• 1
  • 0
  • 791

فرهنگ امروز/ پردیس سیاسی:

جامعه شناسی تشیع در ایران در مرحله جنینی

جامعه شناسی تشیع در ایران در مرحله جنینی

جامعه‌شناسی تشیع در کشور ما به معنای حقیقی آن هنوز جنینی و در حال شکل‌گیری است و کامل شکل نگرفته است. حتی در جهان غرب نیز پتانسیل‌های علمی ایجاد شده برای شیعه‌شناسی تا جایی که اطلاعات آن ها در دسترس است نتوانسته است به شکل‌گیری نهادی ساختاری «جامعه شناسی تشیع» منجر شود.


نسبت جامعه‌شناسی و با دین چگونه است؟ جامعه‌شناسی تشیع در سپهر علوم اجتماعی ما چه جایگاهی دارد؟ وقتی ما از جامعه‌شناسی تشیع حرف می‌زنیم درصدد پاسخ گفتن به کدام پرسش‌ها هستیم؟ این‌ها پرسش‌هایی است که در گفت‌وگوی مفصل ایبنا با سید محمود نجاتی حسینی (خراسانی)، دین پژوه و مدیر گروه دین انجمن انسان‌شناسی ایران مطرح شد. نجاتی حسینی در بخش اول این گفت‌وگو با اشاره به تاریخچه شکل‌گیری جامعه‌شناسی دین به نسبت میان جامعه‌شناسی دین و جامعه‌شناسی مذهب پرداخت. او در این گفت‌وگو تاکید کرد که صرف نام‌گذاری روی چند کار مقدماتی و ابتدایی و آماتور و تلاش و تبلیغ نومینالیستی برای جاانداختن جامعه‌شناسی یک مذهب خاص، جامعه‌شناسی دین ایجاد نمی‌کند. در ادامه این گفت و گو به آسیب‌شناسی مطالعات انجام شده این حوزه در کشور و آینده پیش روی آن می‌پردازیم.

آیا در ایران تا به حال از این نوع نگاه تلفیقی تئوریک، برای جامعه‌شناسی دین اسلام و تشیع استفاده شده است؟
من می‌خواستم این نکته را هم به عنوان نظر خودم و در واقع داخل پرانتز عرض کنم که یکی از کسانی که در ایران از اخلاق پروتستانی وبر و آموزه‌های جامعه‌شناسی  دینی  دورکیم و دین گرایی انتقادی آلمانی مارکس الهام گرفت، مرحوم دکتر علی شریعتی مزینانی بود. شریعتی به عنوان کسی که در حقیقت پیشاهنگ ارائه نسخه مقدماتی از جامعه‌شناسی دینی و تشیع در ایران است، دست کم در دهه آخر عمر خود از نظر من بسیار از این آثار جامعه‌شناسی دین الهام می‌گیرد(بگذریم از این که او  هیچ نامی و یادی از  گئورگ زیمل  دیگر دین پژوه بزرگ نمی‌کند. ) یکی از کارهایی که او می‌خواست انجام دهد که در برخی از جاها به صراحت و در بعضی از جاها به تلویح به آن اشاره می‌کند (هر چند کسانی که  ظاهرا از مرحوم  شریعتی دفاع و پیروی فکری می‌کنند و دانش پژوهانی ادعای پیروی از دین پژوهی او را دارند، من ندیده‌ام بر این موضوع  مهم مانور دهند یا ان را به کار گیرند) این است که او بسیار دوست داشت تیپ ایده‌آل وبری از تشیع  را که همان «تشیع علوی» است، پروتستانتیسم جهان اسلام معرفی کند که اگر منصفانه نگاه کنیم بسیاری از این ویژگی‌ها را نیز دارا است. ویژگی‌هایی که در تیپ ایده آل پروتستان وبری سده 19 میلادی در اروپا عمدتا وجود دارد باعث می‌شود، هم با علم کنار بیاید، هم منجر به پیشرفت علم شود و هم همزیستی مسالمت‌آمیز موثر علم و جهان سرمایه‌داری وجود داشته باشد(به قول وبر پروتستانیزم و دست کم فرقه‌هایی از این مذهب مسیحی به دنبال دو پروژه انقلابی مدرن بی‌سابقه در جهان مسیحی بودند: سردرآوردن از خلقت خداوند با تولید علم طبیعی  و شریک شدن در خلقت با خداوند با انجام کار اقتصادی سرمایه دارانه). این موضوعی بود که مرحوم علی شریعتی برای تشیع علوی مطلوب خود،‌ نیز می‌خواست و البته با اضافات خاص مشتق از فلسفه سیاسی شیعی که نقطه ارشمیدسی آن برای شریعتی امت و امامت و مدینه النبی است. روی هم و  در حقیقت به نظر من ارجاعاتی که شریعتی به وبر دارد کم‌تر از ارجاعاتی نیست که او به  مارکس و دورکیم دارد( من در مقاله منتشره برای سمپوزیوم یابود علی شریعتی مزینانی در سال 1396 در دانشگاه تربیت مدرس  که در وبلاگ درسی‌ام در در دسترس است، نشان داده‌ام  چگونه با تلفیق نگاه مارکسی – دورکیمی ـ وبری «جامعه‌شناسی تشیع» علی شریعتی از تعامل  میان  «جامعه‌شناسی دین» – نگاه اجتماعی به دین – و «جامعه‌شناسی دینی» – نگاه دینی به جامعه – او ظاهر شده است ؛ و این که تا کجا این سه ورژن از جامعه شناسی او با «فلسفه اجتماعی اسلام» و  «فلسفه اجتماعی تشیع» و نیز «الاهیات اجتماعی تشیع» در حد شکل بندی مقدماتی  که قابل توسعه  است تلاقی معرفتی عقیدتی ایدئولوژیکی یافته‌اند).

