نظریات شرق شناسان فرانسوی درباره امام حسین (عليه السلام) و عاشورا
فرضیه این مقاله که در حقیقت پاسخ به سؤال اصلی پژوهش خواهد بود، مبتنی بر این گزاره است: نگاه برون دینی، پیش داوری و میزان دسترسی مستشرقان فرانسوی به منابع معتبر اسلامی در تحلیل و بررسی آنها در این حوزه تأثیر گذاشته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که نتایج حاصل از مطالعات مستشرقان و اسلامشناسان فرانسوی در پارهای از موارد با آنچه در واقعیت امر وجود دارد متفاوت است و آنها نتوانستهاند تصویری درست از امام حسین(عليه السلام) و عاشورا را در مذهب تشیع معرفی نمایند.
نوشتار حاضر با هدف معرفی و شناخت تحقیقات صورت گرفته در مورد امام حسین(عليه السلام) و عاشورا پژوهی مستشرقین فرانسوی نگارش یافته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که مستشرقین فرانسوی چه تصویری از امام حسین(عليه السلام) و عاشورا را به خوانندگان خود ارائه نموده اند؟ ورود اسلام به اروپا، اندلس و مرزهای فرانسه، کلیسا و دستگاه پاپ را به وحشت انداخت. کلیسا که موجودیت مسیحیت را با حضور دین جدید در خطر می دید، به فکر چاره برآمد و تصمیم گرفت به شناسایی دین، پیامبر، ائمه مسلمین و کشورهای اسلامی شرق بپردازد که بتواند راه دفاع در برابر پیشرفت فرهنگ اسلام را شناسایی کند و از راه تبشیر و تبلیغ مسیحیت از گسترش اسلام بکاهد و به مبارزه با این آیین جدید برخیزد. از جمله موضوعاتی که مستشرقان و اسلام شناسان بدان پرداخته اند، امام حسین(عليه السلام) و عاشورا پژوهی است که در ادامه تلاش می کنیم به گوشه هایی از این مطالعات بپردازیم.
آلفونس اتین دینه (Alphonse-Étienne Dinet) که بعد از گرویدن به اسلام نام خود را به نصرالدین دینه (Nasreddine Dinet) تغییر داد، علاوه بر پژوهش در نحله شرق شناسی، در شناخت هنر و نقاشی شرقی نیز تبحر خاصی داشت. آلفونس اتین دینه، نسل حسن و حسین(عليه السلام) را معروف به نسل شریف دانسته و آنان را تنها نسل محمد(صلي الله عليه و اله) معرفی می کند.[1]
ژول لابوم (Jull La Baume) علت وقوع حادثه کربلا برای امام حسین(عليه السلام) را فروزان شدن شعله های خشم و فتنه های داخلی می داند که باعث شد امام حسین(عليه السلام) برای پاسداری از حریم دین اسلام به عنوان اعتراض و جلوگیری از تجاوزات و فساد یزید به مقابله و مبارزه برخیزد و خود و خاندانش را برای احیای دین اسلام فدا کند.[2]
موریس دوکبری (Maurice Dekobra) معتقد است شیعیان به سبب الگو بودن قیام امامشان در کربلا استعمار را نمی پذیرند؛ زیرا شعار امام حسین(عليه السلام) تن ندادن به ظلم است. او علت قیام امام حسین(عليه السلام) را حاضر نشدن ایشان به پذیرش ذلت و اطاعت از یزید دانسته و بیان می کند که امام برای این هدف، حاضر شد حتی فرزندان و خانواده خویش را به زحمت بیندازد.[3] به اعتقاد دو کبری، امروزه اگر استقلالی در میان مسلمانان دیده می شود، عامل اصلی آن پیروی از دستورات قرآن و اسلام است. او هم چنین به مقایسه امام حسین و مسیح(عليهما السلام) پرداخته و معتقد است امام حسین(عليه السلام) شبیه ترین روحانی به مسیح است، با این تفاوت که مصائب او سخت تر و شدیدتر بوده و پیشرفت اولیه پیروان حسین(عليه السلام) مانند قرون اولیه پیروان مسیح بوده است. به اعتقاد وی، هرگاه ملل مسیح، اصول اولیه پیروان حسین(عليه السلام) را اختیار کردند یا این که موانع از جلوی راه پیروان حسین(عليه السلام) برداشته شد، یکی از این دو مذهب در قرون عدیده عالم منتشر گردید.[4]
