بروز احساسات را در زمان خود تشکیل دهند. خود ائمه(ع) نیز پایهگذاران اینگونه مجالس بودند و به تشویق شکلگیری اینگونه مجالس مبادرت میورزیدند.
• چهارمین راهبرد مسألهی زیارت است. زیارت هم به این معنا که انسان یا از شهر و مکان خود حرکت کند و به کربلا رود یا اینکه در منزل خود زیارت کند که زیارت از راه دور است. در همین زمینه نیز ائمه پیروان خود را به عمل زیارتخوانی تشویق میکردند؛ زیرا ما یک عمل زیارت داریم و یک زیارتخوانی داریم. کتاب کامل الزیارات ابن قولویه در همین ارتباط نوشته شده است.
اینها اموری بود که ائمه(ع) پایهگذاری کردند و نسبت به تک تک این موارد شواهد بسیار زیادی در کتابها داریم که در قالب روایات به ما رسیده است و خوب است که این روایات بازخوانی شود و اگر لازم باشد نسبت به بعضی از آنها توضیحاتی داده شود. در کتاب بحارالانوار که حقیقتاً دایره المعارف و گنجینهی بینظیری نسبت به معارف دینی و مخصوصاً روایات ائمه اطهار(ع) است، بهطوری که خود علامهی مجلسی وقتی میخواهد اسمی برای این کتاب انتخاب کند، میگوید: بحارالانوار؛ یعنی دریاهایی که مالامال از نور است و درّ و گوهرهای اخبار و روایات ائمهی اطهار در این کتاب آمده است. این کتاب در زمان ما که چاپ، تصحیح و تقطیع میشود، در ۱۱۰ مجلد در قطع وزیری همراه با توضیحات بعضی از مصححین به شکل پاورقی آوردهاند. مجلدات چهل و چهارم و چهل و پنجم این مجموعهی نفیس، تاریخ الحسین است که اختصاص به امام حسین(ع) دارد. در صفحهی ۲۷۸ این کتاب بابی با عنوان «باب الثواب البکاء علی مصیبه و مصائب علی سائر الائمه علیه السلام و فیه ادب ماتم یوم العاشورا» مخصوصاً قسمت اول آن ثواب گریه بر مصیبت امام حسین(ع) است و البته مصائب سایر ائمه. در این باب حدود پنجاه حدیث از منابع گوناگون آورده شده است.
طلایهدار یاد امام حسین و توضیحدهندهی فلسفهی قیام او حضرت زینب(س) و حضرت امام سجاد(ع) و امامان بعدی در دورههای بعدی هستند.
قبل از قرائت روایات مهم این باب، مقدمه کوتاه قرآنی را تقدیمتان میکنم و آن این است که خدای تبارک و تعالی وقتی در سورهی دخان جریان هلاکت فرعون را برمیشمارد و اینکه فرعونیان غرق شدند و بنی اسرائیل پیروز شد، زمانیکه هلاکت فرعون و فرعونیان را ذکر میکند، میفرماید: فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ؛ وقتی فرعون و یارانش از بین رفتن به تعبیر بنده کَک آسمان و زمین نگزید. نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین بر آنها گریست. حالا سؤال پیش میآید که مگر آسمان و زمین گریه میکنند؟ برخی از مفسران اهل را در تقدیر گرفتند و گفتند: منظور اهالی آسمانها و اهالی زمین است. هیچکس از مرگ فرعون و یارانش متأثر نشد، چشمی تر نشد. بعضیها گفتند همین که خورشید در برخی ساعات رنگ سرخی دارد، باید آن را بهمثابهی گریهی آسمان در نظر گرفت. من بیشتر با این موافقم که ما اهلی را در تقدیر بگیریم؛ یعنی وقتی فرعونیان از بین رفتند کسی از اهالی آسمانها و زمین متأثر نشد و کسی هم به تعقیب خون فرعون بلند نشد که انتقام بگیرد. همه بعد از مرگِ آنها نفس راحتی کشیدند و خدا را شکر کردند. این آیه مفهوم مخالفی دارد و آن است که احتمالاً انسانهایی وجود دارند که وقتی کشته میشوند سزاوار است که اهل آسمانها و زمینیان در غم و مصیبت آنها گریه کنند. نیکان و شهدایی هستند که وقتی که از دنیا بروند سزاوار است که مردم در غم آنها گریه کنند و به تعبیری خون گریه کنند.