شما به دکتر شریعتی اشاره کردید پس از گذشت این سال‌ها، اکنون جامعه‌شناسی تشیع ما چه جایگاه و نگاهی به مطالعات این حوزه دارد؟
منطقا پاسخ به این پرسش شما مستلزم این است که ما بپذیریم جامعه‌شناسی تشیع دوفاکتو و در عمل شکل گرفته است.

پس بهتر است که پرسش خود را این طور تغییر دهم که آیا به نظر شما جامعه شناسی تشیع در ایران شکل گرفته است؟
بهتر است در شروع این بحث نیز از مقدمات خاستگاهی آن یعنی «مطالعات شیعی»  یا «شیعه پژوهی» سنتی نام ببرم. من برای این که بتوانم با اطلاعات به‌روزتر به این پرسش پاسخ دهم جست‌وجویی در مورد شیعه‌شناسی انجام دادم. ما در ایران قبل از انقلاب مطالعات شیعی جسته و گریخته‌ای داشتیم که بنابر دلایل سیاسی و علمی نمی‌توانست چندان پر و بال بگیرد. بنابراین شیعه‌شناسی بیشتر در حد مطالعات سنتی بود که اوج آن را  هم در نسخه حوزوی آن در آثار متعدد مرحوم مرتضی مطهری فریمانی می‌بینیم. همانطور که می‌دانیم آثار مرحوم مطهری به شکل سنتی و در ذیل مطالعات اسلامی در نوع خود و در مقایسه با سپهر حوزوی حقیقتا کم نظیر است. در مطالعات مرحوم مطهری نیز نقطه ارشمیدسی بحث با توجه به علقه ایشان  و از آنجایی که او متعلق به  خانواده روحانیت شیعی بوده است، شیعه‌شناسی است. منتهی این شیعه‌شناسی  طبیعتا با توجه به توانش معرفتی مطهری و پتانسیل دانش‌شناسی حوزوی آن دوران سنتی و تربیت دانش‌پژوهانه روحانیون شیعی  به شکل سنتی آن پیش رفته است، یعنی به شکل مطالعه کلام، فقه، تفسیر و حدیث است که  وفق طبقه‌بندی دانش‌های اسلامی شیعی جزو معارف شیعی هستند. البته این موارد هنوز نیز مهم هستند و در اهمیت معرفتی آن‌ها برای دانش شناسی اسلامی شیعی شکی نیست. بعد از انقلاب اسلامی با توجه به افزایش امکانات  اقتصادی فراوان و انبوه  عده و عده  در دسترس روحانیت، خصوصا روحانیت حاکمیتی  دارای سازمان‌های علمی پژوهشی با نیروی انسانی و پژوهشگر و بودجه‌های مصوب دولتی  می‌بینیم که در سال 1384 توسط شورای گسترش آموزش عالی  ایجاد رشته شیعه شناسی در ایران به تصویب می‌رسد (اتفاقا مقاله خوبی نیز در این موضوع با عنوان «روند شکل گیری و گسترش شیعه شناسی در ایران» به قلم آقای «بهشتی مهر» در فصلنامه «شیعه شناسی» منتشر شده است. بر اساس اطلاعات این مقاله که البته برای سال 95 است، متوجه می‌شویم شیعه شناسی در جمهوری اسلامی از برخی لحاظ بسیار سنتی و از برخی از لحاظ که کم‌رنگ تر است، مدرن  شده است) در طی این 15 سال که بر گسترش رشته شیعه‌شناسی تاکید شده است، اکثر دانشگاه‌های ایران رشته شیعه‌شناسی را در مقاطع مختلف پذیرش می‌کنند و رشته شیعه شناسی در دانشگاه‌هایی مانند تهران، اصفهان و قم وجود دارد و بنابر اطلاعات من بین 30 تا 40 دانشگاه دولتی کشور این رشته را دارند.

