• 4
  • 0
  • 570

گفتمان شهادت در فرهنگ تشيع

گفتمان شهادت در فرهنگ تشيع

ماهیت نهضت امام حسین علیه‌السلام حفظ اسلام و احیای تمدن علوي به رهبري امام منصوص بود که از سوی خداوند و رسول الله صلي الله عليه و آله به او تفویض شده بود تا هدایت الهی وپیاده شدن احکام وحدود الهی واصلاح امت اسلامی وامر به معروف ونهی از منکر و سرانجام شهادت در راه خدا به عنوان پاداش وي جریان یابد.


به بهانه نوشته اخير آقاي دکتر محسن حسام مظاهري در باره گفتمان شهادت تشيع که آن را عاطفي و احساسي و شکست خورده در پاسخ ايشان نوشته زير تقديم مي گردد.
1-گفتمان شهادت: گفتمان شهادت حکايت از مسير الهي متکي برعقلانيت و خردمندي و ميثاق الهي به دور از وابستگي هاي دنيوي و روحيه زبوني و ذلت پذيري است و نه گفتماني احساسي و عاطفي است زيرا که شهيد از اسمائ خداوند می باشد وبه معنای کسی است که در راه خداوندکشته شده است وبه همین دلیل به او شهید گویند زیرا خداوند وملائکه گواهی می دهند که بهشت جایگاه اوست (ابن منظور،لسان العرب، ج 7 ،ص225 ). بابررسی آیات قرآن روشن می گردد شهادت دارای دو رکن اساسی است. یکی اینکه در راه خدا و فی سبیل الله باشد، یعنی هدف مقدس باشد و مجاهد جانش فدای هدف بلند مرتبه و مقدس می نماید و اهداف شهید از انگیزه دنیوی و جاه طلبی هاي قدرت و سلطه و فساد انگيزي به دور است. رکن دوم آنست که شهید آگاهانه تمام هستی خود وارزشمند ترین هستي خود یعنی جان خودرا در راه هدف مقدس با اراده متکي بر عقلانيت فدا می کند و کسی که لیاقت جهاد پیدا می کند، دری از درهای بهشت بر او باز می شود تا به شهادت دست یابد. (فیض السلام، خطبه 27، ص 94). روح وشخصیت شهید بر اثر تلاش وکوشش و مقاومت و عبادت وبندگی چنان پاک می گردد که به مقام عرفاني کشف وشهود نائل می گردد وبه حیات طیبه ورضایت الهی می رسد و خداوند به پاس همین فداکاری است که به شهید مقام شفاعت عنایت می کند. به گونه ای که قرآن می فرماید :” هرکس در جهاد در راه خدا کشته شد یا فاتح گردید به زودی او را پاداش بزرگی به دهیم” .(سوره 4 ،آیه 74 ) ویا می فرماید:” به کسی که در راه خدا کشته شد نگویید مرده است بلکه او زنده است ولیکن شما نمی دانید”. (سوره 2 ،آیه 154) از این آیات به خوبی روشن می گرددکه تمام شخصیت انسان بدن خاکی او نیست که با مرگ وفنای بدن وپوسیدن آن ومتلاشی شدن جسم فانی شود بلکه شخصیت انسان به چیز دیگری به نام روح است که خداوند در جسم انسان دمیده است (سوره15،آیه 29 وسوره 38 ،آیه 72 )واین روح مادی وجسمانی نیست وحیاتی همیشگی و طیبه دارد و این پاداش بزرگ همان مقام حیات ابدی است که شهید می تواندبه آن دست یابد وشفاعت کند.
2-ماهیت نهضت امام حسین علیه‌السلام با هدف گرفتن حکومت با تغلب وشمشیر نبود بلکه حفظ اسلام و احیای تمدن علوي به رهبري امام منصوص بود که از سوی خداوند و رسول الله صلي الله عليه و آله به او تفویض شده بود تا هدایت الهی وپیاده شدن احکام وحدود الهی واصلاح امت اسلامی وامر به معروف ونهی از منکر و سرانجام شهادت در راه خدا به عنوان پاداش وي جریان یابد. آن حضرت به شرایط سیاسی و اجتماعی زمان خود کاملا آگاه بود و می دانست که معاویه قصد کودتا عليه اسلام و حذف نام رسول الله (صلي الله عليه و آله) را داشت (زبیر بن بکار، بي تا، الاخبار الموفقیات ،ص577). و آگاه بود با حاکمیت بنی امیه و شرایط جامعه اسلامی امکان تصاحب قدرت سیاسی به راحتی ممکن نیست و در این راه نياز به از جان گذشتکی و فداکاری در راه دين است و بايد در اين راه برای شهادت آماده بود. همان گونه که به استقبال شهادت رفت و جان خود و فرزندان و خاندانش و همه چیز خودرا براي احیای اسلام فدا کرد. زيرا کربلا تجلي گاه ظهور شهادت حسين عليه السلام بود زيرا از پيش بر شهادت خود آگاه بود.