رینو جوزف (Reno Joseph) نیز یکی دیگر از شرق شناسان است که به بررسی حادثه کربلا پرداخته و معتقد است شیعیان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگواری حسین(عليه السلام) دریغ نداشته و در عزاداری ها به ذکر مصائب ایشان پرداخته و می کوشند ذکر فضایل خاندان نبوت به نیکوترین وجه بیان شود. جوزف با بیان این نکته که مسلمانان در وقوف بر معارف علمی بر تمام مردم زمین برتری دارند، اعتراف می کند شیعیان هم از همین نظر در میان سایر مسلمانان مزیت دارند.[5] به زعم جوزف، امروزه هیچ نقطه ای از عالم نیست که دو نفر شیعه باشند و اقامه عزای حسین(عليه السلام) نکنند.[6] و به سبب عزاداری بر حسین(عليه السلام) و آل محمد(صلي الله عليه و آله) است که کمتر کسی از شیعیان ترک شیعه یا اسلام کرده است.[7] جوزف با اشاره به عزاداری سیدالشهدا، روضه خوانی و هیئت های عزاداری به فواید این مراسم از جنبه سیاست، اخلاق، تربیت، کمالات و مرکزیتی که ایران در جامعه شیعه دارد اشاره کرده و پیشرفت و بقای مذهب شیعه را مربوط به سوگواری سیدالشهدا عليه السلام ( دانسته و می گوید که با حفظ این مراسم، جمعیت و ترقی شیعه در آینده بیشتر خواهد بود. او ضمن اشاره به اوقاف شیعه برای عزاداری حسینی می گوید: مذاهب دیگر به قدر شیعه در راه تبلیغ و دعوت به دین بذل مال نمی کنند.[8]
ژان بوهو معتقد است ازدواج امام حسین(عليه السلام) با دختر یزدگرد، میراث نبوی با میراث پادشاهی آمیخته گشته است و این ازدواج را دلیل علاقه بیشتر ایرانیان به مذهب تشیع می داند. او آیین های سوگواری برای ائمه شیعی به ویژه امام حسین(عليه السلام) را برگرفته از آیین های ایرانی می داند و در این زمینه می گوید:
سابقاً به یاد سرانجام غم انگیز سیاوش _ قهرمان ایرانی _ به دست تورانیان، مراسمی با همین تشریفات در مواقع معینی برپا می گردید. خلاصه، این تشریفات که اصل و مبدأ آن ایرانی است در مذهب شیعه رسمیت یافت.[9]
وی معتقد است در نزد شیعیان، تشیع همیشه مذهب محرومان بوده است.[10] بوهو حتی خرافاتی مانند این که سرخی شفق، خون امام حسین(عليه السلام) است و تا پیش از کربلا هرگز غروب خورشید سرخ رنگ نبوده است را می پذیرد.[11]
شهید مطهری با بیان دلایلی ادعای مستشرقان را که معتقدند پذیرش تشیع از سوی ایرانیان به خاطر انتساب ائمه به پادشاهان ساسانی و احترام ایرانیان به ائمه برای حفظ فرهنگ ایرانی زیر پوشش تشیع بوده است را رد می کند و می نویسد:
چگونه است که ایرانی به خود یزدگرد پناه نمی دهد، ولی بعداً اهل بیت پیامبر(صلي الله عليه و آله) را به خاطر پیوند با یزدگرد مکرم می شمارد؟ به فرض که مسلمانان ایرانی در قرون اولیه اسلام مجبور به مخفی کردن احساسات خود در زیر پرده تشیع بودند؛ چرا پس از دو قرن که استقلال سیاسی یافتند، از اسلام دست برنداشته و به کیش قبلی خویش بازنگشتند؟ شهربانو مقام و موقعیتی بالاتر از مادران سایر ائمه اطهار ندارد و از زاویه تاریخ، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین(عليه السلام) و ولادت امام سجاد(عليه السلام) از شاهزاده ایرانی مشکوک است. نکته آخر این که این مطلب زمانی می تواند درست باشد که شیعه منحصر به ایرانی ها باشد و حال آن که غیرایرانی های شیعه نیز بسیار هستند، برای تشیع آن ها چه دلیلی وجود دارد؟[12]
