عوامل مؤثر در رونق و رسمیتیافتن تشیّع در ری از امارت ابوالحسن مادرانی تا پایان حکومت آلبویه
روند گسترش تشّیع در ری در دو مرحله صورت گرفت: یکی دورة آشنایی مردم ری با مذهب تشیّع، و دیگری دورة رسمیت یافتن این مذهب در ری. نوشتار حاضر دو عامل مهم سیاسی و اجتماعی را، که در رونق و رسمیت یافتن مذهب تشیّع در ری مؤثر واقع شد، بررسی میکند. حکومت به عنوان یک عامل «سیاسی» مهم به حمایت از این مذهب پرداخت که بازة زمانی آن با امارت ابوالحسن مادرانی و حمایتهای وی از شیعیان و ترویج مذهب تشیّع آغاز شد و با حکومت شاخهای از بویهیان در ری رنگ بیشتری به خود گرفت. در این دوره، شیعیان وارد عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدند و زیر لوای حمایتهای حکومت، به برگزاری مجالس علمی، مناظرههای کلامی، نگارش کتاب و احیای شعائر شیعی هچون منقبتخوانی و ایجاد تحوّل در منصب «نقابت»، به ترویج این مذهب پرداختند. عامل دوم (اجتماعی) نقش خود شیعیان (به ویژه امامی مذهبان)، سیاستهای رفتاری و نحوة تعاملاتشان با سایر گروهها و مذاهب ساکن ری است که خود رمز ماندگاری آنها در صحنة اجتماعی ری است.
مقدّمه
مطالعه و بحث دربارة تشیّع به عنوان یکی از مذاهب اسلامی، که در تاریخ اسلام و فرهنگ و تمدّن اسلامی نقشی انکارناپذیر داشته، ضروری است. شهر ری به عنوان یکی از شهرهای شیعه مذهب در حرکت کاروان اندیشة شیعی سهم بسزایی داشته است. این شهر، به ویژه در دورة آلبویه، به لحاظ علمی و فرهنگی کمتر از بغداد و فارس نبود، به گونهای که کانون توجه علمای بزرگی گردید که بدان سو مهاجرت کردند.
ری برخلاف شهرهایی همچون قم، که میتوان گفت به طور یکدست شیعه مذهب و پناهگاهی برای شیعیان بودند، از تنوّع مذهبی و فکری برخوردار بود. شیعیان اثناعشری، زیدی، اسماعیلی، حنفیان و شافعیان این شهر علاوه بر آنکه از نظر فقهی جدای از یکدیگر بودند، به لحاظ فکری نیز با یکدیگر در تضاد بودند.
تشیّع در این شهر، دو دوره را تجربه کرد: یکی دورة آشنایی مردم این شهر با تشیّع، و دیگری دورة رونق و رسمیت یافتن این مذهب. دورة رسمیت یافتن تشیّع در این شهر، با غلبة ابوالحسن مادرانی و حاکمیت یکسالة وی بر ری شروع شد و با سیطرة زیدیان طبرستان در برخی سالها و حکومت هشتاد سالة آلبویه بر ری ادامه یافت. قرار گرفتن ری تحت سلطة این حاکمان شیعی و استفاده از فضای باز و حمایتهای آنان، به ویژه در دورة آلبویه، مجال خوبی برای ترویج مذهب تشیّع و ظهور شیعیان در عرصههای سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی بود.
شیعیان این شهر از وجود رصدخانه، کتابخانههای وزرای آلبویه – که حاوی کتب عقلی، فلسفی، نجومی و مانند آن بود – و نیز حمایتهای حکّام بویهی برای برگزاری مجالس مناظره و دعوت علما ـ و دیگر امکاناتی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت ـ به منظور تألیف کتب کلامی و تبلیغ و ترویج مذهب تشیّع بهره میگرفتند. از برایند برقراری روابط و تعاملات اجتماعی مسالمتآمیز و استفاده از ابزارهای فرهنگی، به ترویج مذهب تشیع پرداختند.
بزرگترین محدّثان و فقهای امامیه پس از غیبت کبرا (329ق) تا نیمة اول قرن پنجم هجری، در قم و ری میزیستند و کتابهای حدیثی مهمی تألیف کردند. علمایی همچون کلینی(م328ق)، علی بن حسینبن بابویه (م329ق)، ابنقولویه (م369ق) و شیخ صدوق (م381ق) از جمله عالمانی هستند که تلاشهای علمی بسیاری در این دو شهر انجام دادند. اما تفاوت اساسی حوزة ری و قم، در اهتمام شدید قمیها بر حفظ و سلامت احادیث از آسیب خلط با احادیث ضعیف و غلوّآمیز و گرایش به اخباریگری بود. شاید بتوان گفت: تنوّع فکری و مذهبی، که در ری وجود داشت، موجب شده بود گرایشهای اخباریگری آنگونه که در قم بود، در میان شیعیان ری نباشد و شیعیان ری دورهای از عقلگرایی را در کانونهای درس معتزلی، که با حمایت صاحب بن عبّاد و عبدالجبّار معتزلی برگزار میشد، تجربه کنند.
هدف این پژوهش آن است که با روشی «تحلیلی و تاریخی» تأثیر دو عامل مهم را بررسی کند: یکی نقش حکومت در رسمیت یافتن مذهب تشیّع و پشتوانهای برای آن، و دیگری نقش شیعیان (به ویژه امامی مذهبان) و تعاملات اجتماعی آنها با سایر مذاهب در حفظ حیات خود و رونق بخشیدن به این مذهب.
پیشینة تشیّع در ری
مردم ری در دورة حکومت امویان، گرایشهای ضد شیعی داشتند و در تسنّن خود، متعصب بودند، به گونهای که اسکافی ری را در کنار شام و بصره، از جمله شهرهای ضد علوی دانسته است. (نک: اسکافی، 1402، ص32) علت گرایشهای ضد علوی آنها وجود حاکمان ناصبی مذهبی همچون کثیر بن شهاب و تبلیغات ضد شیعی آنها بود. وی در دو دوره، یکبار در عهد خلافت عمر بن خطاب (بلاذری، 1364، ص447) و بار دیگر در زمان خلافت معاویه، والی این منطقه بود و بر فراز منبر ری، امیرالمؤمنین را دشنام میداد. (ابناثیر، 1407، ج3، ص476-477) با این حال، نباید فراموش کرد که حتی در زمان امویان، برخی از دوستداران اهل بیت در این شهر بودهاند.