امام نهضت خود را از سال 58 هجري پس از سخنراني درمراسم منا در مکه شروع کرد. زيرا هدفش تداوم تمدن سازي علوي بود که به صورت تدريجي و با ساخت تفکر و نخبگان فکري مصلح و بلوغ تمدني ميسر مي گرديد. آن حضرت چون نگاه تمدني داشت خود را آماده شهادت نيز گردانيده بود و شهادت آن حضرت در راستاي تداوم تمدن علوي به بلوغ رسيد و اثر بخش گرديد. چنانچه تا کنون نيز تاثير گذار بوده است. به ساني که برخي مستشرقان نيز بر آن تاکيد دارند. مثلا کارل بروکلمان مي نويسد: شهادت حسين علاوه بر نتايج و اثرات سياسي موجب تحکيم و اشاعه مذهب تشيع گرديد و اين مذهب مرکز و مظهر تمايلات ضد عرب شد(تاريخ ملل و دول اسلامي، ص80). يا هالم مي نويسد: شهادت حسين عصر جديدي را براي شيعه گشود. پديده هايي وجود دارند از اين قبيل که آثاري عظيم از خود به جاي مي گذارند(هالم، تشيع،ص42). بدين سان حرکت تمدني امام حسين عليه السلام آثار فکري و انديشه ايي و حرکت آفرين بسياري مثل برقيام هاي شيعي بر امت اسلامي و حتي غير مسلمانان نيز گذاشته است. زيرا شعائر و انوار درخشنده عاشورا مورد توجه مصلحان بزرگ بوده است آن گونه كه مهاتما گاندى رهبر فقيد هند گفته است:« من زندگى امام حسين (عليه السلام) آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده‌ام. بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستى از امام حسين (عليه السلام) پيروى كند.» (مجله نوردانش، شماره 3، سال 1341 ش، به نقل ازعبدالكريم هاشمى‌نژاد، درسى كه حسين (عليه السلام) به انسان‌هاآموخت، ص 445 )
3-گفتمان عاشورا و شهادت دو روى سكّه تاريخ بشريت و وراثت انبياي الهى است، يك روى آن همه خوبى‌ها و صفات عالى انسانى عقلانيت و تدبير و بصيرت و مهر ورزي است و روى ديگر همه پليدى‌ها و زشتى‌هاى عالم است. همان گونه که ابراهيم در برابر نمرود و موسي در برابر فرعون با فرهنگ مقاومت و شهادت پيروز ميدان بودند. حسين عليه السلام حامل ميراث نبوى، فردى خردمند و دانشمند و آگاه به روزگارش بود. او شاهد و ناظر بود، شهادت را انتخاب كرد تا براى هميشه تاريخ حاضر باشد زيرا از قرآن آموخته بود كه:« گمان مبريد آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده‌اند بلكه آنان زنده‌اند و عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرزَقون » (سوره آل عمران،آيه 169 ؛ سوره بقره،آيه 154) به همين سبب حسين عليه السلام و يارانش اسطوره‌هاى بزرگ فداكارى در همه تاريخ هستند. اين حماسه‌آفرينان و قهرمانان پرچمدار آزادى و نمادهاي عزّت و مقاومت و ذلت ناپذيري و گنجينه‌هاى ارزشمند فرهنگ و هويّت شيعه هستند كه « منطق آنان سوختن و روشن كردن است، حل شدن و جذب شدن در جامعه براى احياى آن است» ، (مرتضى مطهرى، مقاله شهيد به ضميمه قيام وانقلاب مهدى(عجل الله تعالي فرجه)، ص 103)« شهادت آنان تزريق خون است به پيكر اجتماع، و اين شهدا هستند كه به رگ‌ها و پيكر اجتماع خون تازه وارد مى‌كنند.» (همان، ص 104 ) پس عزاداري و گريه بر شهيد شركت در حماسه او، هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط و شادي و حركت در موج اوست و عزادارى و سوگوارى بر حسين (عليه السلام) يعنى زنده نگاه داشتن پيام او و ميثاق و پيمان با اوست تا شيعيان را برخلاف عده و کم شمار نسبت به ديگر مذاهب اسلامي به حركت آورده و شاداب نگه داشته است. از همين روى در طول تاريخ تشيّع عزادارى و سوگوارى بر حسين (عليه السلام) ، جزو فرهنگ و هويّت شيعه باقى مانده است.