هم چنین امروزه برپایی آیین های سوگواری در مرگ عزیزان از دست رفته در سراسر دنیا مرسوم است و کسی نمی تواند مدعی شود چون ایرانیان برای عزیزان از دست رفته خود عزاداری می کنند، این رسم را غیر ایرانی ها از ایرانی ها فرا گرفته اند. شواهد تاریخی نشان می دهد عزاداری بر امام حسین(عليه السلام) برای نخستین بار از سوی توابین برگزار شد و نوحه سرایی با آهنگ سوزناک در بین زنان عرب سابقه داشته و دلیلی ندارد این آداب صرفاً به ایرانیان اختصاص داده شود. صرف نظر از موارد فوق، روایات کثیری از پیامبر(صلي الله عليه و آله) درباره عزاداری برای حسین بن علی ( در منابع اهل سنت و شیعه آمده است که مسئله را کاملاً به شکل دینی عرضه می کند. بنابراین دلیلی ندارد که ریشه عزاداری برای امام حسین(عليه السلام) را به ایرانیان نسبت دهند.[13]
گابریل انکیری (Gabriel Enkiri) درباره روز عاشورا و واقعه کربلا معتقد است سپاه یزید به جای آن که دوست داران علی(عليه السلام) را با واقعه کربلا مرعوب نماید، با این روز که خاطره آن تا به امروز در میان سیل اشک ها، نوحه سرایی ها و مرثیه ها تجدید می شود، غیرت آن ها را به جوش آورد و میل انتقام را بیش از پیش در آنان تقویت نمود.[14]
هانری ماسه (Henri Massé) نیز همچون دیگر مستشرقان و اسلام شناسان فرانسوی ازدواج امام حسین(عليه السلام) با دختر شاه ساسانی را یک واقعیت تاریخی می داند. شکست امام حسین(عليه السلام) و یارانش در کربلا در سنن و افکار شیعیان به یک واقعه بسیار مهم و مؤثر مبدل شده و شیعیان در این زمینه معتقدند شهادت امام حسین به این علت بود که اراده خدا بر این امر مقرر گردیده و شهادت ایشان به منظور اطاعت از امر حق بوده است. به باور وی، امام حسین(عليه السلام) تنها یک جنگجوی شجاع نیست، بلکه شهیدی است که خود را فدای خویشان و معتقدان کرده تا آنان تا ابد خوشبخت باشند. ماسه می گوید که امام حسین(عليه السلام) در عاشورا تسلیم دشمنان خود نشد و به همراه یارانش به شهادت رسید با این وجود، عاشورا از نظر سیاسی و دینی نتایج پر شماری برای تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ تشیع داشته است.[15]
از جمله شرق شناسان برجسته معاصر، یان ریشار (Yann Richard) است. خاورشناس و ایران شناس معاصر فرانسوی در سال 1948 میلادی در شهر جونسی (Joncy) فرانسه به دنیا آمده و در مورد مکتب تشیع و هم چنین ادبیات فارسی تحقیقات گسترده ای انجام داده است. دو اثر معروفش اسلام شیعی در سال 1995 و ایران: تولد جمهوری اسلامی در سال 2006 به چاپ رسیده است. ریشار با بیان حوادث روز عاشورا و اشاره به رنج و دردی که امام حسین(عليه السلام) و یارانش در این روز متحمل شده اند، واقعه کربلا را نقطه عطف و حادثه ای متأثر کننده در تاریخ شیعه می داند. البته او کربلا را یک نبرد کوچک بین قبایل رقیب معرفی کرده که نتیجه آن مرگ عده ای اندک بود. به عبارت دیگر، وی اهمیت این واقعه را در زمان وقوع بسیار کمتر از بازتاب های آن در زمان های بعد می داند، ولی معتقد است شهادت امام حسین(عليه السلام) به نمونه اصلی قیام در جست وجوی عدالت تبدیل شده است.[16]