آشنایی مردم این دیار با تشیّع به دوران پس از پایان یافتن حکومت امویان و حذف فشار بر محدّثان بازمیگردد که به تدریج، زمینة آشنایی مردم ری با مکتب اهلبیت فراهم آمد. (جعفریان، 1382، ج1، ص342) ارتباط برخی از مردم ری با امامان شیعه بر این آشنایی افزود. از قرن دوم تا چهارم هجری، دستکم 88تن از محدّثان و علمای امامی با نام «رازی» شناخته شدهاند که یا اهل ری بودهاند و یا مدتی را در ری زیستهاند و بدین سبب، «رازی» نامیده شدهاند. (نک: عطاردی قوچانی، 1409، ج3، ص483، 470 و 366/ همو، 1406، ج2، ص515، 525 و 573) یکی از این صحابیان حضرت عبدالعظیم حسنی بود که آمدن او به ری، هم نشان از سابقة تشیّع در این شهر دارد و هم در روند گسترش تشیّع در این شهر تأثیر داشت. وی از بنیانگذاران مکتب حدیثی و روایتی شیعه در ری و اطراف آن بود. شیعیان در مجلس املا و حدیث او شرکت میکردند و اخبار و روایاتش را نقل میکردند. (عطاردی قوچانی، 1372، ص306) مهاجرت سادات و علویان به ری عامل مهم دیگری در نفوذ تشیّع به این شهر است. در کتاب مهاجران آلابیطالب، از مهاجرت و اسکان 65تن از سادات و علویان به ری یاد شده است. (ابنطباطبا، 1372، ص231)
نقش جغرافیا را هم در این باره نباید از نظر دور داشت؛ همجواری با قم که شهری یکدست شیعی بود و نیز همسایگی با طبرستان، کانون تشیّع زیدی، در گسترش تشیّع در این شهر تأثیر داشته است. در مجموع، شهر ری با قریب 50 صحابی، پس از قم، که نزدیک به 140صحابی داشته، بالاترین ارتباط و پیوند را با ائمّة اطهار در سرزمینهای شرقی خلافت دارا بوده است. (حسینیان مقدّم، 1384، ج2، ص326)
حکومت ری
1. احمد بن حسن مادرانی
در رابطه با زندگی و فعالیتهای سیاسی احمد بن حسن مادرانی (ماذرائی، ماذرایی، ماذرانی)، مکنّا به «ابوالحسن»، اطلاعات اندکی در منابع آمده است. حتی برخی او را از شیعیان غالی شمردهاند. برای شناخت شخصیت وی و تأثیری که بر روند گسترش تشیّع در ری داشته است، ناگزیر به مطالعة زندگی سیاسی او میپردازیم.
دربارة نسبت احمد بن حسن مادرانی، اقوال گوناگونی ذکر شده است. «ماذران» نام منطقهای در کرمانشاه بوده که تا صحنه (واقع در کرمانشاه) قریب چهار فرسخ فاصله داشته است. (یاقوت حموی، 1399ق، ج5، ص33و34) «ماذرایا» نام روستایی در قسمت بالای واسط بوده که کتّاب طولونی مصر منسوب به اینجا بودهاند. برخی او را به خاطر حضور کوتاه مدتی که در کرمانشاه داشته است، به ماذران کرمانشاه منسوب میکنند. (بهرامیان، 1369، ج6، ص711) اما شاید بتوان او را به خاطر اینکه به شغل کتابت اشتغال داشته و کاتب کوتکین، فرمانده ترک خلیفة عبّاسی بوده، به «ماذرایا» منسوب دانست.
زمانی که محمّد بن اوس بلخی، کارگزار سلیمان بن طاهر، در حق مردم طبرستان ستم میکرد، بزرگان آن دیار دست به دامان محمّد بن ابراهیم شدند. وی آنان را به سراغ حسن بن زید، که در ری ساکن بود، فرستاد. او دعوت مردم را پذیرفت و سلسلة علویان طبرسان را پایهگذاری کرد و قریب بیست سال بر طبرستان حکم راند و در برخی سالها (250، 251، 253، 258ق) ری را نیز تحت نفوذ موقّت خود داشت. (طبری، 1358ق، ج7، ص110) زمانی که ری تحت سیطرة علویان بود تشیّع زیدی در شمال ری و قصران داخل (بخش کوهستانی ری) رواج یافت. (کریمان، 1385، ج1، ص306)
منطقة «جبال» و به ویژه ری، بارها از اواسط سدة سوم هجری، میان حکومتهای گوناگون دست به دست میشد و در 272ق محمد بن زید از علویان طبرستان بر سر تصرف ری از کوتکین شکست خورد. (ابناثیر، 1407، ج7، ص418) کوتکین ستمگری بود که در قم، قزوین و ری ـ از شهرهای منطقه جبال ـ حکومت ظالمانهای داشت. (ابنخلدون، 1383، ج1، ص614) کوتکین در زمان خلافت معتزّ در 271ق به قم حمله کرد و باروی آن را خراب نمود. ابوالحسن مادرانی، کاتب کوتکین، در این حمله همراه وی بود. کوتکین در 272ق پس از شکست محمّدبن زید علوی، ری را به تصرف خود درآورد و از مردم آنجا مالیات بسیاری گرفت و کارگزاران خود را به اطراف ری فرستاد. (ابناسفندیار، 1320، ص352/ ابناثیر، 1407، ج6، ص345) اما به نظر میرسد مادرانی به خاطر دوری از کوتکین و ستمگریهایش و نیز به سبب تفاوت در عقاید مذهبی، که با او داشت، سر فرصت از وی جدا شد.
ابوالحسن مادرانی پس از اینکه وارد ری شد، حکومت آنجا را به دست گرفت و تشیّع خود را آشکار کرد. شیخ کلینی، که بیش از سایران دربارة مادرانی صحبت کرده است، در حدیث 16 و 22 باب تولّد امام زمان4، در کتاب الکافی اشاره میکند که احمد بن حسن مادرانی از جمله کسانی بود که در دوران غیبت صغرای امام زمان4 (260-329ق) توقیعنامههایی به وسیلة نایبان خاص آن حضرت برایش صادر شده که داستان آن توقیعنامهها در این دو حدیث آمده است. (کلینی، 1413، ج1، ص588و589/ طبری، 1383ق، ص282) شیخ کلینی روایتی از مادرانی آورده که بیانگر تشیّع اوست. وی میگوید؛ وقتی وارد جبل شدم عقیده به امامت نداشتم، اما ـ فی الجمله ـ اهلبیت را دوست داشتم، تا آنکه یزید بن عبدالله شهرزوری (حاکم شهرزور) درگذشت. وی پیش از مرگش به من وصیت کرد تا اسب و شمشیر و کمربند وی را به مولایش، صاحبالامر4 برسانم، اما من به سبب خوفی که از کوتکین داشتم، اسب و دیگر وسایل را به وی دادم تا قیمت آن را به مولایم بپردازم. چندی بعد توقیعی از عراق به من رسید که هفتصد دینار ما را بفرست. (کلینی، 1413، ج1، ص588/ برقی، بیتا، ص لا)
اگرچه حاکمیت مادرانی بر ری کوتاه مدت بود، اما سرآغاز تحولّی برای شیعیان در شهری با تنوّعات فکری و مذهبی بود. همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، تا پیش از مادرانی والیان سنّی مذهبی همچون کثیر بن شهاب بر ری حکمرانی میکردند که بر منبر ری امیرالمؤمنین را دشنام میدادند (ابناثیر، 1407، ج3، ص278) و در سراسر دورة اموی، هرگونه نقل و نگارش حدیث با فشار زیادی مواجه بود. یکی از تأثیرات حکومت شیعی مادرانی در ری این بود که شیعیان در این زمینه، آزادی عمل نسبی پیدا کردند و تحت حمایت و به منظور تقرّب به وی، به نگارش کتابهایی در زمینة فضایل و احادیث اهلبیت مبادرت ورزیدند.