نخستين سوگوارى جمعى براى امام حسين (عليه السلام) به وسيله توّابين در سال 65 هجرى بر سر مزار آن حضرت انجام گرفت و از آن پس شيعيان در هر جايى كه بودند، مراسم عزادارى و مصيبت‌خوانى را در سالگرد واقعه عاشورا در ميان خود برگزار مى‌كردند.آن گونه كه امام صادق (عليه السلام) اهل خانه خود را جمع مى‌كردند و از سيّد حِمْيَرى شاعرى خواستند تا ذكر مصيبتى از حسين براى وى بسرايد. (محسن امين، اعيان‌الشيعه، الجزءالاول، ص 586) سرانجام در دوران دولت آل بويه، احمد معزالدوله پس از تصرف بغداد به سال 351 هجرى دستور داد در روز عاشورا بازارها بسته شود و عَلَم و نشان سياه برآويزند و دسته‌هاى عزادارى مردان و زنان در شهر راه بيفتند و براى شهادت حسين بن على (عليه السلام) سوگوارى كنند. (ابن الاثير، الكامل فى التاريخ، المجلدالسابع، ص 7) چند سالى بعد فاطميان اسماعيلى مذهب در مصر اين سنت را شايع ساختند، به گونه‌اى كه در روز عاشوراى سال 363 هجرى بازارها تعطيل شد و جمعيّت عظيمى از شيعيان در مقبره نفيسه دختر زيد بن على جمع شدند و باتفاق سواران و پيادگان مغربى با گريه و ناله بر حسين (عليه السلام) سوگوارى كردند. (مَقْرِيزى، المواعظ والاعتبار(خطط)، الجزءالثانى، ص 329 ) اين رسم تاكنون در محافل شيعه باقى مانده است و شيعيان به ياد جانبازى و فداكارى امام حسين (عليه السلام) در راه نجات دين از انحراف و مبارزه با ستمگري، عزادارى مى‌نمايند.
4-هم‌اكنون فرهنگ عاشورا سهم عظيمى در تاريخ و هويّت تشيّع دارد و هنرمندان و اديبان و شاعران و مورخان آثار گرانقدر و جاودانه‌اى در اين باره خلق كرده‌اند، همچون مقتل‌الحسين ابومِخْنَف متوفى 157 ه و شاعران بسيارى مراثى امام حسين (عليه السلام) را سروده‌اند. تجلّى حماسه عاشورا در هنر تعزيه، پرده‌خوانى، نقاشى، خطاطى، كاشيكارى، فلزكارى، اشياء چوبى، مرثيه سرايى و…. از روزگار صفويه تاكنون بروز و ظهور داشته است. هم اکنون راه پيمايي چند ميليوني ايام اربعين حسيني از نجف به کربلا سهم عظيمي در گسترش فرهنگ عاشورا و روابط آرماني تشيع و مسلمانان دارد و در راه تمدن سازي براي آينده شيعي و بلوغ تمدني شيعيان وارد شده است. و اين نتيجه و سهم عظيم انقلاب اسلامي است. راه پيمايي قدرت آفرين فکري و فرهنگي را امروزه شاهد هستيم. که حاميان اهل بيت عليهم السلام در نيجريه و يمن و…. به تاسي از حماسه حسيني و با شعار هيهات من الذله در مبارزه با قدرت هاي پوشالي مادي پيروزمندانه مقاومت مي کنند.