فرانسوا توال(François Thual) صاحب کتاب ژئوپلتیک شیعه با نگاهی تاریخی به تکوین مذاهب شیعی اسلامی، بررسی اوضاع جمعیتی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی اقلیت های شیعی در جهان معاصر و ضرورت توجه به ژئوپلتیک شیعه در مطالعات کنونی و آینده منطقه و جهان پرداخته است. او در این کتاب انواع گرایش های شیعی را در رابطه مستقیم با تاریخ ایران بررسی کرده و درباره جنبش های شیعی به سبب ارتباط با ایران بحث نموده است و تلاش کرده نشان دهد بر خلاف دیدگاه مشهور، تشیع پدیده ای عربی بوده و همچنان عربی باقی مانده است. به باور شیعیان، ریشه تشیع به دوران پیامبر برمی گردد، اما اکثر شرق شناسان و اسلام پژوهان در نوشته های خود با تکیه بر مبانی فکری و انگاره های ذهنی خویش، مذهب تشیع را یک پدیده تاریخی و پیدایش آن را بعد از عصر نبوی می دانند. دسته ای از آنان، تشیع را ساخته ایرانیان و واکنش روح ایرانی در برابر تسلط اعراب مسلمان می دانند و دسته ای دیگر، ضمن اعتراف به منشأ عربی تشیع قائل به نفوذ فرهنگ ایرانی در این مذهب هستند و از آن به عنوان اسلام ایرانی نام برده اند. به همین دلیل ردپای این تفکر را در موضوع امام حسین( و عاشورا پژوهی مستشرقان فرانسوی نیز می بینیم.
به اعتقاد توال، جهان تشیع پس از قرن ها خواب و تجزیه در حال بیداری است و در مقابل جهان غرب به پا خاسته است. او اقتدار شیعه را تنها در پیشگویی مذهبی نمی بیند، بلکه در زیر سؤال بردن قدرتمندان و در وفاداری نسبت به مبارزه علیه بی عدالتی ها می داند. به اعتقاد او، برنامه ظاهری مذهب شیعه زندگی در انتظار بازگشت امام غایب همراه با مبارزه به خاطر عدالت بر روی زمین است.[17] مهم ترین نقطه ضعف کتاب توال نگاه برون گرای او به پدیده اصول گرایی شیعی است. او ریشه زمینه های مساعد شکل گیری نهضت های سیاسی _ انقلابی را در محتوای آموزه های دینی و تقابل شیعه و سنی می بیند و از عامل مهم تقابل با استعمار غربی و پدیده استکبارستیزی غافل مانده است. توال در تجزیه و تحلیل کانون های شیعی سعی کرده است مجموعه ای از عوامل را با هم در نظر گرفته و ضریب احتمال بروز یک حرکت سیاسی و انقلابی را تحلیل کند.
بنا بر دیدگاه توال، واقعه کربلا اهمیت سرنوشت سازی در تشیع داشته و هسته مرکزی شیعه را شکل می دهد. وی شهادت امام حسین(عليه السلام) نوه پیامبر(صلي الله عليه و آله) را برای شیعیان سمبل مبارزه برای اسلام به سبب حق و معروف و نشان کشته شدن برای هرگونه مبارزه در راه شریعت حقیقی و الهی می داند که با این موضوع، برای مدت طولانی در مذهب تشیع میان شهادت و حقیقت و هم چنین میان رنج و عدالت رابطه برقرار شده است.[18]
در یک جمع بندی کلی می توان به این نتیجه رسید که اصول مشترک بین شرق شناسان فرانسوی درباره امام حسین(ع) و عاشورا به این قرار است:
- واقعیت تاریخی دانستن ازدواج امام حسین(عليه السلام) با دختر شاه ساسانی برای نسبت دادن تشیع ایرانیان به سنت های قبل از اسلام و اعلام این نکته که مذهب تشیع عربی نیست و ایرانی است.