یاقوت حموی میگوید: مردم ری اهلسنّت و جماعت بودند، تا آنکه احمد بن حسن مادرانی بر آنجا غلبه یافت و تشیّع را آشکار کرد و اهالی ری را تکریم نمود و به آنها نزدیک شد و مردم نیز با تصنیف کتابهایی به وی تقرّب میجستند. همچنانکه عبدالرحمان بن ابیحاتم کتابی در فضایل اهلبیت برای وی نوشت و این مربوط به زمان خلافت المعتمد است و غلبة وی بر ری در سال 275ق بود. پیش از آن نیز در خدمت کوتکین بن ساتکین بود. (یاقوت حموی، 1399، ج3، ص121) البته برخلاف نظر یاقوت مبنی اینکه تشیّع در ری با آمدن مادرانی و غلبة وی بر ری آشکار شد. این نکته شایان ذکر است که، آمدن مادرانی و امارت وی در این شهر، با توجه به حمایتهایی که از شیعیان مینمود، به مذهب تشیّع رسمیت بخشید.
تأثیر دیگر حکومت وی بر ری، تبدیل شدن ری به پناهگاهی برای شیعیان بود. احمد برقی، که به خاطر افکار غلوّآمیزش از قم رانده شده بود، به ری پناهنده شد و نزد مادرانی رفت و ماوقع را برایش شرح داد. مادرانی هم زمینهای مصادره شدة وی را در کاشان به وی باز گرداند. (برقی، بیتا، ص ل) شاید به خاطر همین کار مادرانی است که برخی او را از شیعیان غالی میدانند. (کوشا، 1366، ص682/ منزوی، 1357، ج9، ص1232)
در سال 276ق، موفّق، برادر خلیفه معتمد عبّاسی، به گزارش مادرانی مبنی بر وجود ثروت فراوان در منطقة جبال به آنجا رفت، اما چیزی از این لشکرکشی عاید وی نشد. میتوان حدس زد که این حمله کوششی از سوی مادرانی بود برای بر هم زدن میانة خلیفه و فرمانده ترک وی، کوتکین. شاید همین لشکرکشی موفّق به جبال، حکومت یکسالة مادرانی را برچیده باشد. (طبری، 1358ق، ج7، ص431)
2. آلبویه
پس از مادرانی، ری بارها میان سامانیان و زیاریان و طاهریان دست به دست گشت، تا اینکه حسن، رکنالدوله حکومت منطقة جبال را در 335ق با مرکزیت ری به دست آورد. او ری را در ازای پرداخت صد هزار دینار بیش از آنچه ابوعلی محتاج میپرداخت، از سامانیان گرفت. (ابنمسکویه، 1379، ج6، ص191) آلبویه در محیط زیدی مذهب طبرستان بالیدند و لاجرم مذهب زیدیه در اندیشه و کنش آنها رخنه کرد و پشتوانة روحی و معنویشان شد. بعدها شواهدی از گرایشهای امامی در آنان مشاهده شد و حتی در دورههای اخیر این حکومت، مدتی نیز اسماعیلیان را در دربار خود پذیرفتند. در واقع، اعتقادات شیعی آنها صبغههای گوناگون داشت. (فرای، 1385، ج4، ص222)
بویهیان برای برقراری تعادل مذهبی در جامعه، با امعان نظر به ایمان و عقیدة شیعی خود، به علویان و شیعیان امامی توجه خاصی مبذول داشتند و توان بیشتری به آنها بخشیدند. عملکرد آنها اگر هم سیاسی به حساب آید، به هرحال، اقدامی بود که در سازمانبندی اجتماعی شیعیان بسیار تأثیر داشت. (کاهن و کبیر، 1382، ص221) در اینجا، مجال بحث از گرایشهای مذهبی آلبویه نیست، اما مسلّم است که شیعیان، به ویژه امامی مذهبان، از برایند رویکرد تساهلگرایانه و تسامحمدارانة آلبویه استفاده کردند و فرصت ظهور و بروز در عرصههای اجتماعی، علمی و فرهنگی را به دست آوردند. بدینسان، آنها دیگر ملزم به تقیّه نبودند و آنچه را مسلمانان، به ویژه معتزلیان از دورة مأمون به خاطر داشتند، بویهیان برای شیعیان، به ویژه امامی مذهبان، به ارمغان آوردند. (Cahen, 1986, Vol.1, p.1352)
از نقش وزرای آلبویه در پیشرفت تشیّع و شیعیان در این شهر، نباید غافل ماند. برای نمونه، به برخی از خدمات صاحب بن عباد اشاره میشود: کتابخانة وی، که در محلة «روده» ری قرار داشت (مقدسی، 1906، ص391) دارای کتابهایی معادل بار چهارصد شتر بود و به گفتة بیهقی، فهرست این کتب به ده جلد میرسید. (یاقوت حموی، 1400، ج5، ص259) با وجود حملة سلطان محمود غزنوی به ری در 420ق و نابودی بسیاری از کتب آن، این کتابخانه تا زمان عبدالجلیل رازی پا بر جا بود. عبدالجلیل قزوینی در اینباره میگوید: «… توقیعات و خطوط و رسوم او (صاحب بن عباد) هنوز مقتدای اصحاب دولت است و کتابخانة صاحبی به روضة او نصب است و در تشیّع، به صفتی بوده است که کتابی مفرد تصنیف اوست در امامت دوازده امام معصوم.» (قزوینی رازی، 1331، ص211)
وی همچنین نقش مهمی در گسترش مکتب اعتزال در ری و در نتیجة آن، عقلگرایی در میان شیعیان داشت. امامی مذهبان و زیدیان بیشترین کسانی بودند که تحت تأثیر این مکتب قرار گرفتند. در ادامه، چند نمونه از مهمترین خدمات بویهیان ری در زمینة ترویج مذهب تشیّع و رسمیت یافتن آن ذکر میشود:
الف. تحوّل در منصب نقابت: شهر ری در کنار قم، طبرستان و اصفهان از مراکز استقرار علویانی بود که مهاجرت آنان از اواخر قرن دوم هجری آغاز شده و در قرن سوم هجری رو به گسترش نهاده بود. (هاشمی، 1385، ص15) سادات ری از مناطقی، از جمله مدینه، کوفه، قم، طوس، طبرستان، گرگان، آمل، کلیس و آبه به آن دیار مهاجرت کرده بودند. (حسینیان مقدّم و دیگران، 1384، ج2، ص275) این سادات بیشتر از سادات حسنی، حسینی و جعفری و حنفی بودند. از جملة آنها، سادات بنی میسرة الحسنی، بنیالوارث الحسنی (بیهقی، 1410، ص299 و 313) و عریضیه از فرزندان علی بن محمّد بن جعفر بودند. (قمی، 1361، ص4) مهاجرت و سکونت این سادات، خود از عوامل رونق و گسترش تشیّع در ری بود.