5-پيام‌آور واقعه عاشورا
هنگامى كه كاروان اسراى خاندان رسول‌اللّه (صلي الله عليه و آله) شامل 86 نفر ازكودكان و زنان و دختران و امام زين‌العابدين (عليه السلام) روز دوازدهم محرّم عازم كوفه گرديد، يزيديان با سنگدلى تمام اين کاروان را با شلاق بر بدن اين کودکان به سوى كوفه مي راندند گمان مي کردند يزيد پيروز ميدان است که اين چنين بي با بي رحمي با اهل بيت رفتار مي کردند. ولي خطبه حضرت زينب در دروازه کوفه موجب افشاي جنايات آل اميه و يزيد و کارگزاران وي داشت. وقتي حضرت زینب (سلام الله عليها) همراه با اسیران وارد دار الاماره کوفه شد و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه که در اوج مستي پيروزي ظاهري بود. دستور داد سر امام را بياورند در اين هنگام عبيدالله بر لبان مبارک چوب زد. زيد بن ارقم به اعتراض وي گفت برلباني که رسول الله صلي الله عليه و آله مي بوسيد چوب نزن. عبيدالله رو کرد به حضرت زينب و گفت: اين زن کيست؟ عمرو بن حريث گفت: زينب بنت علي بن ابي طالب است. گفت: شکر خدا را که شما را رسوا ساخت و مردانتان را کشت و دروغتان را آشکار ساخت. زينب با عبيدالله به مخاصمه پرداخت و فرمود: سپاس خدايي را که ما را به وسيله انتساب به رسول الله گرامي داشت و از ناپاکي به دور ساخت. همانا دروغگوي بدکردار رسوا مي شوند و آنان غير از ما هستند. ابن زياد عصباني تر شد و گفت: رفتار خدا را با خاندانت را چگونه ديدي؟ زينب سلام الله عليها فرمود: ما رايت الا جميلا. خداوند شهادت را براي آنان نوشته بود و آنان به سوي جايگاه ابدي خود شتافتند به زودي خواهي ديد که چه کسي پيروز شد و کداميک رستگار گشته ايد. در اين هنگام عبيدالله دستور داد تا زينب را بکشند ولي اطرافيانش مانع شدند. در اين هنگام عبيدالله قصد داشت امام سجاد را به قتل برساند و حضرت زينب خود را بروي وي انداخت و گفت: اگر مي خواهي مرا با او بکش. و عبيدالله صرف نظرکرد(ابن سعد، الطبقات الکبري، مجلد امام حسين، ص79). پس از يک هفته زنداني بودن اسرا در کوفه به دستور عبيدالله اسرا را به سوي شام حرکت دادند. منزل به منزل همانند اسراي ترک و ديلم براي نمايش پيروزي يزيد از طريق جاده شمال عراق موصل به حلب و شام منتقل کردند. روز دوم صفر اسرا را وارد دمشق کردند.
هنگامى كه اسرا به شهر دمشق رسيدند يزيد دستور داد آنان را در حضور بزرگان شام وارد مجلس كنند، امام سجاد فرمود: « اگر رسول‌اللّه صلي الله عليه و آله ما را با اين وضعيّت مى‌ديد، چه مى‌كرد؟» يزيد دستور داد، اسيران را از بند آزاد كنند، ولى اشعارى در نفى رسالت و وحى و انتقام از خاندان رسول‌اللّه (صلي الله عليه و آله) به جاى جنگ بدر سرود و اقدام به كارى بسيار ننگين و شرم‌آور كرد و با چوب دستى خود بر لبان مبارك امام حسين (عليه السلام) زد. أَبوُ بَرَزَة الأَسلمى صحابه رسول‌اللّه (صلي الله عليه و آله) كه در مجلس يزيد بود گفت:« من شاهد بودم كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) لب و دندان حسين و برادرش را مى‌بوسيد و مى‌گفت: شما دو نفر جوانان اهل بهشت هستيد، خداوند قاتل شما را بكشد و لعنت كند و جهنم را براى وى آماده كند. اى يزيد شفيع تو در قيامت ابن زياد و شفيع حسين (عليه السلام) محمّد (صلي الله عليه و آله) است.» (طبرى، تاريخ، الجزء الرابع، ص 356 ؛ ابن اعثم، الفتوح، الجزء الخامس، ص 240 ) يزيد اين سخنان را نتوانست تحمل كند و دستور داد وى را بيرون كردند.