درباره یک اینفوگرافی مختصر که جمع‌آوری نموده‌ام باید بگویم که کل پتانسیل شیعه‌شناسی سنتی و فضای مطالعات شیعی سنتی و نیمه مدرن کنونی در ایران که می‌تواند از دل آن مطالعات اجتماعی فرهنگی تشیع نیز بیرون آید و راه را برای جامعه‌شناسی تشیع فراهم کند را می‌توان شامل این ظرفیت‌های آکادمیک البته بالقوه  دانست یعنی شامل: دانشکده و موسسه پژوهشی  و فصلنامه و سایت و گروه آموزشی و رشته  و درس و دانشجو  ونیز  خروجی آن‌ها که شامل مولف و محقق و کتاب و مقاله و پروژه و پایان نامه است. اول –  وجود تعدادی موسسه آموزشی پژوهشی  شیعه شناسی در قم و تهران و چند شهر دیگر از دهه 1380  تاکنون مانند موسسه شیعه شناسی قم، دانشکده شیعه شناسی دانشگاه  ادیان و مذاهب  قم، مجمع جهانی شیعه‌ شناسی  و مجمع جهانی اهل البیت ونیز موسسه کتاب‌شناسی بزرگ شیعه ازسال 1385؛  دوم- ایجاد گروه شیعه شناسی در دانشگاه‌های تهران، قم، اصفهان، فردوسی، خوارزمی، پیام نور؛ سوم-  تثبیت رشته شیعه شناسی  یا گرایش شیعه شناسی در دانشگاه‌هایی مانند جامعه المصطفی العالمیه، دانشگاه معارف اسلامی و مرکز تخصصی آموزشی شیعه‌شناسی حوزه علمیه قم  ؛ چهارم – راه‌اندازی  فصلنامه‌های شیعه شناسی ماند فصلنامه موسسه شیعه‌شناسی قم از سال 1378 که 70 شماره ان نیز دردسترس است و نیز  فصلنامه شیعه پژوهی دانشگاه ادیان ومذاهب  از سال 1393.