مهاجرت و سکونت تعداد زیادی از این سادات و شیعیان در ری وجود منصب نقابت را در این شهر ضروری میکرد. با روی کار آمدن آلبویه، منصب «نقابت» از حالت موروثی ـ که در زمان عبّاسیان بود ـ خارج شد. آنها نقیب علویان را از میان علویان با نفوذی که دارای احترام بسیار بودند انتخاب میکردند، و هر شهری که تعداد علویان آن زیاد بود و امکان جعل نسب در آنجا وجود داشت، نقیبی برایش برمیگزیدند. (کاهن و کبیر، 1382، ص222) سابقة نقابت در ری به زمان حیات ائمّة اطهار باز میگردد. یکی از نقیبان ری، که تنها کسی بود که هم نقیب بنیهاشم بود و هم از وکلا و اصحاب امام هادی به شمار میرفت، ابوالمقاتل صالح دیلمی بود. (نجاشی، 1407، ص198)
سلسله نسب سادات ساکن هر شهر در دفتری ثبت میشد که به آن «جریده» میگفتند. (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج5، ص97) گاه نقیب یکی از نسبشناسان را مأمور این کار میکرد. یکی از این جریدهها «جریدة الری» بود، تألیف سید ابوالعبّاس احمد بن مانکدیم بن علی بن محمّد که برای معرفی انساب سادات ری از منابع موثّق گردآوری شده و بسیاری از نسبشناسان از جمله ابوعبدالله بن طباطبا بر آن اعتماد کردهاند. (ابنطباطبا، 1372، ص237) ابومحمّد عبدالله حجازی از فرزندان ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب در زمانی که مادر مجدالدوله حاکم ری بود بدانجا آمد و از سوی مانکدیم، نقیب غربا، نقیب ری شد. (همان، ص231-232)
ب. منقبتخوانی و ترویج فرهنگ شیعی: از جمله تحوّلاتی که به دنبال روی کار آمدن آلبویه در زندگی اجتماعی و فرهنگی شیعیان پدید آمد، آزادی شیعیان در اجرای مراسم و شعائر شیعی بود. یکی از این شعائر منقبتخوانی بود. «مناقب» جمع «منقبت» به معنای «خصال نیک و سجایای پسندیده» است. مناقبخوان ستایشگر ائمّه اطهار و کسی است که محامد آنان را برمیشمارد (در مقابل فضایل خوان). (دهخدا، 1377، ج13، ص19050) موضوع قصاید مناقبیان، بعضی اصول عقاید شیعه نظیر تنزیه، عدل، عصمت ائمّه و معجزات آنها بود. شاعران این قصاید و اشعار غیر از مناقبیان بودند. نمونة عالی شاعران این مراثی در ری در دورة مورد بحث، ملکالکلام بندار رازی، شاعر دربار مجدالدوله بود. از جمله سرودههای او در مدح علی این بیت اوست:
تا تـاج ولایـت علی بر سرمـــه هـر روج مرا خوشتر و نیکوتر مــه
شکرانه این که میر دین حیدرمه از فـضل خــــدا و مـنـّت مادرمـه
(فصیح خوافی، 1339، ج2، ص624)
این شاعران عموماً تحت عنوان «مدّاح» شناخته میشدند. مداحی برای اهلبیت رسمی بود که در شهرهای شیعه مذهب آن دوره، از جمله در ری رواج داشت. این ابزار فرهنگی در ادوار بعد ادامه یافت. در فهرست منتجبالدین بابویه، نام بسیاری از این مدّاحان و مناقبیان همچون سید تاجالدین ابوتراب و شیخ ابوالحسین عاصم عجلی مدّاح آمده است. (منتجبالدین، 1366، ص80 و 182)
گروهی از متعصّبان اهلسنّت برای خنثا کردن تأثیر مناقبیان، از «فضایل خوانان» استفاده میکردند. آنها کسانی بودند که فضایل ابوبکر و عمر را میخواندند و به شیعیان ناسزا میگفتند. عبدالجلیل قزوینی رازی، که کتاب ارزشمند خود را در دورة پس از آلبویه نگاشته است، گزارشهای بیشتری از مناقبیان و فضایلیان ری ارائه میدهد. او در اینباره، میگوید: «… و این عقیده نو نیست که مناقبی و فضایلی در بازارها مناقب و فضایل خوانند، اما ایشان همه عدل و توحید و نبوّت و عصمت خوانند و اینان همه جبر و تشبیه و لعنت.» صاحب فضائح الروافض میگوید: «…صفات تنزیه، که خدای راست (جل جلاله)، و صفت عصمت که رسولان خدای راست و قصّة معجزات، که الّا پیغمبران را نباشد، بشعر میخوانند و بر علی بن ابیطالب میبندند. (ر.ک. قزوینی رازی، 1331، ص33) اهلسنّت در برابر مغازی واقعی امام علی و پهلوانیهای آن حضرت، که موضوع اشعار شیعیان بود، به ذکر صفات ابوبکر و عمر و عثمان و حکایات بیاصل رستم و سهراب و اسفندیار و کیکاووس و زال میپرداختند. (همان، ص34)
مراسم «منقبتخوانی» در ری عموماً در بخشهایی از شهر، که محل رفت و آمد عموم مردم بود، مثل «قطب روده»، «رشته نرمه»، «سرقسان»، «مسجد عتیق»، «دروازه مهران» و در «مصلحگاه» (همان، ص41) برگزار میشد و با این روش، به ترویج و تبلیغ مذهب تشیّع و فرهنگ شیعی در جامعة آن روز ری، که دارای تنوّع فکری و مذهبی بود، میپرداختند.
ج. دعوت علما به ری: یکی از دورههای درخشان تمدن اسلامی، قرن چهارم و پنجم هجری است که باید آن را دورة باروری علوم و فنون در تمدن اسلامی، پس از دورة نقل و ترجمه و تفسیر علوم دانست. آثار چشمگیر دانشمندان حوزة حکومت آلبویه در زمینههای گوناگون علمی، اگرچه برآمده از روند تاریخی و متکامل دانشپژوهی در قلمرو اسلام است، اما نمیتوان از وابستگی بخشی از آن به برخی از حکّام و وزرای فرهیختة آلبویه چشم پوشید. علاقة برخی از حکّام و وزیران بویهی به علم و دانش و رویکرد تسامحگرایانة آنها در عرصة اجتماعی عامل مهمی در پیشرفت علمی و فرهنگی شیعیان و رشد مذهب تشیّع در این دوره بوده است.