- اعتقاد به این که امام حسین(عليه السلام) برای برپا کردن حکومت دنیوی خویش بر ضد حکومت قانونی جامعه شورش نموده است.
- اعتقاد به این که امام برای قدرت طلبی، خود و خانواده اش را به ورطۀ نابودی انداخته است.
- اعتقاد به این که شهادت امام حسین(عليه السلام) موجب توجه به وی و مطرح شدن ایشان به عنوان امام شیعیان و این که تشیع واقعی بعد از شهادت ایشان شکل گرفته است.
بنابراین، نقاط ضعف آثار و تحقیقات مستشرقان فرانسوی در باب موضوع امام حسین(عليه السلام) و عاشورا را می توان چنین برشمرد:
یکم. خطای بزرگ شرق شناسان این است که به همه امور از نظرگاه و اندیشه جهان غرب می نگرند، حال آن که شرط نخستین در درک درست هر تعلیم شرقی یا سنتی این است که بکوشیم در حد مقدور خود را در نظرگاه اهل آن تعلیم قرار دهیم. برای بررسی آموزه های شرقی، یک راه نتیجه بخش و مفید بیشتر وجود ندارد و آن این است که آنها را از درون مطالعه کنیم، در حالی که شرق شناسان همواره به پژوهش بیرونی درباره این آموزه ها قناعت کرده اند.
دوم. معتقد نبودن به عقایدی از شیعه همانند عقیده به امامت و ولایت.
سوم. مقایسه عقاید شیعی با عقاید غیر اسلامی.
چهارم. استناد به منابع نامعتبر که مورد پذیرش اکثریت شیعیان نیست.
بنابراین نوشته های هر کدام از شرق شناسان فرانسوی گوشه هایی از تاریخ اسلام، تشیع، امام حسین و عاشورا را دربر می گیرد. بلاشر، نداشتنِ اطلاعات دقیق مستشرقان و اسلام شناسان را معلول دو عامل می داند:
الف) فراوانی منابع اهل سنت در کتابخانه های شرق شناسان و کمبود کتب و تألیفات عالمان شیعه نزد آنان؛
ب) خطرزایی بیشتر مذاهب شیعه در برابر سلطه غرب و دولت های غربی.[19]
هم چنین کوشیده می شود به علل دیگری نیز در این زمینه اشاره شود که عبارتند از:
یک. اشتغال زیاد شرق شناسان به سایر جنبه های شرق شناسی: خاورشناسان عموماً به موضوعاتی نظیر زبان شناسی، باستان شناسی، تاریخ و کشمکش های نظامی و مذهبی ملل شرقی و مسلمان پرداخته اند و از این رو از مسائل اساسی مربوط به تاریخ و فرهنگ تشیع غافل مانده اند.
دو. ارتباط اندک شرق شناسان با مراکز شیعه و حوزه های شیعی: محققان بسیاری برای شناخت شیعه به گفته ها و نوشته های دیگر شرق شناسان یا اسلام شناسان اعتماد کرده اند و از روش تحقیق علمی و میدانی در آگاهی از اعتقادات تشیع و اصول آن بی بهره مانده اند. در اواخر قرن بیستم میلادی محققان برای تکمیل اطلاعات خود از کتابخانه ها خارج شدند و در پی مشاهدات میدانی و برای استفاده و شناخت هر چه بهتر میراث کشورهای اسلامی و مطالعه متون شیعی، راهی این کشورها شدند تا از نزدیک با تشیع و تاریخ اسلام آشنا شوند.