اما اشاره به بالفعل این ظرفیت‌های اکادمیکی بالقوه گفته شده، آن گونه که اطلاعات شان در دسترس است  فارغ از ارزیابی کمیت و کیفیت آن‌ها نیز برای توصیف وضعیت مطالعات اجتماعی شیعی مهم است. باری در رشته شیعه شناسی سه گرایش برجسته شده است؛ نخست تاریخ تشیع است که اتفاقا اهمیت بسیاری دارد چرا که شناخت تاریخ هر دین و مذهب برای مطالعه آن ضروری است و در جامعه‌شناسی دین نیز این موضوع دارای اهمیت اساسی است. البته بسیاری از محققان این حوزه چندان به این امر توجه نمی‌کنند اما تاریخ تشیع و اسلام برای یک پژوهش جامعه‌شناسی و به ویژه جامعه‌شناسی تاریخی دین اهمیت اساسی دارد که در ایران متاسفانه ضعیف است. شاخه دیگر «کلام شیعی» است؛ همانطور که می‌دانیم کلام همان تئولوژی هر دین است که در اسلام تحت عنوان علم عقاید مورد بررسی قرار می‌گیرد. در ادامه این دو گرایش «جامعه شناسی تشیع» نیز گنجانده شده است. اما این که تا کجای این گرایش به جامعه‌شناسی ربط پیدا می‌کند، نیازمند تفحص دقیق‌تر است، اما من در بررسی اولیه این طور ندیدم که آنچه در این دانشگاه‌ها ارائه می‌شود، جامعه شناسی تشیع به معنای دقیق آن باشد. در حقیقت هر چند نام جامعه شناسی  وجود دارد و درس‌هایی با این عنوان نیز ارائه می‌شود اما پیش از هر چیز، آنچه وجود دارد “جامعه‌شناسی شیعیان جهان” و “جامعه شناسی جمعیت شیعیان” است. البته این نکته را باید ذکر کنم که این عناوین برای جامعه شناسی تشیع لازم است چرا که اگر بخواهیم جامعه شناسی تشیع را به صورت صحیح شکل دهیم دستکم نیازمند جمعیت شناسی شیعیان، ژئوپولتیک شیعیان، جغرافیای تاریخی شیعیان هستیم. اما آنچه در اینجا به نظر مساله  می‌رسد این است که جامعه‌شناسی تشیع در بسیاری از حوزه‌های مربوط ضعیف است. اگر به مقالات این حوزه هم توجه کنیم متوجه این ضعف می‌شویم. برای مثال در فصلنامه «شیعه شناسی» که از سال 1386 منتشر می‌شود من مقالات چندانی مربوط به جامعه‌شناسی دین و تشیع واسلام ندیدم. عمده بحث‌ها مربوط به تاریخ و مطالعات اجتماعی تشیع است. اگر ما این جست و جو را در مراکز  و مجلات مربوط دیگر هم انجام دهیم باز می‌بینیم جامعه‌شناسی تشیع به شکل جدی مورد بحث قرار نگرفته است. پس جامعه‌شناسی تشیع در کشور ما به معنای حقیقی آن هنوز جنینی و در حال شکل‌گیری است و کامل شکل نگرفته است. حتی در جهان غرب نیز پتانسیل‌های علمی ایجاد شده برای شیعه‌شناسی تا جایی که اطلاعات آن‌ها در دسترس است نتوانسته است به شکل‌گیری نهادی ساختاری «جامعه شناسی تشیع» منجر شود هر چند مطالعات شیعی حاصل کار آن‌ها  موجود  و در دردسترس  است. برای نمونه می‌توان به دوره شیعه‌شناسی دانشگاه لیدن هلند، مطالعات شیعی موسسه مطالعات اسلامی مک گیل کانادا  و برنامه شیعه شناسی موسسه مطالعات پیشرفته  دانشگاه پرینستون آمریکا و حتی مطالعات شیعی موسسه مطالعات اسماعیلی (که محور آن فرقه شیعه اسماعیلیه است) اشاره نمود.

البته باید به چند کار خوب  مقدماتی هم  که می‌تواند زمینه را برای مطالعات اجتماعی شیعی و سپس جامعه شناسی تشیع فراهم می‌کند اشاره نمود، برای نمونه مانند :کتاب «جامعه شناسی اسلام شیعی» نشر بریل در سال 2006 ویراسته سعید امیر اجمند  و حتی  کتاب رسانه شیعه  از محسن حسام مظاهری. یکی دیگر از کارهای خوبی که دراین سال‌ها در این زمینه انجام شده است و  توسط گروه همکاران دکتر سارا شریعتی مزینانی و با مدیریت  فکری و علمی ایشان –  به عنوان یکی از چند مدرس و محقق انگشت شمار جامعه شناسی دین در دانشگاه‌های  ایران – صورت گرفته است  در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده است با عنوان «گروه  مطالعاتی جامعه‌شناسی  تشیع» که سایت اینترنتی نیز به همین نام  دارند و به هر حال برای ارجاع و مطالعه  مطالب مرتبط با وجه اجتماعی  فرهنگی تشیع  سودمند است و خصوصا ارجاع به  متنی  که تحت عنوان «کتاب شناسی انتقادی جامعه‌شناسی تشیع» منتشر نموده‌اند شده است (داخل پرانتز  عرض کنم که  در این  راستا در سال 1396 من به عنوان مدیر وقت  گروه « دین» انجمن جامعه‌شناسی ایران به همراه  دکتر سراج زاده ریاست انجمن جامعه شناسی و عمادالدین باقی  دین پژوه  و عضو گروه دین انجمن جامعه شناسی  –  و اکنون مدیر  گروه دین –  و دکتر سارا شریعتی مزینانی و  با حضور مولفان این کتاب  به طور مفصل در مورد فرم و محتوا  و نقد این کتاب صحبت کردیم که مفصل آن در سایت انجمن و گروه مطالعاتی جامعه‌شناسی  تشیع در دسترس است) روی هم این موارد می‌تواند نقطه آغاز خوبی برای شکل‌گیری جامعه‌شناسی تشیع باشد. البته مشروط به این که شرایط آکادمیکی استاندارد از حیث بنیه علمی قوی متون تولیدی در مطالعات اسلامی شیعی و ایده پردازی  قوی و دقیق و پژوهشگری  علمی و نیروی فکری ماهر و ذوفن را فراهم نماید. پس اگر از این منظر نگاه کنیم جامعه‌شناسی تشیع در مرحله جنینی خود به سر می‌برد و هنوز به شکوفایی خود نرسیده است. چون به نظر میرسد این شرایط هنوز فراهم نشده است متاسفانه.