حکّام بویهی شاخة ری، از حکّام بویهی بغداد چیزی کم نداشتند. رکنالدوله بسیار به دانش علاقهمند بود. دربار او کانون مناظرات علمی و کلامی بود. در کنار دربارش، رصدخانهای داشت که منجّمان و ریاضیدانان در آن مشغول کار بودند. (بیرونی، 1352، ص80 و84) مجدالدوله نیز خود انسان فرهیختهای بود که بیشتر وقت خود را در کتابخانه سپری میکرد. (ابناثیر، 1407، ج8، ص169) ری در زمان آلبویه، به یکی از کانونهای مهم علمی و فرهنگی تبدیل شده بود که این موضوع معلول دو عامل مهم بود: یکی حضور آلبویه در ری و حمایتهای مادی و معنوی آنها از علما، و دیگری تنوّع فکری و مذهبی که به نوعی، موجب نشاط علمی در ری شده بود. دعوت دو عالم بزرگ این دوره، یعنی شیخ صدوق و قاضی عبدالجبّار معتزلی به ری از سوی بویهیان، نقش بسیاری در رشد شیعیان و تفکر شیعی در ری داشت که در ادامه به آن میپردازیم.
1. دعوت شیخ صدوق: ابوجعفر محمّد بن علی بن حسین بن موسی بابویه، معروف به «شیخ صدوق» در350ق در قم زاده شد. (نجاشی، 1407، ص261) شهرت علمی وی، رکنالدوله را بر آن داشت از او تقاضا کند تا از قم به ری برود. مردم ری نیز در این خواسته با حاکم خود همداستان شدند. (موسوی خرسان، 1377، ص31) مهاجرت وی به ری، احتمالاً بین 339 تا 347ق بوده است. (رک. ابنبابویه، 1416، ج1، ص19-20)
علمای شیعه در این دوره، با حمایتهای حاکمان بویهی، به ویژه معزالدوله در عراق و رکنالدوله در ایران، بیشترین استفادة ممکن را در تحکیم و ترویج افکار و اندیشههای فقهی و مذهبی شیعه بردند و سه کتاب از کتب مهم شیعه، یعنی من لایحضره الفقیه شیخ صدوق و الاستبصار و التهذیب شیخ طوسی در این دوره تألیف شد. این اوجگیری تشیّع به حدّی بود که قاضی عبدالجبّار معتزلی قرن چهارم را «قرن تشیع» نامید. (همدانی، بیتا، ج1، ص211) این دوره یکی از سختترین ادوار شیعه به شمار میرفت؛ زیرا غیبت کبرای امام زمان4 در آن واقع شده است. این رخداد اعتقادی میتوانست چنان بحرانی برای شیعیان پدید آورد که بسیاری را به تجدید نظر در اصلیترین فکر شیعه، یعنی امامت وادارد. علمای شیعه نیز باید علاوه بر توجیه غیبت امام زمان4 به این پرسش پاسخ میدادند که پس از غیبت کبرا چه اختلاف عملی از جهت نظام حکومتی، میان تشیّع امامی و مذاهب اهلسنّت وجود دارد؟ و حکومت شرعی در اندیشة شیعی چگونه است؟ (مکدرموت، 1372، ص171) شیخ صدوق از جمله عالمان این دوره بود که عمر خود را وقف نگارش کتابها و مناظراتی در زمینة خلافت، امامت و غیبت امام زمان4 کرد.
دعوت رکن الدوله از وی برای رفتن به ری و ترتیب جلسات مناظره در دربار و گفتوگو و مباحثه با صاحبان فرق و مذاهب مختلف، فرصت مناسبی برای دفاع از بحث امامت و غیبت و مانند آن بود. به همین سبب، شیخ صدوق هم همواره به رکنالدوله احترام میگزارد و پیش از سفرهایش به دیدن او میرفت و برای سفر خود اجازه میگرفت (ابنبابویه، 1404، ج2، ص312) و از او با عناوینی همچون «امیر سعید» و «رضی الله عنه» یاد میکرد.
کتاب کمالالدین و تمام النعمه و دیگر رسالات شیخ صدوق، همچون ذکر مجلس الذی جری له بین رکنالدوله، ذکر مجلس الآخر، ذکر مجلس الثالث، ذکر مجلس الرابع، و ذکر مجلس الخامس حاوی مناظرات اوست. از این روست که ابنشهرآشوب از وی با عنوان «مبارز القمیین» یاد کرده است. (رک: ابن شهرآشوب، محمد بن علی(1380ق)، معالم العلماء، نجف، مطبعه الحیدریه، ص 111) به دنبال مهاجرت شیخ صدوق به ری، دیگر اعضای خاندان بابویه نیز به ری رفتند. حسین ابن علی بن حسین، برادر شیخ صدوق، صاحب کتاب التوحید و نفی التشبیه نزد صاحب بن عباد بسیار محترم بود. (ابنحجر، 1416، ج2، ص374) وی از جمله افراد این خاندان بود که به ری رفت.
بدینسان، دعوت رکنالدوله از شیخ صدوق به ری از یکسو، موجب تألیف کتب کلامی در جهت اثبات امامت امام زمان4 و توجیه غیبت آن حضرت، مناظره با فرق مختلف و برگزاری جلسات املا شد؛ به گونهای که وی مجلس بیست و هفتم کتاب الامالی خود را در محرّم 368ق در ری برپا کرد، (ابنبابویه، 1384، ص126) و از دیگر سو، منجر به آمدن سایر اعضای خاندان عالمپرور آلبابویه به ری گردید که با نگارش آثار فقهی و کلامی خود، در تبیین اندیشههای شیعه، به ویژه در برخی دورهها، مثل قرن پنجم و ششم هجری که تعارضهای مذهبی در ایران از جمله ری شدید بود، اهمیت بسیاری داشت.
2. دعوت قاضی عبدالجبّار معتزلی: قاضی عبدالجبّار بن احمد همدانی اسدآبادی، مکنّا به «ابوالحسین» از بزرگان معتزله در قرن چهارم هجری است. او قاضی بود و در علم اصول و کلام تبحّر داشت و در عصر خود، شیخ معتزلیان بود. مراتب علم و فضل و کمال قاضی را صاحب بن عبّاد تصدیق کرد.