سه. کمبود آثار علمی شیعه به زبان های مختلف: به دلیل نگارش تاریخ اسلام از منظر اهل سنت و بی توجهی به تمایزات شیعه و سنی در این گونه آثار، تعداد آثار علمی شیعی از صدر اسلام یا قرن های بعدی اندک است و این موضوع سبب شده است که شرق شناسان برای مطالعه عقاید و تاریخ شیعه به آثار دیگر فرق اسلامی مراجعه کنند. افزون بر این، تمرکز بر نقاط ضعف و اختلاف آمیز در مفاهیم، تأثیر تعصبات دینی بر مستشرقان و اسلام پژوهان، سیاست زدگی، اتکا بر دیده ها و گزارش های مردمی و خلط بحث قوانین اسلامی و عملکرد مردم، زمینی دانستن ریشه اسلام، تحلیل بر اساس پیش فرض های غیر واقعی و تفسیرهای ذهنی و شخصی از دیگر علل بی توجهی غربیان به اسلام و تشیع به شمار می رود.
چهار. نوع نگرش سیاسی غرب به شرق یکی از علل قصور در شناخت ماهیت تفکر شیعه بوده است؛ زیرا اهل تسنن، اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند و طبعاً غربیان نیز بیشتر با آنان تماس داشته اند و شناخت احوال و عقاید آنان را بر شیعه مقدم شمرده اند. هم چنین باید به نگرش غالباً غیر علمی دول استعماری به کشورهای اسلامی اشاره کرد؛ چرا که نگرش اروپاییان در طول تاریخ بیش از هر جنبه دیگری از منظر سیاسی و استعماری بوده و این دولت ها کمتر از نگاه علمی به کشورهای اسلامی پرداخته اند.
پی نوشت ها
[1] پاسخ نقضی به سلمان رشدی یا اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، آل اسحاق خوئینی، علی، ص 370.
[2] ایدئولوژی و فرهنگ اسلامی، ، لابوم، ژول، ترجمه: محمدرسول دریایی، ص 196.
[3] قیام امام حسین(عليه السلام) و یارانش از نظر نویسندگان خارجی، ماربین و همکاران، ترجمه: ناصر دهاقانی، 1336: 20-21.
[4] همان: 23.
[5] همان: 27-28.
[6] قیام امام حسین(عليه السلام) و یارانش از نظر نویسندگان خارجی، ماربین و همکاران، ترجمه: ناصر دهاقانی، 1351: 50.
[7] همان: 57.
[8] پرتوی از عظمت حسین(عليه السلام)، صافی گلپایگانی، لطف الله، بی تا: 436 -437.
[9] شرق شناسان و ارتباط میان اندیشه های ایران باستان با پیدایی تشیع »، مجموعه مقالات نخستین همایش بین المللی تشیع و خاورشناسان، اکبری، امیر، 1388: 29.
[10] تمدن ایرانی، گروهی از خاورشناسان فرانسوی، ترجمه: عیسی بهنام، 1346: 255 -256.
[11] همان: 257.
[12] خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، 1374مرتضی، : 130-131.
[13] تشیع و ایران، اصفهان، جعفریان، 1365رسول، : 70.
[14] شهسوار اسلام، انکیری، گابریل، ترجمه: کاظم عبادی، 1354: 267-268.
[15] تمدن ایرانی، گروهی از خاورشناسان فرانسوی، ترجمه: عیسی بهنام، 1346: 335.
[16] Richard, Yann: 1995: 29. L’islam chi’ite, Paris, Fayard
[17] ژئوپلتیک شیعه، توال، فرانسوا، ترجمه: علیرضا قاسم آقا، 1379: 14.
[18] همان: 19.
[19] در آستانه قرآن، بلاشر، رژی، ترجمه: محمود رامیار 1376: 209.
منبع: پژوهش نامه معارف حسینی، زمستان 1398 – شماره 16؛ برگرفته از مقاله: امام حسین(عليه السلام) و عاشوراپژوهی مستشرقین فرانسوی , علیشاهی، علی؛ علیشاهی، امین
ثبت دیدگاه شما