وقتی وارد کتاب بحارالانوار میشویم، میبینیم که روایات زیادی وجود دارد که تأکید دارد بر اینکه در غم شهادت امام حسین(ع) و یارانش باید گریست. این روایات بعضاً از زبان شخص امام حسین(ع) روایت شده که خود ایشان درمورد خویش فرمودند: انا قتیل العبره؛ أنَا قَتیلُ العَبرَهِ، لا یذکرُنی مُؤمِنٌ إلَا بکی؛ من کشتهی اشکها هستم؛ یعنی من مقتولی هستم که بهخاطر من اشکها سرازیر میشود و هیچ مؤمنی نیست که مرا یاد کند جز اینکه (به یاد مصیبتهای من) اشک او جاری میگردد. امام باقر، امام صادق و سایر ائمه هم خودشان گریه میکردند و هم دیگران را به گریهکردن تشویق میکردند. معروفترین حدیثی که در این زمینه وجود دارد این است که «مَن بکی أو ابکی أو تباکی فله الجنه؛ آنکس که در مصیبت امام حسین (ع) گریه کند یا دیگران را بگریاند یا حتی حالت گریه بگیرد، بهشت برای او واجب است. این دست از روایات تفسیری دارند که امیدوارم بتوانم تفسیر آن را خدمتتان عرض کنم. از جمله روایات این باب که بهنظرم خوب است به آن توجه شود یکی روایت بیست و چهار است که سند خیلی خوبی دارد و در کتاب کامل الزیارات هم وارد شده راوی شخص است بهنام حصان از علی بن شعبه نامی روایت میکند منظور از ابی عبدالله در روایات شیعه امام صادق (ع) است؛ البته کنیهی امام حسین(ع) هم اباعبدالله است؛ ولی وقتی ابوعبدالله بهشکل مطلق آورده میشود منظور امام صادق(ع) است. از عبدالله بن غالب روایت شده است که «من بر امام صادق(ع) وارد شدم و مرثیهای که دربارهی امام حسین(ع) سرودم و قرائت کردم و وقتی به موضعی از اشعار رسیدم صدای گریه از پشت پرده به آسمان بلند شد که یا ابتاه یا ابتاه.» حدیث دیگری داریم که راوی شخصی است بهنام ابوهارون المکفوف که از یاران امام صادق(ع) بوده است، او میگوید: من وارد بر امام صادق(ع) شدم، فرمود: برایم بخوان، برایش خواندم. آن حضرت فرمود: نه، آنچنان که در کنار قبرش مرثیه میخوانید شعر بخوان و من خواندم. وقتی آن حضرت به گریه افتاد سکوت کردم؛ ولی فرمود: ادامه بده، ادامه دادم. فرمود: باز هم بخوان و گریه کرد و خانمها را هم شرکت کردند که در مجلس عزا شرکت کنند. سپس فرمود: ای هارون هرکس شعری برای امام حسین (ع) بخواند که ده نفر را وادار به گریه کند خدای برای او بهشت را میرساند. در این زمینه روایت زیاد داریم؛ ولی یک حادثهی تاریخی در این مورد خیلی بهشهرت رسیده است و آن ماجرایی است که بین امام رضا(ع) و دعبل خزاعی اتفاق افتاده است.
قبل از نقل این ماجرا نکتهای از امام رضا(ع) را نقل میکنم که سیرهی پدر بزرگوارشان را برای ما توضیح میدهد. مرحوم علامهی مجلسی به رقم ۱۷ به نقل از کامل الزیارات از امام رضا نقل میکند، راوی میگوید: قال الرضا: ماه محرم ماهی بود که مشرکان هم مسائلی را در این ماه رعایت میکردند؛ زیرا این ماه از ماههای حرام است؛ ولی متأسفانه ریختن خونهای پدران ما حلال شمرده شد و مراعات نکردند حرمت و سنت رسول خدا را. سپس میفرماید: کانَ أبی علیه السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یری ضاحِکا، و کانَتِ الکآبَهُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّی تَمضِی عَشرَهُ أیامٍ؛ چون ماه محرّم میرسید کسی پدرم علیه السلام را خندان نمیدید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز میگذشت و در روز دهم محرم این غم به اوج میرسید. در یک اتفاق تاریخی نقل شده است که امام رضا به دعبل خزاعی برخورد میکنند و تعبیر دعبل این بود که ما چوبهی دارمان را به خودمان حمل میکنیم؛ یعنی همواره منتظر بودند که بهدلیل این اشعاری که دربارهی اهل بیت میسرایند بالاخره به دست بنی امیه و بنی عباس بیفتند و به شهادت برسند. سپس امام رضا(ع) از دعبل دعوت کردند که اشعاری که در رسای اهل بیت سرودهای را برای ما بخوان و مجلسی ترتیب دادند و دعبل شروع کرد به خواندن اشعار و اهل بیت امام رضا(ع) و یارانش شروع کردند به گریهکردن و بعد از اتمام مجلس حضرت خرقهی خود را تقدیم دعبل کرد همراه با مقدار زیادی سکهی طلا که دعبل نمیپذیرد و فقط خرقه را قبول میکند بعد امام رضا(ع) میفرماید: وقتی من چیزی به تو میدهم باید بگیری و از مرو خارج میشوند و میروند و گرفتار دزدان میشوند و میبینند که دعبل دارد گریه میکند، دزدان از او میپرسند که چرا گریه میکنی؟ میگوید: گریهی من بهخاطر دزدی شما نیست؛ این جامهی مولایم علی بن موسی الرضا بود که شما از من ستاندید و روایت شده که وقتی دزدان فهمیدند دعبل را نوازش کردند و از او اجازه گرفتند که جامه را تکه تکه کنند و هرکدام یک تکه از جامه را بردارند. این مسائل از ارادهی اهل بیت(ع) در بزرگداشت مجالس ذکر مصائب اهل بیت حکایت میکند و اینکه خود آنها پایهگذار این مجالس بودند و شیعیان خود را به این امر تشویق میکردند.