در این زمان، مکتب «بهشمیه»، که نام خود را از ابوهاشم جبّایی (م321ق) گرفته بود، هواخواهان بسیاری داشت؛ از جمله، ابوعبدالله بصری که قاضی عبدالجبار مرید مکتب وی بود. صاحب بن عبّاد خود از معتزلیان و از شاگردان ابوهاشم و اسحاق نصیبینی بود. آشنایی این دو به آن زمان باز میگردد و به همین سبب هم بود که صاحب بن عباد، قاضی را برای اشاعة مکتب «اعتزال» به ری دعوت کرد و بدینسان، مکتب بصره و بغداد شعبهای هم در ری به دست آورد. (کرمر، 1375، ص119)
قاضی عبدالجبار در 367ق از بغداد راهی ری شد. (رافعی قزوینی، 1408، ج3، ص125) او، که خود در ابتدا اشعری مسلک و شافعی مذهب بود و بعدها به معتزله گرایش پیدا کرد، در ری قاضی القضاة گشت و مشغول تدریس شد (مدرّسی، 1369، ج4، ص415) و علاوه بر مقام والای علمی که داشت، توسط صاحب بن عبّاد، به مناصب بالای سیاسی نیز دست یافت و از نظر مالی هم تقویت شد. (معتزلی همدانی، 1385، ج2، ص125) طلاب از دورترین نقاط مسافرت میکردند تا نزد او درس بخوانند. با مرگ صاحب بن عبّاد، فخرالدوله، قاضی را از مقامش عزل کرد و ثروت و اموال او را گرفت و از سی سال آخر عمرش اطلاعی در دست نیست، جز اینکه در ری، اصفهان و قزوین تدریس میکرده و در 415ق از دنیا رفته است. (رافعی قزوینی، 1408، ج3، ص125)
شیعیان امامی، زیدی و حنفیان ری بیشترین گروهی بودند که به مکتب قاضی پیوستند و نزد وی کلام معتزلی را فراگرفتند. بدینسان، حضور او در ری، در گسترش عقلگرایی میان شیعیان، تأثیر داشت. تنوّع مذهبی و رشد اعتزال در ری، موجب گردید که شیعیان به دنبال مسائل عقلی فراوانی بروند. با این حال، نقش عقل در مقولات فقهی و کلامی، جای خود را آنگونه که بایسته و شایسته بود، در این حوزه باز نکرد. از اینرو، در تقسیمبندیهایی که صورت میگیرد، معمولاً از حوزة ری، در کنار قم و با گرایش حدیثی یاد میشود. (حسینیان مقدّم و دیگران، 1384، ج2، ص326)
صاحب بن عبّاد معتزلیان ری را به میان حنفیان شهر میفرستاد تا تعالیم این مکتب را به خوبی فرا گیرند. (مقدسی، 1906، ص395) بنابراین، ری برخلاف قم، که گرایش اخباری داشت، در تاریخ خود، عقلگرایی را تجربه کرد. اما از اواخر دوران آلبویه و اوایل دوران سلجوقی، که مذهب معتزله از سوی محافل اصحاب حدیث، به ویژه حنبلیها تحت فشار قرار گرفت، قضات حنفی و هرکس که به نوعی تمایلات معتزلی داشت، وادار به انکار علنی آن شد و تدریس کلام معتزلی به شدت محدود گشت. (مادلونگ، 1387، ص40) در اواخر دوران سلجوقی، با اتحاد و پشتیبانی حنفیان، مجدداً تفکر معتزله در ری و بغداد احیا گردید. (جعفریان، 1379، ج2، ص122)
پس از مرگ وی، مکتب «معتزله» ری به حیات خود ادامه داد. شاگردان و پیروانش سنّت وی را در این شهر تا دو سدة بعد، به صورتهای گوناگون ادامه دادند و در چالش با تحوّلات سیاسی و مذهبی، توانستند حوزة درسش را حفظ کنند. مکتب «بهشمی» و متون معتزلی تا پایان قرن ششم هجری و حتی اندکی پس از ری و خراسان و شمال ایران، راهی یمن شد. (قمی انصاری، 1385، ص69) زیدیان در ری بیشترین گروهی بودند که به مکتب قاضی پیوستند. ارتباط مکتب «معتزلی» ری با یمن از طریق تعدادی از عالمان ایرانی و یمنی و از همه مهمتر، قاضی جعفر بن عبدالسلام، که برای فراگیری کلام به ایران آمده بود، به یمن راه یافت. (همان، ص71)
از میان شاگردان قاضی عبدالجبار، میتوان به دو برادر دانشمند از خاندان بطحانی از مردم ساکن کنارة دریای خزر اشاره کرد که پدرشان امامی بود، اما خودشان زیدی بودند. این دو برادر، یعنی احمد و ابوطالب یحیی، پسران مؤید بالله (م411ق)، هر دو روزگاری در ری با محفل صاحب بن عبّاد و قاضی القضاة معتزلی وی، عبدالجبّار همدانی وابستگی داشتند. اینان پیش از آن نزد ابوعبدالله بصری، کلام معتزله را آموخته بودند. (مادلونگ، 1377، ص145-146)
پس از سقوط آلبویه، شهر ری در سراسر قرن پنجم هجری و نیمة نخست قرن ششم، باز کانون مهم آموزشهای زیدی بود؛ زیرا موفق بالله ابوعبدالله حسین بن اسماعیل شجری جرجانی، شاگرد قاضی عبدالجبّار در آن تدریس میکرد. کتاب الاحاطه او کلام معتزلی مکتب قاضی عبدالجبّار را توصیف میکند و پسرش مرشد بالله یحیی ـ که بعدها در ری او را «کیا یحیی» و «امام» خواندند ـ از دانشمندان بزرگ ری در کلام معتزلی، فقه زیدی و حدیث و نسبشناس طالبیان بود، به گونهای که محدّثان سنّی با او نشست و برخاست داشتند. (همان، ص146)
تعاملات اجتماعی شیعیان با سایر گروهها و مذاهب ری
همانگونه که پیش از این ذکر شد، شهر ری از تنوّع فکری و مذهبی برخوردار بود. شیعیان امامی، زیدی، اسماعیلی و حنفیان و شافعیان ساکنان این شهر بودند که به لحاظ عقیدتی، به یکی از فرقههایی همچون «نجاریه»، «معتزله»، «کرّامیه»، «اسحاقیه»، «مجبّره»، «اشاعره»، «مشبّهه»، «کلابیه»، «جهمیه» و «مجسّمه» معتقد بودند. (قزوینی رازی، 1331، ص457) این تنوّع مذهبی و فکری علاوه بر آنکه زمینهساز درگیریهای اجتماعی میشد، نوعی نشاط علمی را نیز در ری ایجاد کرده بود.[1]
هر یک از شاخههای شیعه، روش خاصی را در نشر مذهب و پیشبرد اهداف خود دنبال میکرد و همین در رفتار و ارتباط آنها با دیگر فرق و مذاهب تأثیر میگذاشت. شیعیان امامی، که سالها رنج تقیّه را چشیده بودند، در زمان حکومت آلبویه و فضای باز سیاسی و اجتماعی، که این دولت ایجاد کرده بود، وارد عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدند و برخلاف شیعیان زیدی و اسماعیلی، که معتقد به «قیام بالسیف» بودند، از دست زدن به انقلابها و فعالیتهایی که پیامدی جز نابودی نداشت، پرهیز میکردند. از سوی دیگر، آنها سعی میکردند مطابق رویکرد امامانی همچون امام باقر و امام صادق8 به فعالیتهای علمی و فرهنگی روی آورند. مذهب «زیدیه» کمی پیش از آلبویه وارد ری شده و جای خود را در این شهر باز کرده بود. نواحی شمالی ری، قصران، ونک،کن و فرحزاد همگی زیدی مذهب بودند. (بیانی، 1371، ج2، ص611) میان شیعیان زیدی و امامی اشتراکات زیادی وجود داشت. عموماً رابطة آنها با یکدیگر مسالمتآمیز بود و هر دو گروه در مجلس درس قاضی عبدالجبّار معتزلی در ری شرکت کردند و تحت تعلیمات معتزلی قرار میگرفتند. (قمی انصاری، 1385، ص69) صاحب کتاب النقض دربارة رابطة این دو گروه میگوید:
ائمّة زیدی، همه اهل صلاح و زهد و سداد و عفّت و ورع بودهاند و آمران به معروف و ناهیان از منکر و شیعه در ایشان اعتقاد نیکو دارند، اما امامشان ندانند بفضل و عصمت و نصیحت و غلبة الظن، چنانست که دعوی امامت مطلق نکردهاند. بهری را ـ صلوات الله علیه ـ نویسند و بهری را ـ رضیالله عنه ـ و شیعه را با ایشان چندان خلافی نیست که بمیانجی مجبّران حاجت باشد. (قزوینی رازی، 1331، ص259)
اولین فعالیتهای تبلیغی اسماعیلیان در قرن سوم هجری، از منطقة جبال آغاز شد. میتوان گفت: سابقة حضور شیعیان در ری بود که اسماعیلیان را در آغاز دعوتشان در ری، مصمّمتر میکرد. «فشاپویه» و «کلین» از مراکز سکونت آنها به شمار میرفت. (خواجه نظامالملک طوسی، 1320، ص261) اسماعیلیان به سبب فعالیتهای سرّی و اتخاذ سیاست ترور، در جامعة اسلامی از وجهة خوبی برخوردار نبودند. عبدالجلیل قزوینی در النقض، بارها از اسماعیلیان با عناوینی همچون «ملحد»، «باطنی» و «ملعون» یاد کرده است. (قزوینی رازی، 1331، ص91، 101 و 373)
پیش از آنکه روابط میان شیعیان و اهلسنّت را ذکر کنیم، باید بگوییم که شافعیان و حنفیان ری علاوه بر اینکه به لحاظ فقهی در تقابل با یکدیگر بودند، از نظر عقیدتی نیز در تضاد با هم بودند. به سبب رقابت همیشگی، که میان این دو گروه وجود داشت، غالباً آنها را فریقان میگفتند. (مادلونگ، 1377، ص53) همین قضیه دربارة سنّیان ری نیز صادق بود. به درگیریهای این دو گروه مورّخان ادوار گوناگون اذعان کردهاند. یاقوت حموی میگوید: در ابتدا، درگیری میان شیعه و سنّی بود و بعدها میان حنفیان و شافعیان به وجود آمد و شافعیان با وجود کمی جمعیت، همواره بر حنفیان پیروز بودند و محلههای حنفیان مخروب گردید. (یاقوت حموی، 1399ق، ج3، ص117/ قزوینی، 1373، ص376) این درگیریها سرانجام، نابودی و تخریب شهر را در پی داشت.
عبدالجلیل رازی، که گزارشهای مفصّلتری از این درگیریها در کتاب خود آورده است، میگوید:
حنفیان هرگز به جامع «روده» نماز نکنند و اقتدا به امام اشعریان نکنند و اشاعره اتفاق است که به مسجد حنفیان نماز نکنند و علماء هر دو طایفه فتوا میکند که در جماعت، بدان دگر اقتدا روا نباشد کردن، و حنفی اقتدا بر شفعوی نکند و شافعی بر حنفی اقتدا روا ندارد. حساب شیعت هم بر این قیاس باشد؛ تنها نماز بکنند. (قزوینی رازی، 1331، ص599)
درگیری و اختلاف میان اهلسنّت، ذهن آنها را از درگیری و رقابت با شیعیان منحرف میساخت و موجب میشد شیعیان زندگی آرامتری داشته باشند و اساساً همین موضوع در حفظ حیات شیعیان در ری مؤثر بود. از دیگر سو، هریک از دو گروه حنفی و شافعی در رقابت با یکدیگر، خود را به شیعیان نزدیک میکرد؛ گاه حنفیان (بر ضد شافعیان) با شیعیان متحد میشدند و گاه شافعیان در اظهار محبت بر اهلبیت با شیعیان همراه میگشتند و در مراسم خاص شیعیان، همچون عزاداری بر امام حسین در روز عاشورا شرکت میکردند (همان، ص404) و حتی به زیارت حضرت معصومه و دیگر مراقد علویان در ری میرفتند. (همان، ص588) علاوه بر این، حنفیان به همراه امامیان و زیدیان، به فراگیری تعالیم مکتب کلامی معتزله میپرداختند. این مکتب با تلاشهای صاحب بن عبّاد و دعوت وی از قاضی عبدالجبّار معتزلی، در ری گسترش پیدا کرد و موجب رشد عقلگرایی در این شهر شد. صاحب بن عبّاد، مبلغان معتزلی را به میان حنفیان شهر میفرستاد (مقدسی، 1906، ص395) تا از اندیشههای اعتزالی آنها تأثیر پذیرند و بدینسان، آنها را به مبادلات فکری تشویق میکرد.
نتیجه
دورة رسمیت یافتن مذهب تشیّع در ری، با روی کار آمدن ابوالحسن مادرانی آغاز شد. به دنبال حمایتهای این حاکم شیعه مذهب، ری پناهگاه شیعیان شده بود و با نگارش کتابهایی در زمینه فضایل اهلبیت به وی تقرب میجستند. این در حالی بود که شیعیان این شهر با وجود قدمتی که مذهب تشیّع ـ به ویژه تشیّع امامی ـ در ری داشت، اقلّیتی بودند که حاکمان سنّی و ناصبی همچون کثیر بن شهاب بر منبر مساجد بر امیرالمؤمنین دشنام میدادند. با آغاز حکومت شاخهای از آلبویه در ری به عنوان حکومتی شیعه مذهب، رونق و گسترش این مذهب در ری افزایش یافت و شیعیان فرصت ظهور و فعالیت در عرصههای سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی را یافتند.
بنابراین، تشکیل حکومت در این منطقه، سازماندهی کردن امر نقابت، احیای شعائر شیعی، ایجاد امکان مناظره در دربار بویهیان، دعوت علمای بزرگ آن دوره و تلاش در جهت ترویج عقلگرایی از سوی صاحب بن عبّاد، نفوذ و تسلّط مذهب تشیّع را در ری تثبیت کرد، به گونهای که ری، در آثار کسانی همچون حمدالله مستوفی و عبدالجلیل رازی به عنوان «شهر شیعی» معرفی میشود.
برقراری روابط مسالمتآمیز شیعیان، بخصوص امامی مذهبان با سایر فرق و مذاهب ساکن ری، ازیک سو، ضامن بقا و حفظ حیات اجتماعی شیعیان بود، و از دیگر سو، این امکان را به شیعیان میداد که فعالیتهای علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود را آزادانه انجام دهند.
نفوذ مذهب تشیّع در ری موجب شد که حملة سلطان محمود غزنوی به ری، که در420ق به بهانة نابودی قرامطة این شهر اتفاق افتاد، و کتابهای معتزلی، نجومی، و فلسفی را سوزاند و کشتار شیعیان را در پی داشت، هرگز به حیات شیعیان در این شهر خاتمه ندهد، بلکه پس از آن، بنا به نقل النقض، شیعیان به احداث مدارس، کتابخانهها و تألیف کتب کلامی در جهت دفاع از مبانی مذهب تشیّع پرداختند. همچنین آنها در دربار سلاجقه مناصب سیاسی را بر عهده گرفتند.
