• 3
  • 0
  • 346

مصطفی ملکیان و تاریخ‌نگاری عاشورا

مصطفی ملکیان و تاریخ‌نگاری عاشورا

یادداشت حسن انصاری


جناب آقای مصطفی ملکیان ابراز داشته‌اند که ما از حادثه کربلا بسیار بسیار کم می‌دانیم و غالب روایاتی که نقل می‌شود مربوط به دوران صفوی به این طرف است و اینکه منابع چندان زیادی برای ثبت روایات تاریخی در قرن نخست وجود نداشته. آنگاه استناد می‌کنند به فرمان خلیفه دوم در رابطه با منع کتابت حدیث و اینکه گفت: حسبنا کتاب الله.

من احتمال می‌دهم کثرت مطالعات استاد ملکیان در رشته‌های دیگر علوم مانع شده تا آن دانشمند محترم به درستی با تاریخ اسلام و منابع تاریخی و وضعیت تاریخ‌نگاری در صدر اسلام آشنایی یابند. چند نکته را اینجا تذکر می‌دهم و امیدوارم به نظر شریفشان رسانده شود:

۱- سنت نقل روایات به ویژه روایت شعر و «ایام»، سنتی بسیار کهن در میان عرب بوده و به دوران ماقبل اسلام و عصر جاهلیت و تمدن‌های کهن یمن قدیم و شمال جزیره العرب می‌رسد. این نقل‌ها عموما گرچه مکتوب نمی‌شد اما سینه به سینه منتقل می‌شد. در جنگ‌ها از هر دو سوی جنگ کسانی به عنوان راویان قصص جنگ‌ها و اشعار و رجزخوانی‌های مرتبط با جنگ‌ها شرکت می‌کرده و به ضبط اشعار و علل سرودن اشعار و نقل حوادثی که منجر به سرودن اشعار جنگ‌ها می‌شد مبادرت می‌کرده‌اند. این یکی از مهم‌ترین سنت‌های قبیلگی در میان اعراب جاهلی بود. شعر و روایت اخبار قبائل و جنگ‌ها و حماسه‌های قبائل بنابراین سنتی نا آشنا برای مسلمانان صدر اول نبود.

۲- علاوه بر این با شکل‌گیری دولت در اسلام و دیوان‌های اداری ثبت روایات و اخبار تاریخی ابعاد تازه‌تری گرفت. بخشی از این مسئله به وجود شماری از مخبرین حکومتی بر می‌گردد که برای امیر و یا خلیفه کار می‌کرده‌اند و بخشی هم به وظایف کاتبان دولتی بر می‌گردد که می‌بایست وقایع جنگ‌ها و میزان مشارکت‌ها و خسارت‌ها و غنائم و غیره را دقیقا ثبت می‌کردند. قبائل هم برای خود راویانی معمولا به سنت قدیم همراه می‌داشتند.

۳- حادثه کربلا در جایی پنهان و در غیاب ناظران آفریده نشد. بر این واقعه بسیاری از مردم منطقه و یا کسانی که به دلائلی در جنگ مشارکت نکردند ناظر بوده‌‌اند و برخی از روایات حادثه کربلا به آنها بر می‌گردد. در میان قاتلان و کشندگان قساوت پیشه حضرت ابا عبد الله و اهل بیت و اصحاب بزرگوارش کسانی بودند که بعدا به دلائل مختلف بخش‌هایی از آنچه به چشم خود دیده بودند برای دیگران نقل کرده‌‌اند (و از جمله برای عبید الله بن زیاد و به خوشایند او). وانگهی از سوی خود خاندان رسالت هم علاوه بر حضرت زینب کبری (علیها السلام) و سید الساجدین (علیه السلام) تعدادی دیگر از میان بازماندگان کربلا بعدها روایت دست اولی از واقعه عاشوراء به دست دادند.

۴- در زمان قیام مختار ثقفی تعدادی از کسانی که شاهد واقعه بودند از میان اهالی کوفه و به دستور او آنچه در کربلا گذشت و به ویژه آنچه قاتلان زشت سیرت انجام داده بودند برای امیر نقل کردند. روایات کربلا و مساهمت اشخاص و قبائل به روشنی برای مختار روشن بود و اصولا حادثه عاشوراء برای کوفیان امر پوشیده‌ای نبود.

۵- دست آخر باید چند کلمه‌ای هم درباره این گفته آقای ملکیان بنویسم که عمر خلیفه دوم منع از کتابت کرد. باری او منع از کتابت کرد. اما او منع از کتابت حدیث کرد و نه کتابت شعر و اخبار تاریخی و یا امور دیوانی و فرامین دولتی. تازه امروزه می‌دانیم که با وجود منع کتابت حدیث بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) احادیثی که از حضرت شنیده بودند را به انحای مختلفی ثبت می‌کرده اند. سیره ابن اسحاق و مغازی واقدی و مدونات تاریخی عروه و زهری و زبیریان و بسیاری دیگر اخبار زیادی از عصر رسالت و خلفای نخستین به دست داده اند. تاریخنگاری و اخبارنگاری از نخستین سنت‌هایی بود که مسلمانان بدان خوگر شدند و اخبار جنگ‌هایی مانند جمل و صفین و نهروان و حادثه کربلا را کسانی مانند ابومخنف بر اساس روایات گاه دست اول نقل کرده اند. بنابراین این استناد آقای ملکیان به کلی مردود است.

واقعیت این است که حادثه کربلا از نقطه نظر روایات تاریخی در روشنایی تاریخ قرار دارد و ما درباره بسیاری از جزئیات آن اطلاع کافی داریم.

منبع: https://b2n.ir/d06090

ثبت دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

4 × یک =