با تأملی که در این دست از روایات کردم بهنظرم میآید که عزاداری در دوران ائمه اطهار(ع) واجد مؤلفههایی بوده و این مؤلفهها کمابیش تا زمان ما موجود است و بلکه باید تقویت شوند. این مؤلفهها عبارتند از:
• یادکرد اصل حماسه نباید فراموش شود؛ زیرا ارادهی دشمن این بوده که این جریان را خاموش کند و به فراموشی بکشاند.
• بیان ظلم بنی امیه و مظلومیت اهل بیت(ع) که بههرحال شیعه مطالبهگر میشود و انشاءالله که با قیام ولیعصر انتقام خون امام حسین(ع) گرفته خواهد شد؛ هرچند قاتلان امام حسین(ع) مجازات دنیوی خود را پس دادند؛ اما مطالبهی واقعی به قوت خود باقی است.
• تبیین اهداف قیام امام حسین(ع) که در روایات ائمه از آن به احیای امر تعبیر شده است. امام صادق(ع) به فضیل بن یسار میفرماید: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قَالَ: نَعَمْ، جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: إِنَّ تِلْکَ اَلْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا، فَأَحْیُوا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ ، فَرَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا؛ ای فضیل شما مجلس میگیرید و بحث میکنید؟ گفت: بله. فرمود: سعی کنید در این مجالس به فلسفهی کار ما و به احیاء امر ما بپردازید. این یکی از این روایات است که به احیای امر میپردازد. احیای امر بهنظر من؛ یعنی آشناکردن مخاطبان با فلسفهی اصلی قیام اباعبدالله(ع) است و اینکه چه شد که حضرت این حرکت تاریخی را ساماندهی کرد و به نتایجی رساند.
گاهی سؤال میشود که از امام حسین(ع) چه روایات و درسهایی برجای مانده است؟ من عرض میکنم دوران امامت امام حسین(ع) ده سال و چند ماه است، ده سال از این مدت در زمان خلافت معاویه بن ابی سفیان است. در این مدت امام تقریباً ساکت هستند و گاهی بین او و معاویه نامههایی رد و بدل میشود. سیرهی امام حسین(ع) در دورهی معاویه مانند سیرهی پدر بزرگوارشان در بیست و پنج سال خلافت سه خلیفهی اول است. حضرت علی(ع) ساکت بودند در این مدت و فقط گاهی از او مشورت میخواستند و او هم صحبت میکردند. امام علی(ع) چهار سال و هشت ماه خلافت کرد. آنچه که ما از امام علی(ع) داریم اکثراً مربوط به همین مدت خلافت است، امام حسین(ع) هم چند ماه در دوران خلافت یزید از صامت بودن تبدیل شدند به ناطقشدن و در همین چند ماه صدها و بلکه هزاران روایت از این بزرگوار برجای مانده است، در قالب یک خطبهها و سخنرانیهایی که میکردند و دیگر نامههایی که به سران قبائل مینوشتند. این مجموعهها در زمان ما و در تاریخ جمعآوری و ثبت شده است و الآن من به کتابی اشاره میکنم بهنام حکمتنامهی امام حسین(ع) که نزدیک به هزار روایت از روایات امام حسین(ع) را با موضوعبندی جمعآوری کرده است و توسط انتشارات دارالحدیث منتشر شده است. یک حدیثپژوه بزرگ دیگری هم داریم بهنام آقای عطاردی که در دو جلد قطور با عنوان مسند اباعبدالله الحسین بن علی، روایات امام حسین(ع) را جمعآوری کرده است.
فراوان از امام حسین(ع) سخنان زیبایی برجای مانده است که بنده یکی الی دو مورد از آنها را عرض خواهم کرد. زمانی که ایشان بهسمت کربلا حرکت میکردند و به مناسبتی سخنرانی میکردند و عدهای هم مخاطب ایشان بودند که تا اندازهای فلسفهی قیام خود را بیان کنند، خطاب کردند به حاضران و فرمودند: آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود؟ و آیا نمیبینید که از باطل نهی نمیشود؟ در این شرایط مؤمن چه انگیزهای دارد که زندگی کند؟ جز اینکه به ملاقات با پروردگارش بیندیشد؟ من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمکاران را جز نکبت و نگونبختی نمیبینم، مردم بردههای دنیا هستند و دین لقلقهی زبان آنها است تا وقتی زندگی آنها بگذرد اهل دین هستند؛ اما وقتی پای بلا و آزمایش پیش میآید آنوقت میبینیم که دینداران واقعی کم هستند. به امید آگاهی و آشنایی با فلسفهی واقعی حرکت امام حسین (ع) و حرکت در مسیر اهداف و آرمانهای متعالی ایشان.
منبع: https://b2n.ir/t59529
ثبت دیدگاه شما