برای شکل‌گیری جامعه‌شناسی تشیع به معنای دقیق و موثر آن ما نیازمند چه تغییرات و راهکارهایی هستیم؟
من برای «مطالعات اجتماعی فرهنگی تاریخی شیعی» که می‌تواند مقدمه خوبی برای شکل گرفتن «مطالعات جامعه شناختی شیعی» و سپس «جامعه شناسی تشیع» باشد  مدل تحلیلی راهبردی برای خودم ترسیم کرده‌ام که با آن طی دهه گذشته تاکنون  در حوزه مطالعات اجتماعی اسلامی و شیعی کار آموزشی پژوهشی می‌کنم و دراین جا بدنیست به آن اشاره ‌کنم. همه ما و همه کسانی که در پی انجام تحقیق در جامعه شناسی تشیع هستند، برای آن که بتوانند آن را شکل دهند، از نظر من باید یک تیپ ایده‌آل تئوریک و متدولوژیک  و اپیستمولوژیک داشته باشند. تیپ ایده‌آلی که مدنظر خود من هست(که بخشی از آن را نیز کار کرده‌ام)، این است که پژوهشگران  این جامعه‌شناسی تشیع باید بتوانند و بخواهند در دو سویه علمی پژوهشی فکری معرفتی عقیدتی  به هم پیوسته و مهم کار کنند: اول- سویه «ایده شناسی شیعی»؛ دوم سویه «رویه‌شناسی شیعی». ایده‌شناسی شیعی  پژوهش‌گران  را به سمت شناخت و پژوهش در باره «دانش‌ها و معارف شیعی» می‌برد یعنی یه سمت شکل دادن به «دانش رده اول» و «شناخت ذهنیت شیعی و ذهن شیعیان». رویه‌شناسی شیعی هم  پژوهشگران  را به سمت شناخت واقعیت زندگی شیعی و زیست جمعی شیعیان رهنمود می‌شود  که «دانش رده دوم» است.
این‌ها روی هم می‌توانند کمک کنند تا پژوهشگران مطالعات اجتماعی شیعی، ذهنیت شیعی و ذهنیت شیعیان (در وجوه فقه و کلام والهیات وتفسیر و حدیث و عرفان و اخلاق  و فلسفه وحکمت آنان) و نیز واقعیت اجتماعی ساخته شده شیعی را (در وجوه اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیایی آن) ازمنظرهای جامعه‌شناختی مختلف (از جامعه شناسی علم و شناخت تا جامعه‌شناسی‌های سیاسی اقتصادی حقوقی اخلاقی) مطالعه کنند. این گونه است که می‌توان  منطقا انتظار داشت تا ازاین  طریق «جامعه شناسی‌های دین و دینی و اسلام و شیعی و تشیع» نیز هم زمان شکل گیرند.