[1]. در اینباره، میتوان به مناظره میان علی بن حسین بن بابویه و محمّد بن مقاتل رازی که به دنبال آن، محمّد بن مقاتل شیعه شد و نیز مناظرات میان شیخ صدوق و صاحبان مذاهب مختلف و حتی ملاحده در ری و مکاتباتی که متکلّمان شیعة این شهر همچون ابنقبّه رازی با سایر متکلّمان داشتند، اشاره کرد.
فهرست منابع
1. آقابزرگ تهرانی، محمّد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، 1403.
2. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، تصحیح محمّد یوسف دقاقه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407.
3. ابن اسفندیار، محمّد، تاریخ طبرستان، به کوشش عبّاس اقبال، تهران،1320.
4. ابن بابویه، ابوجعفر محمّد بن علی، الامالی، ترجمة کریم تبریزی، قم، وحدتبخش، 1384.
5. ــــــــــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا، تصحیح حسین الاعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1404.
6. ــــــــــــــــــــ ، معانی الاخبار، تصحیح علی اکبر غفّاری، قم، نشر الاسلامی، 1416.
7. ابن حجر، احمد بن علی، لسان المیزان، تحقیق محمّد عبدالرحمان المرعشی، بیروت دار احیاء التراث العربی، 1416.
8. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمّد، تاریخ ابن خلدون، ترجمة عبدالحمید آیتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1383.
9. ابنشهرآشوب، محمّد بن علی، معالم العلماء، نجف، مطبعة الحیدریه، 1380.
10. ابن طباطبا، ابراهیم بن ناصر، مهاجران آل ابیطالب، ترجمة محمّدرضا عطائی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1372.
11. ابن مسکویه، احمد بن محمّد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، دار سروش للطباعة و النشر، 1379.
12. اسکافی، محمّدبن عبدالله، المعیار و الموازنه فی فضایل الامام امیرالمومنین علی بن ابیطالب، تحقیق شیخ محمّدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة فؤاد، 1402.
13. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، بیتا.
14. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمة محمّد توکل، تهران، نقره، 1364.
15. بهرامیان، علی، «احمد بن حسن مادرانی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم بجنوردی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ، 1369.
16. بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1371.
17. بیرونی، ابوریحان، التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، تهران، انجمن آثارملّی، 1352.
18. بیهقی، ابوالحسن علی بن ابوالقاسم بن زید، لباب الانساب و الالقاب، تحقیق سید مهدی زنجانی، قم، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، 1410.
19. جعفریان، رسول، «تشیع در ری»، مجموعه مقالات کنگرة عبدالعظیم حسنی، قم، داراالحدیث، 1382.
20. ــــــــــــــــــــ ، «منازعات حنفیان و شافعیان در تاریخ میانة ایران»، مقالات و بررسیها، قم، دلیل، 1379.
21. حسینیان مقدّم، حسین و دیگران، تاریخ تشیّع، تهران، سمت، 1384.
22. خواجه نظامالملک طوسی، حسن بن علی، سیاستنامه، تصحیح عبّاس اقبال، تهران، اساطیر، 1320.
23. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، زیر نظر محمّد معین، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
24. رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمّد، التدوین فی اخبار قزوین، تحقیق عزیزالله عطاردی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408.
25. طبری، ابوجعفر محمّدبن جریر، دلایل الامامه، قم، دارالذخائر للمطبوعات، 1383.
26. ــــــــــــــــــــ ، تاریخ الرسل و الملوک، قاهره، مطبعة الاستقامه، 1358.
27. عطاردی قوچانی، عزیزالله، عبدالعظیم حسنی؛ حیاته و مسنده، تهران، عطارد، 1373.
28. ــــــــــــــــــــ ، مسند الامام رضا، مشهد، کنگرة امام رضا، 1406.
29. ــــــــــــــــــــ ، مسند الامام کاظم، مشهد، کنگرة امام رضا، 1409.
30. فرای، ریچارد، تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانی تا آمدن سلاجقه، ترجمة حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1385.
31. فصیحخوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، آستان قدس رضوی، 1339.
32. قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، تصحیح میرجلالالدین محدّث ارموی، تهران، بی نا، 1331.
33. قمی، حسن بن محمّد، تاریخ قم، ترجمة حسن بن علی بن عبدالملک قمی، تصحیح جلالالدین تهرانی، تهران، توس، 1361.
34. قمی انصاری، حسن، «کتابی از مکتب معتزلیان ری»، کتاب ماه، ش106 (مرداد 1385).
35. کاهن، کلود و کبیر، مفیزالله، بویهیان، ترجمة یعقوب آژند، تهران، مولی، 1382.
36. کرمر، جوئل، احیای فرهنگی در عهد آلبویه، ترجمة محمّد سعید حنایی کاشانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1375.
37. کریمان، حسین، قصران، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1385.
38. کلینی، محمّد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق محمّدجواد الفقیه، بیروت، دارالاضواء، 1413.
39. کوشا، علی، «احمد بن حسن مادرانی»، نشریة چیستا، ش39 (اردیبهشت1366).
40. مادلونگ، ویلفرد، فرقههای اسلامی، ترجمة ابوالقاسم سری، تهران، اساطیر، 1377.
41. ــــــــــــــــــــ ، مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانه، ترجمة جواد قاسمی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1387.
42. مدرّسی، محمّدعلی، ریحانة الادب، تهران، خیّام، 1369.
43. مقدسی، ابوعبدالله محمّد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، لیدن، بریل، 1906.
44. مکدرموت، مارتین، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمة احمد آرام، تهران، دانشگاه تهران،1372.
45. منزوی، علینقی، «احمد بن حسن مادرانی»، دانشنامه اسلام و ایران، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، 1357.
46. منتجبالدین، علی بن عبیدالله بن بابویه، فهرست اسماء الشیعه و مصنّفیهم، تصحیح محدّث ارموی، قم، کتابخانه آیةالله العظمی مرعشی نجفی، 1366.
47. موسوی خرسان، حسن، فقیه ری (زندگینامه و آثار شیخ صدوق)، ترجمة علیرضا میرزا محمّد، تهران، اطلاعات، 1377.
48. نجاشی، ابوالعبّاس احمد بن علی، الرجال، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، نشر الاسلامی، 1407.
49. هاشمی، محمّد قاسم، «سادات مهاجر به منطقة ری بزرگ و برخی دلایل هجرتها»، مجلة میراث جاویدان، ش55 (پاییز 1385).
50. همدانی معتزلی، قاضی ابوالحسن عبدالجبّار، تثبیت دلایل النبوة، تحقیق عبدالکریم عثمان، بیروت، دارالعربیة، بیتا.
51. ــــــــــــــــــــ ، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق مصطفی السقّا، قاهره، 1385.
52. یاقوت حموی، شهابالدین ابوعبدالله بن عبدالله، معجم الادباء، بیروت، دارالفکر، 1400.
53. ــــــــــــــــــــ ، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399.
54. Cahen, CL, “Buwayhids”, EI2, Leiden, Brill, 1986.
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
2 عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
3 دانشگاه اصفهان
ثبت دیدگاه شما