در اين حال حضرت زينب سلام الله عليها به پا خاست و خطبه‌اى با زبان كوبنده علي گونه در مذمّت يزيد و اعمالش خواند و گفت:« چه بسيار جاى شگفتى است كه نجيب‌زادگان و مردان خدا در جنگ با گروه شيطان كه بردگانى آزاد شده بودند، به شهادت مى‌رسند. دستانت را به خون ما آغشته و دهانت را از گوشت خاندان ما، پر كرده‌اى و پيكرهاى پاك به وسيله گرگ‌هاى درنده تو پاره پاره شدند و در زير چنگال بچه كفتارها به خاك آلوده شدند.آيا نمى‌بينى رأى تو باطل و فرمانروايى تو كوتاه و جمع تو از هم پاشيد؟ روزى فرا خواهد رسيد كه منادى فرياد برآورد : «آگاه باشيد كه لعنت خداوند بر ستمگران است.» (سيّد بن طاووس، لُهوف، ص 249 ) سپس امام سجاد (عليه السلام) با شجاعت و صلابت به يزيد فرمود: « واى بر تو! اگر مى‌فهميدى كه با پدر و برادر و عموها و خاندان من چه كردى، سر به كوه‌ها مى‌گذاشتى و بر بيابان‌ها مى‌خفتى و نيستى براى خود آرزو مى‌كردى، آيا مى‌دانى سر حسين پسر على و فاطمه عليهم السلام بر دروازه شهر آويزان است در حالى كه امامت رسول‌اللّه صلي الله عليه و آله در ميان شماست؟ پس چشم به راه پشيمانى و رسوايى در روز قيامت باش.» ( ابن اعثم، الفتوح، الجزء الخامس، ص 246)
يزيد در حضور بزرگان دمشق به يكى از خطباى خود دستور داد به منبر برود و به امام و پدرش ناسزا گويد.آن خطيب به منبر رفت و از على و امام حسين عليهما السلام به سختى نكوهش و از معاويه و يزيد بسيار ستايش كرد. امام سجاد عليه السلام برآشفت و فرمود: « اى خطيب! خشم خداوند را براى رضايت بندگان خريدى، و جايگاه خود را در آتش مهيا كردى.» سپس از يزيد اجازه خواست تا پاسخ وى را بدهد، ولى يزيد اجازه نداد. با اصرار حضار مجلس، امام زين‌العابدين عليه السلام به منبر رفت و پس از حمد و سپاس خداوند خود را فرزند مكّه و منى و زمزم و صفا و فرزند كسى كه به اسراء و معراج رفت و فرزند فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، سرور زنان عالم، معرفى كرد و چنان خطبه‌اى خواند كه صداى گريه و شيون حضار بلند شد. بدين سان امام سجاد به خوبى پيام كربلا را ابلاغ كرد و براى نخستين بار پس از فتح دمشق، مردم سخنان يكى از اهل‌بيت را در آن شهر مى‌شنيدند و با خاندان رسول‌اللّه صلي الله عليه و آله و مقام آنان آشنا مى‌شدند. لذا يزيد به امام سجاد عليه السلام گفت: خدا لعنت کند ابن مرجانه را اگر من با پدرت برخورد کرده بودم مرگ را از او باز مي داشتم.(بلاذري ، انساب الاشراف، ج3، ص1345). يزيد كه از تماس‌هاى مردم دمشق با على بن الحسين (عليه السلام) و تأثير پيام‌آوران نهضت حسينى در شام وحشت کرد، به نعمان بن بشير انصارى دستور داد تا با عدّه‌اى ديگر اسرا را با احترام تا مدينه منوّره همراهى كند. ( شيخ مفيد، الارشاد، جلددوّم، ص 126) آري اين قهرمانان و حماسه آفرينان در ميدان مبارزه پيروز شدند و اگرچه شهادت را تجربه کردند ولي در ميدان رويارويي با حزب شيطان پيروز ميدان گرديدند و تاريخ را فتح کردند.