همان‌ گونه که گفتم  معارف و دانش‌های شیعی، یعنی ایده‌های مذهب شیعی را که شامل قرآن، تفسیر، کلام، عرفان، فقه و اخلاق می‌شود و من آن‌ها را دانش‌های رده اول می‌نامم، از منظر «جامعه شناسی عمومی» و  سه گانه مد نظر من یعنی «جامعه شناسی‌های دین و دینی و اسلام» مورد توجه قرار دهد. یعنی ما می‌توانیم جامعه‌شناسی تفسیر شیعی داشته باشیم یا جامعه‌شناسی حدیث شیعی داشته باشیم که برروی آن‌ها کار نشده است. همینطور جامعه شناسی‌های عرفان شیعی و زیارت شیعی و دعای شیعی و حدیث شیعی و فلسفه شیعی (که این سه   مورد اخیر یعنی دعا و حدیث و فلسفه شیعی  را من کار کرده‌ام و مقالات مرتبط آن‌ها نیز منتشر شده است) ؛ تمام این موارد بخشی از «جامعه‌شناسی‌های شیعی و تشیع» هستند که بسیار گسترده‌اند و ما باید در نظر داشته باشیم که جامعه‌شناسی‌های شیعی  وتشیع را یک شبه نمی‌توانیم ایجاد کنیم.  همانطور که می‌دانیم جامعه‌شناسی دین، ادیان و تاریخ ادیان حدود 200 سال طول کشیده تا شکل گرفته‌اند و جامعه‌شناسی تشیع هم به همین شکل نیازمند صرف زمان و انرژی است؛ این موارد دستوری و دلبخواهی نیستند که عده‌ای در جایی شروع به کار کردند کنند و گمان کنند در مدت کوتاهی می‌توان آن را ایجاد کرد. همانطور که اشاره کردم شروع این مطالعات زده شده است و این موضوع خوبی است. همانطور که در دانشکده‌های اجتماعی ما  گروه جامعه شناسی تشیع زده ایجاد شده است یا در «گروه دین‌» انجمن جامعه سناسی ایران هم می‌تواند مطالعات مربوط به این موضوعات آغاز شود، همچنین در “گروه دین انجمن انسان شناسی ایران ”  که دوسالی است تازه راه اندازی کرده‌ایم هم متوان از دو منظر «مطالعات فرهنگی دین روزمره» و «انسان‌شناسی دینی» به تشیع نیز پرداخت. برای مثال در «بخش جامعه‌شناسی دین» هم  که در سال 1389 در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران  با مدیریت ما  راه اندازی شد  و  نیز با نشر فصلنامه «مطالعات اجتماعی دین» دراین بخش و در موسسه مزبور که  راه اندازی کردیم و سردبیری آن تا شماره 7 آن در سال 1398  بر عهده ما بود  بحث‌هایی مرتبط با «جامعه‌شناسی‌های دین و دینی و اسلام و تشیع» انجام شده است (مثلا خود من هم مقاله‌ای با عنوان “فقه شیعی از منظر فرهنگی و اجتماعی” منتشر کردم) پس همانطور که اشاره کردم می‌توانم بگویم رگه‌های اولیه جامعه شناسی فقه شیعی فراهم شده است.

نکته دیگر که به همین تیپ ایده‌آل شیعی برمی‌گردد این است که تیپ ایده‌آل شیعی یک بخش عینی و واقعیت اجتماعی دارد یعنی ما زندگی روزمره شیعیان، اجتماعات شیعی و نهادها و سازمان‌ها و حوزه عمومی و جامعه مدنی شیعی داریم و جامعه شناسی شیعی باید بتواند زندگی روزمره شیعیان، اجتماعات شیعی و این نهادها را مورد بررسی قرار دهد. به این موضوع هم اشاره کنم که کارهای کوچکی در این زمینه شده است؛ مانند مطالعه اجتماعی زندگی طلبه‌ها یا مطالعه اجتماعی حوزه‌ها و از این دست پس این مسئله ایجاد شده است که ما چطور می‌توانیم از منظر اجتماعی این نهادها و اجتماعات را ببینیم.