6-آري کساني که گمان مي کنند:” گفتمان شيعه با غم شکست سازگار تر است تا باشادي پيروزي و شادي را در همان غم مي جويد و پيروزي اش را هم در سيماي شکست مي بينند”. آيا حسين وارث آدم تا محمدخاتم پيامبران نبود و غدير و عاشورا و سوم و پانزده شعبان در يک راستا و سيستم قرار ندارند. تاريخ سوال مي کند که آيا معاويه و يزيد پيروز ميدان بودند يا گفتمان شهادت پيروز ميدان گرديد. آري حسين تاريخ را فتح کرد البته نه فتح تاريخي که با شمشير و ستمگري و تغلب و سلطه همراه باشد بلکه تاريخ را با عقلانيت و شهادت طلبي فتح کرد و اين تفاوت از زمين تا آسمان است. و تفاوت نگاه پوزيتيويستي به گفتمان شهادت و نگاه الهي به گفتمان شهادت اينجاروشن مي گردد. آيا اين گفتمان عاشورا نبود که طومار آل ابو سفيان را در طوفان حادثات فرو ريخت و يزيد خانه کعبه را آتش زد و همان سال مرد و نام زشتي از خود و آل اميه در تاريخ باقي گذاشت.
7-جناب آقاي دکتر محسن حسام مظاهري اين سخن شما که در باره گفتمان تشيع مي فرماييد: “گفتماني است که حتي شکست هاي کاملا آشکارش را پيروزي مي نمايد و يا در بهترين حالت عدم الفتح مي نامد هيچ گاه نمي تواند از فرصت ناب ششکسيت براي بازسازي فکري و اصلاحات ساختاري بنيادين بهره ببرد”. گفتمان تشيع گفتماني نيست که شما تبيين مي کنيد زيرا پس از واقعه عاشورا قيام هاي پي درپي توابين و مختار ثقفي به وقوع پيوست. هزاران ايراني همراه مختار به نام يا لثارات الحسين بر عليه گفتمان دنيوي گري بني اميه قيام کردند. و انتقام عاشورا را گرفتند. قيام هاي پي درپي علويان در برابر امويان و عباسيان در ايران و عراق و شمال آفريقا سرانجام منجر به تشکيل دولت هاي علويان طبرستان و ادريسيان و فاطميان و آل بويه حمدانيان گرديد. دولت هايي که برخي در تمدن سازي و توليد علوم انساني و تجربي در تاريخ بشر بي مانند بودند. اگر نگاهي مراکز تمدني اين دولت ها بندازيد مثلا حلب عصر حمدانيان، قاهره عصر فاطميان، ري، شيراز، بغداد و اصفهان عصرآل بويه خواهيد ديد که همواره تاريخ تشيع با سازندگي و عقلانيت و تمدن سازي همراه بوده است همان گونه که قزوين و اصفهان عصر صفوي با گفتمان عزاداري عاشورا در مدنيت سرآمد جهانيان بودند. آن گونه که دائره معارف انگليس در ذيل اصفهان عصر شاه عباس مي نويسد: اصفهان اين عصر زيباترين و بزرگترين و پرجمعيت ترين شهر جهان بود.
8-جناب دکتر مظاهري اين سخن شما که مي فرماييد: “پيروزي شيعه احاله به آينده دارد در عصر ظهور آخرين امام تنها امامي که قرار است پيروز باشد”. نگاه تمدن سازشيعه در طول تاريخ خود چنان شکوفان بوده است که از هر فرصتي که براي ائمه و علماي شيعه به دست آمده است مثل امام صادق عليه السلام به احياي فرهنگ عاشورا و شهادت و با عقلانيت مبادرت کردند. به گونه ايي که ان حضرت حدود چهار هزار شاگرداني تربيت کردند که هرکدام نويسندگان آثار علمي و ديني و مجتهدان و دانشمندان به نام همچون هشام بن حکم با 200 اثر علمي بودند. اين نگاه به گفتمان شهادت در حال بلوغ تمدني است که در يمن حوثي ها و در نيجريه ياران شيخ ابراهيم زکزاکي و ياران شهيد سليماني و ابومهندس در عراق و سوريه و در لبنان و فلسطين ياران سيد قهرمان حماسه آفرين حسن نصراله در حال عبور از تسلط قدرت هاي افسانه ايي سلطه گري هستند که متکي به قدرت مادي فوق العاده خود بودند و ارتش هاي عرب را در 1968 ميلادي تار و مار کرده بودند ولي اين گفتمان تمدن ساز در حال عبور به تمدن آرماني است تا به پيروزي اخرين را به وسيله آن منجي موعود عدالت گري که در تمامي اديان امده است بسپارند.

و السلام علي من اتبع الهدي، اصغر منتظرالقائم استاد دانشگاه اصفهان 1/7/1400 هجري شمسي

ثبت دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

20 − 4 =