خلاصه کنم در تیپ ایده‌آلی که من از جامعه‌شناسی تشیع ساخته‌ام(که بخشی از آن را خودم نیز کار می‌کنم) ما هم می‌توانیم ایده‌های مذهب شیعی را (قرآن، تفسیر، اخلاق، عرفان) ببینیم و هم می‌توانیم رویه‌های زندگی شیعی مانند زندگی روزمره شیعی، حوزه عمومی شیعی،  جامعه مدنی شیعی و زیست شهری شیعی را مورد توجه قرار دهیم.
بخش سومی که به نظر من می‌تواند به جامعه شناسی تشیع شکل دهد و آن را کامل کند، جغرافیای تاریخی تشیع است که بخشی از آن می‌تواند جغرافیای فرهنگی باشد. جغرافیای  فرهنگی به خاطر قید فرهنگی می‌تواند به جامعه شناسی فرهنگی نزدیک شود. علاوه بر این موارد بر روی الاهیات اجتماعی و فلسفه اجتماعی شیعی نیز آنچنان که باید کاری نشده است.   برای مثال متن‌های شیعی از منظر اجتماعی تحلیل محتوا نشده‌اند، متن‌هایی که از آن‌ها می‌توان به اخلاق شیعی هم رسید. با تمام این کاستی‌ها  اتفاقی که الان افتاده است و همه گمان می‌کنند جامعه شناسی شیعی شکل گرفته و آن چند درصدی که شکل گرفته را صد در صد درنظر می‌گیرند، این است که آیین‌ها و مناسک مذهبی شیعیان مانند اعتکاف، پیاده روی اریعین و عزاداری محرم مورد بررسی قرار گرفته‌اند.  همه ما می‌دانیم که این سه مورد خیلی مهم هستند اما باید توجه داشته باشیم که آن‌ها، تنها ده درصد ریشه‌های تشیع را تشکیل می‌دهند در حالی که این موضوع، پروژه بزرگی و علم کلانی است و کار یک نفر نیست.

همانطور که اشاره کردم، شروع این کار را مرحوم شریعتی زد و ایده‌هایی که می‌شود بر روی آن کار کرد مانند امت، امامت، شیعه علوی و مانند آن‌ها را  وارد گفتمان شیعه شناسی  کرد و کسانی که می‌خواهند در این مسیر فعالیت کنند می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. در اینجا تنها می‌ماند این که از چه مدل‌هایی باید استفاده کرد. می‌دانیم که جامعه‌شناسی اسلام، مذهب و تشیع باید الگویی تئوریک داشته باشد. در اینجا یا لازم است که خود الگویی تئوریک اختراع کنیم (که در تیپ ایده آلی که من اشاره کردم به نظر می‌رسد این الگو تا اندازه‌ای نو و بومی شده باشد) و یا می‌شود از الگوهای جامعه‌شناسی دورکیمی، وبری، زیملی یا جامعه‌شناسی تلفیقی استفاه کرد. برای مثال هنوز ایده‌های اقتصادی شیعی از منظر جامعه‌شناسی کاویده نشده است، یا ما هنوز جامعه شناسی سیاسی فقه شیعی نداریم  و همه کسانی که در این زمینه کار کرده‌اند از مرحوم عنایت در قبل از انقلاب 57 که روی  اندیشه‌های سیاسی دراسلام معاصر  کار میکرد تا  دکتر محسن کدیور و مرحوم دکتر فیرحی  (که متاسفانه  ایشان را  امسال به واسطه ویروس کرونا زود از دست دادیم) در بعد از انقلاب تا این اواخر، از منظر اندیشه سیاسی در اسلام به فقه سیاسی پرداخته‌اند و من ندیده‌ام کسی از منظر جامعه شناسی تشیع این بحث را مورد توجه قرار دهد. به نظرم جامعه شناسی تشیع حتما باید جامعه شناسی فقه شیعی داشته باشد، جامعه شناسی حقوقی شیعی داشته باشد و حامعه شناسی اقتصادی شیعی داشته باشد و همه این‌ها مواردی است که باید از دل  جامعه شناسی تشیع بیرون بیاید و ما  هم‌چنان برای داشتن یک جامعه‌شناسی تشیع  نهادی ساختاری شده از حیث آکادمیکی راه طولانی در پیش داریم.

شخصا یقین دارم و بسیار خوشبین هستم  که با پشتکار علمی و توانش پژوهشی و ظرفیت‌های اکادمیکی موجود بومی که در علوم انسانی اجتماعی  دانشگاهی و حتی حوزوی ایران داریم می‌توانیم (و باید بخواهیم  و بتوانیم چون «تشیع» مساله اصلی و اصیل  هویتی ایرانی اسلامی فرهنگ و تمدن کهن ما است و بخشی مهم از میراث فرهنگی فلسفی علمی 1500 ساله ایران اسلامی است) منتظر  شکل‌گیری  نهادی ساختاری «مطالعات اجتماعی فرهنگی شیعی» و از آن طریق «مطالعات جامعه شناختی تشیع» و نهایتا «جامعه شناسی تشیع» و به تبع  «جامعه شناسی‌های دین و دینی و اسلام» باشیم. منتهی به شرط‌ها وشروطه‌ها که در کل این گفتگو گفته شد.

 

ایبنا

ثبت دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

3 × 5 =